داستان زعفران چینی ها و غیرت ایرانی

کاروانسرای زعفرانیه

در ساختن كاروانسراي زعفرانيه‌ي نيشابور كه هنوز ويرانه‌هاي آن ميان نيشابور و بيهق (سبزوار)‌ برپاست، ياد مي‌كنند كه بازرگاني چيني براي آن‌كه رونق بازار چين را به رخ بازرگانان ايراني كشد، يك كاروان زعفران به ايران گسيل داشت و به كاروانسالار فرمود كه هر آينه زعفران را به كسي بفروشد كه يك‌جا توان خريد آن را داشته باشد؛ و بازرگان كه از راه شمال شهرهاي ايران را پيموده بود و خريدار نيافته بود و به هرکجا که می رسید خودنمایی نموده و می گفت که در ایران کسی توان خرید زعفران های ما را نداشت ! ‌هنگام بازگشت، در نيشابور به جايي رسيد كه بازرگاني كاروانسرايي مي‌ساخت. از وي چگونگي را پرسيدند و او داستان را باز گفت. بازرگان نيشابوري را غيرت به جوش آمد و زعفران را يكجا از او بخريد و بفرمود تا در زير پي ساختمان كاروانسرا ريزند! به كاروانسالار گفت به چين بازگرد و بگو كه كاروان زعفران شما را در ايران در گل پي كاروانسرا ريختند ... نام اين كاروانسرا زعفرانيه گرديد و سده‌ها از آن بوي خوش زعفران مي‌آمد.

استاد فریدون جنیدی - نیشابور پایتخت فرهنگی

نوشتن دیدگاه