شهر قم در ایران باستان

در باب اول کتاب «تاريخ قم» نوشته حسن بن محمد بن حسن قمی که کهن ترين سند تاريخی موجود درباره شهر قم می باشد، از قول مورخان قديم تر، از اسکندر، بهرام گور، طهمورث، لهراست، قباد، يزدگرد و چند تن ديگر، به عنوان بانيان اوليه شهر قم ياد شده است. شواهد و مدارک و آثاری که از دوران پيش از اسلام به دست آمده است، اثبات می کند که اين شهر در آن زمان، و به ويژه در عهد ساسانيان از شهرهای آباد و نسبتا مهم بوده است، زيرا در آن ها به وجود آتشکده آذر، يکی از آتشکده های مهم آن دوران، در قم اشاره شده است. در کتابی که به خط پهلوی به نام «خسرو کواذان و ريزکی» (يعنی خسرو پسر قباد و غلامی) از عهد ساسانيان باقی مانده است از زعفران قمی و نزهت گاه قم سخن به ميان رفته است که اين خود نشانه وجود اين شهر در آن تاريخ است: «خسرو از غلام خود موسوم به زيرک خوش آرزو پرسيد: اگر بويی شراب خسروانی و سيب شامی و گل فارسی و شاه سپرم سمرقندی و ترنج طبری و نرگس مسکی و بنفشه اصفهانی و زعفران قمی و بونی (بوانی) و نيلوفر سيرانی و «ند» را فراهم آوری از بوی بهشت بويی توانی برد.

«ناصری» تاريخ نگاری است که درمجموعه خويش، پيدايش شهر قم را به دستور «کی خسرو» - يکی از پادشاهان کيان – ياد کرده است، وی می نويسد: «در عهد سلاطين کيان، قم محل اجتماع آب رودخانه های فرقان و انار بار و چراگاه رمه کيقباد بوده، ليکن در وقت لشکر کشی «کيخسرو» به توران براساس حکم پادشاه، بيژن پسر گيو، باير قمرود را شکافته و آب را به طرف مسيله جاری ساخته و اين اراضی از آب خارج گشته (اراضی قم)، و امنای دولت کی خسرو و هر يک نهری و قلعه ای برای خود داير نمودند و تماما به چهل حصاران مشهور گشت.» از ديگر دلايلی که برای قدمت قم بيان شده است، دستور «کی خسرو» به «سورين قمی» برای انتقال آتشکده قم به نزديکی ساوه می باشد.

کثرت آثار زرتشتی مثل معبد، دخمه و ... که در اطراف قم بوده اند، با استناد به کتاب تاريخ قم دليل ديگری بر شهر بودن اين منطقه قبل از اسلام می باشد.

«استاد علی اصغر فقيهی» در کتاب «قم را بشناسيد» آورده است: سندی در دست داريم که اسکندر مقدونی قم را نيز ويران کرد، پس به احتمال قوی آبادی قم از زمان هخامنشيان شروع گرديده است.»

بنابراين اولين بار که اطلاع داريم شهر قم را ويران کرده اند، زمان اسکندر مقدونی می باشد که به دستور او خراب گرديد و به همان حال باقی بود تا زمان قباد پدر انوشيروان، هنگامی که قباد از تيسفون به جنگ هپتاليان می رفت چون بدين ناحيت رسيد و آن را ويران ديد، علت را پرسيد، گفتند هيچ يک از پادشاهان رغبت نمی کرده که ويرانی های اسکندر را آباد سازد. قباد در مراجعت دستور داد قم را عمارت کردند و از آن تاريخ تا زمان يزدگرد سوم پادشاه ساسانی نام قم (ويران آباد کردکواد) بوده است (شهر ويرانی که قباد آن را آباد کرد).

دليل ديگر بر قدمت شهر قم و وجود آن در قبل از اسلام را استاد فقيهی چنين آورده است:

«در جنگ قادسيه، سپاهی از شهرهای قم و کاشان به سرداری شيرزاد والی اين دو شهر، به کمک سپاه ايران آمده است. شماره اين سپاه 25 هزار سواره و پياده بود و نيز در جنگ نهاوند سپاهی به شماره 20 هزار سوار از قم و کاشان شرکت داشتند و پس از شکست سپاه ايران، امير قم در اصفهان نزد يزدگرد رفت. »

دليل متقن ديگر بر باستانی بودن شهر قم، نام های کنونی مزارع بيرون شهر است که بيشتر آن ها به جای شهر قديم قم قرار دارد و همه فارسی بوده و از قديم به آن ها اطلاق می شده و بسياری از آن ها در کتاب تاريخ قم آمده است. از جمله گمر (جمر)، جمکران (شايد به معنی جم کرد – جم آن را آباد کرد) در 6 کيلومتری شهر قم، براوستان، شهرستان، کرج (نام چند نقطه در ايران بوده و امروز در قم نام مزرعه ای است)، تشگران، هنديجان، مهرويان، مزديجان و کميدان. هم چنين نام عموم محله ها و کوچه های قديم هم فارسی می باشد، از جمله: سنگ بند، سفيد آب، ميان شهر، سربازار، سر پل، باجک (باجکيد)، باغ پنبه، چاله خروس، چارمردان، سنگ سياه و نيز نام بسياری از روستاهای قم از جمله: بيدهند، کرمجگان، ويريچ، وشنوه، فردو، قبادبزن (در تاريخ قم، قبادان بزن است، شايد در اصل قباد و بيژن بوده است)، ابرجس، کهک، تيره، بيدگان (امروز آن را صرم گويند)، سلفچگان، تايگان (طايقان امروز) و ده ها نام ديگر از اين قبيل همه دلالت بر قدمت اين نواحی می کند و بعضی از آن ها نام مردان باستانی ايران است، از قبيل: بيژن، گيو و سلم

هم چنين شهرستان قم مقارن حمله مسلمانان، به اندازه ای وسعت داشت و پر جمعيت بود که تنها از قريه های آن چهار هزار مرد بيرون آمد که هر يک خدمتکاری و مهتری و نان پز و آشپزی همراه داشت.

رشيد ياسيمی در مقدمه کتاب «راهنمای قم» می نويسد: روشن ترين دليل قدمت شهر قم، مکان جغرافيايی و انشعاب راه های عمده تجاری است و به حکم اقتضای مکانی، از دوره ای که ری و اصفهان آبادی گرفته است ناچار اين شهر هم که در ميانه آن ها قرار دارد رو به آبادی گذاشته است.

حکيم ابوالقاسم فردوسی در کتاب شاهنامه طی نقل داستان های باستانی ايران در سه مورد از قم نام می برد که حاکی از اشتهار آن در عهد ساسانيان می باشد:

دگر بهره زو قم بدو اصفهان

نهاد بزرگان و جای مهان

فرمود عهد قم و اصفهان

نهاد بزرگان و جای مهان

به منشور نبشتند بر پرنيان

خراسان و ری و قم و اصفهان


هم چنين در منظومه ويس و رامين که اصل آن به پيش از اسلام است، در چند مورد نام قم آمده است که از آن جمله است:

ز گرگان و قم و ری صفاهان

که رامين را بدندی نيک خواهان


بايد به اين نکته اذعان داشت که هر چند به بعضی از اين نوشته ها، از لحاظ تاريخی قابل اعتماد نيست، اما توجه به محل اصلی شهر که خرابه های آن تا چندين سال پيش در شرق قم مشاهده می شد و هم چنين نام روستاهای اطراف و وضع زندگانی سکنه آن ها برای ما شکی باقی نمی گذارد که اين شهر برخلاف گفته «ياقوت حموی» جغرافی دان اسلامی، از شهرهای مستحدثه دوره اسلامی نيست، بلکه مدت ها پيش از آن وجود داشته و از شهرهای آباد ايران بوده است، با اين حال آن چه مسلم است اين است که اين شهر، بعد از اسلام و به خصوص بعد از وفات و به خاک سپاری حضرت فاطمه معصومه (س) در آن، گسترش و آبای بيشتری يافت.

علت اصلی شکل گيری شهر قم در اين محل، وجود رودخانه قمرود است که از کوه های گلپايگان سرچشمه می گيرد و پس از گذشتن از ميان دشت، به درياچه نمک می ريزد. زمين قم در بدو امر محل جمع شدن آب اين رودخانه بوده است و به همين دليل اطراف آن، علفزار و مرتع و محل چرای اغنام و احشام گرديده است تا اين که به دستور يکی از سلاطين اين شهر، مخرجی برای آن ايجاد کردند و اين آب ها به طرف صحرای مسيله جاری شد. به مرور زمان اهالی از اين رودخانه نهرهای متعدد انشعاب داده، با آن ها به کشت و زرع پرداختند و بالطبع خانه ها و ساختمان هايی نيز در اطراف آن ها بنا کردند و نواحی آبادی به وجود آوردند که مجموعا «چهل حصاران» ناميده شده است.

به طور کلی از کتب تاريخی چنين استنباط می شود که قمرود در تمام طول تاريخ به عنوان انگيزه پيدايی و مايه تداوم حيات شهری و روستايی دشت قم عمل کرده است، چنان که مردم اين ناحيه از ايام قديم برای آبياری کشتزارها و آبرسانی به روستاها به آن تمسک می جسته، با ايجاد انشعابات متعدد، هر شاخه ای از آن را به قسمتی از دشت جاری می ساخته اند و بدين ترتيب رفته رفته يک سيستم منظم آبياری پديد آورد ه اند، تا جايی که کيفيت کشاورزی از نظر رونق و انحطاط، به نظم اين سيستم وابسته بوده است.

بنابراين چنين نتيجه گيری می شود که نخستين زيستگاه انسانی در دشت قم بر پايه کشاورزی و استفاده از آب های رودخانه قمرود پديدار شده است و حيات و شکل اين شهر، به اين رودخانه و جوی های آن وابسته بوده، به هر فراوانی يا کمبود و يا دگرگونی در چگونگی آبياری، آبادانی و يا خرابی آن وابسته بوده، به هر فراوانی يا کمبود و يا دگرگونی در چگونگی آبياری، آبادانی و يا خرابی روی می نموده است. گذشته از کار کشاورزی، چگونگی جدا شدن جوی ها از رودخانه و روان شدن آن ها به پهنه دشت قم، شيب زمين، شکل کشتزارها که از سازمان آبياری می کرده است و هم چنين راه ها، در شکل دادن به پيکره اين شهر نقشی بزرگ داشته اند.

به هر حال قم از ديرباز، در نقطه ای که امروزه محل «لب چال» خوانده می شود، پديد آمد و اين محل در روزگار باستان ده و يا دژ زرتشتی بود و «مينجان» ناميده می شد و طی هزاران سال هم چنان کانون شهر به شمار می رفت. بازار کهنه، ميدان کهنه، مسجد جامع و ديگر ساختمان های عمومی در اين محل واقع بوده اند و محل های ديگر اين کانون را که خود به شکل بيضی است، در برداشته اند، اين ترتيب ادامه يافته است تا زمانی که مرکز شهر به کنار آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه(س) منتقل شده است.

دیدگاه‌ها  

+1 # علی اکبر 1401-11-15 22:29
قم یکی از مهم ترین شهر های ایران بوده.دارای کاخ های بزرگ
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه