نمادهای عارفانه در هفت پیکر

«هفت پیکر» که «هفت گنبد» و «بهرام نامه» نیز نامیده شده، چهارمین منظومه نظامی است. او کتاب خود را در بحر خفیف سروده است. این همان بحری است که سنایی نیز در «حدیقه الحقیقه» به کار برده است. نظامی در این کتاب، ضمن طرح مسایل و نمادهای عارفانه، زندگی بهرام را از آغاز شرح می‌دهد.

از مشخصه‌های اثر نظامی، تکرار عدد «هفت» است. در ضمن، او به مساله معراج هم می‌پردازد تا نشان داده باشد که منظومه او اثری معمولی نیست و آکنده از مفاهیم عرفانی است.

داستان بهرام در «تاریخ طبری» و شاهنامه فردوسی هم آمده است. علاوه بر ماجرای ربودن تاج توسط بهرام از میان دو شیر و خواستگاری او از هفت شاهدخت زیبا، به داستان اژدهاکشی او هم برمی‌خوریم. همان گونه که سنایی جنگ رستم و دیو سفید را از زاویه عارفانه می‌نگرد و می‌گوید که دیو سفید، صفت‌های زشت آدمی است و رستم نماد سالک و رهرو دلیری است که به جنگ آن صفت‌های ناپسند می‌رود، می‌توان اژدهاکشی بهرام را هم از نگاه عارفانه دید و اژدها را نمادی از نفس آدمی دانست. مولانا هم نفس وسوسه‌گر را با داستان اژدها بیان می‌کند. گنجی هم که پس از کشتن اژدها به دست می‌آید، دلی است که انوار الهی در آن قابل مشاهده است.

هفت دختر این منظومه از هفت اقلیم بوده‌ و نماد هفت ستاره‌اند. آنها روحانیانی در برابر محراب‌های هفتگانه هستند. هفت اختر نیز اشاره به هفت کشور چین، هند، سقلاب، مغرب، یمن، ایران و روم است. هفت رنگ به کار رفته نیز عبارت است از زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سفید و نیلگون. اینها نمادها و مفاهیم درونی متن است.

رمزپردازی هفت داستان منظومه «هفت پیکر»

داستان اول افسانه‌ای است که شاهزاده سیاه پوش هند می‌گوید. این داستان، تمثیلی برای این نکته عرفانی است که انسان لذت‌خواه و ماجراجو، هنگامی که افق دیدش وسیع‌تر می‌شود، درمی‌یابد که در زندان تنگ دنیا گرفتار است. پس سیاه‌پوشی نمادی از انسان دور مانده از وطن و گرفتار غربت است.

شاهزاده هندی چون از اصل دور افتاده، ماتم زده است. بهرام در داستان دوم لباس زرد می‌پوشد و به دیدار «همای»، شاهزاده رومی می‌رود. در این داستان روان انسان‌ها، به ویژه زنان، تحلیل می‌شود اما نکته‌های خاص عارفانه هم دارد. نتیجه‌ای هم که نظامی از آن می‌گیرد، لزوم راستگویی است.

داستان سوم روز دوشنبه و در گنبد سبز یا آبی با شاهدخت «ناز پری» رخ می‌دهد. نکته‌ای که در این داستان بدان تاکید می‌شود، دوری از عشق‌های ننگین است «ترک شهوت نشان دین باشد/ شرط پرهیزکاری این باشد». دانشمند بی دین داستان، نماد کسی است که گرفتار عقل جزیی است اما در انتها این انسان کامل است که پیروز می‌شود.

در داستان چهارم، بهرام لباس سرخ می‌پوشد و به دیدار شاهدخت سقلاب می‌رود. این دختر نماد معشوق ازلی و ابدی، یعنی پروردگار جمال و جلال است. می‌بینید که نظامی زن را تا مقام معشوق ازلی و ابدی بالا می‌برد. نظامی در این داستان می‌گوید که باید کبر و غرور را کنار گذاشت.

در داستان پنجم بهرام مهمان شاهدخت فیروزه پوش، «آذریون»، است. نکته عارفانه آن هم این است که شخصیت اصلی داستان دور از حرص و طمع است.

داستان ششم در گنبد سبز و در نزد دختر پادشاه یمن می‌گذرد و داستان خیر و شر است. نظامی پیشرفت دنیا را در تضاد میان این دو می‌داند. او به پیروزی خیر بر شر باور دارد.

سرانجام، داستان هفتم در گنبد سفید با شاهزاده خانم ایرانی، «دُرستی»، می‌گذرد. شاهزاده ایرانی می‌گوید که عقل و پاکدامنی بر شهوت پرستی ترجیح دارد «در سپیدی است روشنایی روز/ وز سپیدی است مه جهان افروز/ همه رنگی تکلف اندود است/ جز سپیدی که او نیالوده است/ در پرستش به وقت کوشیدن/ سنت آمد سپید پوشیدن»

سهیلا صلاحی‌مقدم

نوشتن دیدگاه