مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

داستان درخت بی مرگی

دانايي به رمز داستاني مي‌گفت: در هندوستان درختي است كه هر كس از ميوه‌اش بخورد پير نمي شود و نمي‌ميرد. پادشاه اين سخن را شنيد و عاشق آن ميوه شد, يكي از كاردانان دربار را به هندوستان فرستاد تا آن ميوه را پيدا كند و بياورد. آن فرستاده سال‌ها در هند جستجو كرد. شهر و جزيره‌اي نماند كه نرود. از مردم نشانيِ آن درخت را مي‌پرسيد, مسخره‌اش مي‌كردند. مي‌گفتند: ديوانه است. او را بازي مي‌گرفتند بعضي مي‌گفتند: تو آدم دانايي هستي در اين جست و جو رازي پنهان است. به او نشاني غلط مي‌دادند. از هر كسي چيزي مي‌شنيد. شاه براي او مال و پول مي‌فرستاد و او سال‌ها جست و جو كرد. پس از سختي‌هاي بسيار, نااميد به ايران برگشت, در راه مي‌گريست و نااميد مي‌رفت, تا در شهري به شيخ دانايي رسيد. پيش شيخ رفت و گريه كرد و كمك خواست. شيخ پرسيد: دنبال چه مي‌گردي؟ چرا نااميد شده‌اي؟
فرستادة شاه گفت: شاهنشاه مرا انتخاب كرد تا درخت كم‌يابي را پيدا كنم كه ميوة آن آب حيات است و جاودانگي مي‌بخشد. سال‌ها جُستم و نيافتم. جز تمسخر و طنز مردم چيزي حاصل نشد. شيخ خنديد و گفت: اي مرد پاك دل! آن درخت, درخت علم است در دل انسان. درخت بلند و عجيب و گستردة دانش, آب حيات و جاودانگي است. تو اشتباه رفته‌اي، زيرا به دنبال صورت هستي نه معني, آن معناي بزرگ (علم) نام‌هاي بسيار دارد. گاه نامش درخت است و گاه آفتاب, گاه دريا و گاه ابر, علم صدها هزار آثار و نشان دارد. كمترين اثر آن عمر جاوادنه است.
علم و معرفت يك چيز است. يك فرد است. با نام‌ها و نشانه‌هاي بسيار. مانند پدرِ تو, كه نام‌هاي زياد دارد: براي تو پدر است, براي پدرش, پسر است, براي يكي دشمن است, براي يكي دوست است, صدها, اثر و نام دارد ولي يك شخص است. هر كه به نام و اثر نظر داشته باشد, مثل تو نااميد مي‌ماند, و هميشه در جدايي و پراكندگي خاطر و تفرقه است. تو نام درخت را گرفته‌اي نه راز درخت را. نام را رها كن به كيفيت و معني و صفات بنگر, تا به ذات حقيقت برسي, همة اختلاف‌ها و نزاع‌ها از نام آغاز مي‌شود. در درياي معني آرامش و اتحاد است.

دکتر محمود فتوحی

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML