مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

آفرینش آدمی در انگاره ی ایرانی

برپایه فرهنگ و باور ایرانی،آدمی،تنها وجود تنی و استومند ندارد بلکه وجودیست که علاوه بر تن،روان و نیروی پویا و فرشکرد(فروهر) –که همه ی زیوندگان دارا هستند و آدمی،بهتر و برتر آن را داراست-دو گوهر همزاد دارد.یکی وجدان و دیگری خرد.وجدان و خرد نیز هردو از دوگوهر همزاد آفرینش(سپنتامن(من نیک یا من پاک) و انگره من(من زشت=من ناپاک=من دشمن=من بد=من متضاد) زاده شدند.بدین چم که وجدان و خرد آدمی،برپایه گزینش آزادانه ی وی،می توانند با نیکی ها و پاکی ها، اوج بگیرند یا اینکه با بدی ها و زشتی ها در تاریکی و ناپاکی سقوط نماید(براساس نگاره فروهر).


آدمی با بهره گیری از وجدان و خرد،می تواند شهریار آفریدگان باشد و هنجار گیتی را بشناسد و نیز می تواند،گیتی را آنگونه که می خواهد،در دست بگیرد.

گفتار در آفرینش مردم(شاهنامه فردوسی) :

چو زین بگذری مردم آمد پدید/شد این بندها را سراسر کلید

این بیت به شهریار آفریدگان زمین بودن آدمی اشاره دارد.اینکه مردمان،به سبب برخورداری از خرد و وجدان آگاه، می توانند با گیتی هم سو شده، آن را بشناسند و در راستای خواسته خود،آن را بکار گیرند.

سرش راست برشد چو سرو بلند/بگفتار خوب و خرد کار بند

تشبیه آدمی به سرو،روشنگر باور ایرانیان به سرو است که می گویند سرو تندیس ماست.سرو درختیست بلند و تنومند که درگذر روزگاران خم می شود...خیلی هم خم می شود... اما نمی شکند.... و روزی دوباره سر خود را بالا می گیرد و اگر نتواند سرور دیگران باشد،از آنها کمتر هم نخواهد بود.
پاره پسین این بیت(مصراع دوم)،به توانایی انسان در اندیشه،گفتار و کردار و نهاد نیک او (که از پروردگار است) اشاره دارد. همچنین(برپایه نگاره فروهر) به آزادی گزینش آدمی ازمیان نیک و بد رهنمونی می کند که با نیکی ها اوج خواهد گرفت و با بدی ها در تاریکی فروخواهد رفت؛گرچه هردو گوهر نیک و بد،از پندار خود آدمی سرچشمه می گیرند (هرکسی خودش سرنوشتش را می نویسد،گرچه کنش دیگران نیز با کنش او،برهمکنش دارند.)و باور به دوگانگی خدا(خدای نیکی ها و بدی ها) در باور ایرانی هیچ جایی ندارد.

پذیرنده ی هوش و رای و خرد / مر او را دد و دام فرمان برد

به سبب برخورداری آدمی از خرد و وجدان،توانایی شناخت گیتی و هنجار آن برایش فراهم آمده که ازین راه،می تواند برگیتی چیره شود و در راستای بهره مندی بهتر از آن،گیتی را بکار گیرد.و شهریار آفریدگان زمین باشد.همچنین این پتمان(بیت)،به آزادی گزینش چگونگی رخدادهای آینده ی آدمی رهنمونی می کند.بزرگی می گوید:پیش از آنکه دیگران زندگی را برایت بسازند،خود آن را –آنگونه که می خواهی- بساز.

ترا از دو گیتی برآورده اند / به چندین میانجی به پرورده اند

در اندیشه ایرانی،آدمی تنها هستی گیتوی و استومند(مادی) ندارد بلکه از دو جهان اصلی پدیدار شده.یکی تن استومند او و دیگری زندگی مینوی(معنوی) اش.(باور به روان و فروهر(نیروی پیش برنده و نوکننده) که به جهان مینوی بستگی دارند و تن استومند (جسم انسان))

نخستین فطرت پسین شمار / توئی خویشتن را ببازی مدار

هنجار هستی(اشا) بر تمامی جهان استومند و مینوی شهریاری می کند.بدین چم (معنا) که هرکس در گزینش نیک و بد آزاد است اما پاسخ آن را برنمی گزیند.به گفتار دیگر،گزینش اندیشه و گفتار و کردار آدمی آزادانه است اما نتیجه کنش او جبری خواهد بود. مانند هنجار سوم نیوتون که می گوید هر کنشی، واکنشی دارد.

شنیدم ، ز دانا ، دگر گونه زین / چه دانیم  راز جهان آفرین

رازهای هستی استومند و مینوی برما روشن نیست و خداوند چون به ما خرد و وجدان بخشید،ما را توانا کرد تا به جست و جوی این رازها برآییم و خود بدان ها دست یابیم.گرچه هیچ کس نمی تواند همه حقیقت را درمورد هیچ چیز بداند اما می توانیم تا آنجا که در توان داریم به حقیقت نزدیکی جوییم.اگر خداوند بخواهد تمامی رازهای آفرینش را به پیام آورش بگوید،پس وجدان و خرد آدمی به چه کار می آید؟ اشوزرتشت به ما آموخت که دین(دئنای اوستایی به چم وجدان آگاه) دانش بکار گیری وجدان و خرد در همه ی زندگیست و ستایش و پرستش راستین کردگار، نیک اندیشی،نیک گفتاری و نیک کرداری و به خوشبختی رساندن دیگران است. «بهروزی از آن کسی است که دیگران را به بهروزی برساند.»(گاتاها) . برپایه نخستین بند از نخستین سرود اهونود گاتا،درمی یابیم که باور و کنش ما سرانجام باید ما را به بهروزی و آرامش برساند.

نگه کن سرانجام خود را به بین/چو کاری بیابی بهی بر گزین

خوب بودن،زمانی روشن می شود که آدمی به پیشرفت کار مردمان بکوشد و برای پیشبرد جهان پیرامون خود به سوی بهتر شدن کوشش کند.آدمی باید برای بهروزی و آرامش خود و خانواده اش با تمام وجود کار کند و هماره در پندار خود داشته باشد که هدف نیک راه رسیدن به آن را گمنام نمی کند و هماره باید از ره نیک به هدف نیکو رسید.بدین سبب باید در جست و جوی کار نیک بود و با راستی کار کرد.هماره در پندار خود داشت که کار نیک هماره شایسته آدمی است؛حتی اگر کارگری یا... باشد. آنچه شایسته است نهاد نیک کار است،نه پشت میز نشستن و جامه ی نیکوتر به تن کردن.

برنج اندرآری تنت را رواست/که خود رنجبردن بدانش سزاست

اگر برای کنش نیکت،رنج بری (چه برای کار کردن باشد،چه دانش افزودن،چه یاری دیگران یا...هرکنش نیک) ؛بسیار شایسته و درخور ستایش و درود است.و باید ازین رنج بردن به سبب هدف والایی که داری خشنود باشی و گله نگذاری...چرا که« بدون رنج،گنج میسر نمی شود...»

چو خواهی که یابی ز هربد رها

سراندر نیاری به دام بلا

بوی در دو گیتی ز بد رستگار

نکوکار گردی بر کردگار

نگه کن بدین گنبد تیز گرد

که درمان ازویست و زویست درد

آدمی باید هماره نیک منشی و نیک کنشی خویش را داشته باشد و برای خوشبختی و آرامش خود در هردو جهان استومند و مینوی، بکوشد و وجدان وخردش را بکار گیرد؛و هماره بداند که این خرد و وجدان را وام دار کردگار هستی است.پس هنجار آفرینش را به نیکی بشناسد و در آن پژوهش کند.چرا که خداوند، هر گرفتاری که برای آدمی پیش می آید را براساس هنجار هستی نهاده، و چاره آن را نیز در همین هنجار راستین گذارده است.اما چاره اندیشی و یافتن آن،بردوش خود آدمی و خرد و وجدان اوست.

نه از جنبش آرام گیرد همی

نه چون ما تباهی پذیرد همی

نه گشت زمانه بفرسایدش

نه این رنج و تیمار بگزایدش

ازو دان فزونی ازو دان شمار

بد و نیک نزدیک او آشکار

همه ی گیتی استومند و مینوی،«هستی» دارند. و آن کس که «هستی» دارد،بر نهاد خود نیست یعنی هستی اش،از خودش نیست و نیازمند «هستی بخش»ی است که آن گونه که خرد فرمان می راند،باید دانای تمام باشد و چنین دانای هستی بخشی،بزرگ است. بدین سبب او را مزدا اهورا(دانای بزرگ هستی بخش) خوانند(به راستی اگر همه ی دانشمندان و فیلسوفان هفت کشور زمی گردهم آیند می توانند نامی برتر و بهتر از این نام،برای خداوند برگزینند؟!).این «هستی بخش» بزرگ دانا،خودش «هستی» ندارد. چراکه اگر «هستی» داشت،خودش نیازمند «هستی بخش» بزرگ و دانایی دیگر بود و اینچنین،دیگر خدا نبود.همچنین،از همان آغاز آفرینش هستی،دو گوهر همزاد در آن پدیدار شدند(سپنتا من و انگره من؛زن ومرد؛استومند و مینوی؛شب و روز و...) که سبب روبه رو شدن (متضادها) مینوی ها و استومندها در جهان آفرینش می شود.از آنجا که اهورامزدا،هیچ همستاری (متضادی) ندارد،او گوهر نیست و هستی هم ندارد.اهورامزدا،«هنجار هستی»،«هستی بخش هستی»،«نهاد هستی» و «با هستی،همراه» است و «جدای از هستی ،نیست».


گیومرت و مشی و مشیانه:
در شاهنامه،کیومرث، نخستین پادشاه و انسان متمدنیست که فرهنگ و آیین و ... را بنیان می نهد.کیومرث، کده ای در کوه دارد.او بر هنجار آفرینش آگاهی داشته و ازین رو،باشندگان دیگر و... را به راه پویایی و فرشکرد زیستگاه و زندگی خویش به کار می گیرد.پسری دارد به نام سیامک که نماد خوبی است...
در اوستا،نام کیومرث، «گیه مرتن» و در پهلوی «گیومرد» به معنی «زنده ی میرا» یا «جان نیستی پذیر» و در پارسی، به تحریف «کیومرث» و در واقع «گیومرت» آمده است.در اوستا،گیومرت،نام نخستین بشر آفریده اهورا مزداست. در سنت، او ششمین آفریده اهورامزداست که آفرینش او هفتاد روز به درازا می کشد و در واپسین گهنبار (ششمین مرحله ی آفرینش) انجام می پذیرد.
گیومرت،نخستین کسی است که اندیشید و آموزش و منش اهورامزدا را دریافت.از این رو با ویژگی «نخست اندیش» از وی یاد می شود.اهورا مزدا مردمان جهان را از تبار او پدید آورد.«مشی»(=مشیه) و «مشیانه» (نخستین زن و مرد) از تخمه ی بازمانده ی او به شکل دو شاخه ی گیاهی(مانند ریباس(ریواس)) از زمین سربرآوردند و در گذر زمان،کم کم تغییر شکل داده و به چهر دو انسان نر و ماده درآمدند.
در تحلیل اسطوره گیومرت،می توان گفت که او بیشتر به تخمه ی بزرگ مردمان در جهان می ماند تا به انسان واقعی.
در اوستا،هنگام درود فرستادن به فروشی های مردمان،همواره گفته می شود:«از گیومرت تا سوشیانت.»
در بندهشن(بخش 3،بندهای 23-19 و بخش 15) آمده است:«کیومرث نخستین بشر را اهورا مزدا بیافرید.او در مدت سی سال تنها در کوهستان بسر برد و درهنگام مرگ از صلب او نطفه ای خارج شده،بواسطه اشعه خورشید تصفیه گردید و در جوف خاک محفوظ بماند.پس از چهل سال از آن نطفه،گیاهی به شکل دو شاخه ریباس به هم پیچیده در مهر ماه و مهر روز (هنگام جشن مهرگان) از زمین بروییدند.پس از آن از شکل نباتی به صورت دو انسان تبدیل یافتند که در قامت و چهره شبیه به همدیگر بودند،یکی نر،موسوم به مشیه و دیگری ماده، موسوم به مشیانه.پس از پنجاه سال،آن دو با یکدیگر ازدواج نمودند و بعد از انقضای مدت نه ماه از آنان یک جفت نر و ماده پا به عرصه ی وجود نهادند.از یک جفت،هفت جفت پسر و دختر متولد شدند.یکی از آن هفت جفت موسوم بوده به سیامک و زنش موسوم بوده به نساک(وساک).از سیامک و نساک،یک جفت متولد شدند و موسوم فرواک و فراواکین.از آنان،پانزده جفت به وجود آمدند که تمامی نژادهای هفت کشور زمین از پشت آنان است.یکی از آن پانزده جفت،هوشنگ و زنش گوزک نام داشتند و ایرانیان از پشت آنان می باشند.»
مشی و مشیانه(مهلی و مهلیانه) نام نخستین مرد و زن در اساطیر ایران است که از تخمه ی بازمانده ی گیومرت در زمین،به گونه ی دو شاخه ریباس می رویند و سپس پیکر آدمی می گیرند و همه آدمیان از تبار ایشانند.
نام این نخستین مرد و زن –که مشیه و مشیانه هم نوشته شده- در اوستای نو نیست؛ اما به نوشته ی دینکرت در «چهرداد اوستا»(یکی از نسک های گم شده ی اوستای کهن) از آنان سخن درمیان بوده است.
در شاهنامه نام و نشانی از مشی و مشیانه به چشم نمی خورد و سیامک،پسر گیومرت است.


باور به تکامل و فرشکرد در گاتاها:
ایرانیان باستان، به  نیروی پیشبرنده و نوکننده گیتی(فروهر) و فرشکرد (نوکردن جهان و تکامل) باور داشتند.مفهوم فروهر و فرشکرد جهان، در اسطوره مشی و مشیانه نیز بجای مانده است. همچنین،گیومرت می تواند،نماد نخستین زیوندگانی که به نوع بشر کنونی نزدیک شدند(ولی به تکامل آن نرسیدند) و سپس نابود شدند(به سبب شرایط زمین) اشاره داشته باشد که پس از انقراض آنها، سیر پسین آفرینش که کاملا بر تکامل هدفمند و آگاه،استوار است؛آغاز شد.این یکی از اندیشه های دانشمندان امروز درباره باشندگان زمین نیز هست.
فروهر یا نیروی پیشبرنده،مانند گوشورون(روان آفرینش) در تمام آفرینش مینوی و استومند،جریان دارد.این زورمندی در آدمی والاتر و درخشان تر است.این نیرو سبب پیشبرد جهان و باشندگان می شود و آنها را هرلحظه (متکامل تر) می کند.این پویایی براساس نگاره فروهر و آموزش گاتاها،می تواند به سمت روشنایی،والایی،بهترشدن، و نیکی سو بگیرد یا واژگون آن.که این سمت و سوی پویا،برپایه اندیشه،گفتار و کردار خود آدمی چهر می پذیرد.آدمی،تنها باشنده ی خردمند و وجدان پرور زمین است که می تواند به فروهر خود سمت و سویی پویا ببخشد.
خرد و وجدان،دو گوهر گرانبهایی هستند که خداوند،به آدمی ارزانی داشته است.هرآن کس که این دو گوهر را به کار گیرد،هنجار هستی را بشناسد و به اندیشد،در پرتو بهترین منش،به والاترین پایگاه ها خواهد رسید. هستی این دو گوهر،در منش آدمی،بدان چم است که ما باید خود پژوهش کنیم  و به اندیشیم و خردورزی و وجدان پروری پیشه کنیم تا به دانش ها دست یابیم و سرانجام به آرامش و خوشبختی و شادی برسیم.

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست.

بشود که فروهر ما درخشان،پویا و فرشکرد باشد و به پیشرفت کار مردمان بکوشیم.(ایدون باد)

 نگارش : آتران شهبانوی زرتشتی

......
یاری نامه:
1.اوستا:کهن ترین سرودها و متن های ایرانی/گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه – (ویرایش 2) – تهران:مروارید،1371
2.دانشنامه ایران باستان:عصر اوستایی تا پایان دوره ساسانیان/پژوهش و نوشته هاشم رضی.-تهران:سخن،1381.
3.زرتشت در فراز و نشیب تاریخ(نگاهی دیگر به زندگانی زرتشت)/گردآورندگان:زینب نیکبخش  و  مرضیه غرقی –تهران:پل،1388.
4.زرتشت،پیامبر سرزمین جاوید/نویسنده:زهرا رهبرنیا-مشهد:آهنگ قلم،1387.
5.آئین اوستا(ایران،هفت هزارسال پیشینه تمدن)/نوشته سیاوش اوستا-چاپ سوم:با اضافات زمستان 7024 آریایی میترایی – گردآورنده:شارمین مهرآذر.
6.جهان بینی اشوزرتشت/موبد دکتر اردشیر خورشیدیان-تهران:فروهر،1383.
7.شناخت زرتشت/نویسنده:دکتر حسین وحیدی-تهران:1384
8.دینداری و خردگرایی/نوشته سیاوش اوستا-چاپ سوم بهار 7022آریایی میترایی-انتشارات همبستگی ملی ایران(هما)
9.نشریه امرداد
10.تاریخ ادیان و مذاهب جهان/عبدالله مبلغی آبادانی
11.شاهنامه فردوسی/به تصحیح ژول مول.تهران:بهزاد،1389.
12.اطلاعات عمومی یا دائرۃ المعارف اجتماعی/عنایت الله شکیباپور-چاپ پانزدهم اردیبهشت 1346-چاپخانه بانک بازرگانی ایران.
13.ترجمه کتیبه های هخامنشی/تدوین و گرآوری:محسن ضیائی:مرودشت:فاتحان راه دانش،1387
14.اسرار کائنات(بخش اول)-مجموعه مقالات علمی ابراهیم ویکتوری/پیشگفتار:فیروز نادری:تهران:به نگار:1385.
15.فروهر(به راستی سمبول ما ایرانیان چیست؟)/آرشام پارسی- www.ariarman.com
16.شگفتی های جهان:مجموعه ای از مقالات علمی ابراهیم ویکتوری:تهران:به نگار:1385.
17.گزیده های برگردان پارسی بندهشن(کتاب الکترونیک)
18.ویکی پدیا-دانشنامه آزاد (پارسی)
19.بیولوژی سولومون
20.بیولوژی کمپبل

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML