داستان بهلول پیغمبر میشود

بهلول نزد خلیفه رفت که من پیغمبرم , خلیفه گفت معجزه تو چیست ؟ گفت هر چه اراده کنی . گفت : تخم خربزه را در پیش من بکار که فی اللفور سبز شود گل کند و خربزه بندد و پخته گردد . گفت : مرا چهار روز مهلت ده . گفت : مهلت نیست . گفت : ای بی انصاف خدای عزوجل را با وجود قدرت کامله اش چهار ماه مهلت میدهی که خربزه برساند و مرا چهار روز مهلت نمیدهی ؟

نوشتن دیدگاه