داستان مرگ شبدیز اسب خسروپرویز

نام *شبدیز، اسب نامدار خسرو پرویز را بیشتر تاریخ نگاران و سرایندگان ایران و عرب آورده اند. گویند خسرو پرویز چنان این اسب را دوست داشت، که سوگند یاد کرده بود هر کس خبر مردنش را بیاورد، او را خواهد کشت. روزی که شبدیز مرد، میرآخور هراسان شد و به *باربد رامشگر پادشاه پناه برد. باربد همراه با آوازی جان باختن اسب را با سربسته گویی و پوشیدگی به آگاهی خسرو رسانید . شاه فریاد برآورد : «ای بدبخت مگر شبدیز مرده است!». خواننده در پاسخ گفت : «شاه خود چنین فرماید». خسرو گفت: «بسیار خوب، هم خود را رهانیدی، هم دیگری را».

*شبدیز : شبرنگ و سیاهرنگ
*باربد : نوازنده و خواننده ی بزرگ زمان خسروپرویز
.......
بن مایه : ایران در زمان ساسانیان – آرتور کریستین سن
این داستان را الهمدانی و ثعالبی گزارش کرده اند، پیش از آنها خالد الفياض، سراینده ی عرب(درگذشته ی ۷۱۸ میلادی)، آن را به نظم کشیده است .

در همین زمینه

دیدگاه‌ها  

+4 # شهریار آریابد 1398-01-19 08:09
سخن چون با هوش و خرد و با زبان خنیایی روان گردد ،جان افزا و رهایی بخش می شود ، این است گفتمان ایرانی که همواره نوید بخش آرامش و آشتی مردمان بوده و هست.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه