راز قناری ، اشک ، معنای عشق

تلخ نامه ، نامه ای تلخ آلود و اندوهناک از سروده های جواد زیدآبادی ، چامه سرای سیرجانی است . زیدآبادی در این کتاب سروده های خود را با ساختار نثر و نظم گردآوری و بچاپ رسانیده است . ایشان بتازگی نسخه ای از کتاب خود را برای مهرمیهن فرستاده اند و ما در این جستار 3 چامه از سروده های این کتاب را به گونه ی گزینشی در دسترس خوانندگان می گذاریم .

تلخ نامه

راز قناری - جواد زیدآبادی


اشک - جواد زیدآبادی


معنای عشق - جواد زیدآبادی

معنای عشق - جواد زیدآبادی

در همین زمینه

دیدگاه‌ها  

+2 # elhamsaeedi 1395-01-20 22:35
شعر اول که از آزادی بود،عالی بود. شعر دوم و سوم هم خیلی خوب بود. ولی دل و انسانی که طعم آزادی را نمی چشد،عاشقی به چه دردش می خورد. مرغ پربسته که مرغ عشق نمی شود.
پاسخ دادن
0 # رضا 1396-11-23 16:54
عشق پاك یعنی چه ؟
عشق خالص و محبت پاک یعنی کسی را برای خودش دوست داشتن : این یک تعریف بسیار کلی و
گنگ و بی محک است زیرا معلوم نیست که خود ھر کسی چیست که آن خود را دوست داشته باشیم .
آیا خود ھر کسی را برای خودش دوست داشتن یعنی مرید امیال او بودن ؟ اگر عاشق خالص به این معنا
باشد دارای چه حق و ارزشی است ؟ زیرا ھر کسی آرزوئی جز این ندارد که کسی را بیابد تا مرید
خواسته ھایش شود و ھمه امیال و آرزوھایش را برآورده نماید . این آرمان ھمه افراد بشری می باشد و
منشأ ھمه تزویر و فریبکاریھاست پس نمی تواند امری بر حق باشد و بلکه ناحق ترین میل بشر میباشد
.و لذا ھمه با ھزاران نمایش و ترفند در صدد ھستند که کسی را عاشق بر خود نمایند و برده امیال خود
سازند و لذا ادعای عشق خود بخود برانگیزنده چنین توقعی در معشوق است که : اگر راست می گوئی
چرا خواسته ھایم را ارضاء نمی کنی و از من توقع داری ؟
عشق مظھر اشد نیاز است و لذا مدعی عشق در واقع می گوید که : لطفاً بمن توجّه کن ،مرا بپرست و
امیالم را ارضاء نما و فقط تو می توانی مرا خوشبخت کنی ! این حرف دل عاشق است ولی معلوم نیست
که در جریان چه مالیخولیا و واژگون سالاری روانی این واقعیت وارونه می شود و لذا کل ماجرا عاشقی
غرق در جنون و سوء تفاھمی فزاینده تا سر حد جنایت است و به عداوتی ابدی ختم می شود . اگر
عاشق نیاز قلبی خودش را آنگونه که گفتیم بیان و عیان نماید ھرگز معشوقی به میان نمی آید و بلافاصله
ھمه می گریزند . عاشق که غرق در اشد نیاز است کل واقعیت روانی خودش را در نظر معشوق وارونه
می کند و می گوید که : آمده ام تا تورا به محبت تمام وجودم خوشبخت کنم ، من فرشته نجات و سعادت
ابدی تو ھستم ...! اینست که معشوق را دیوانه می کند و به ھزار سودای جنون آمیز مبتلا میسازد . در
حالیکه ھر یک طرف مقابل را مرید خود می پندارد یا می خواھد و او را یک طعمه و صیدی خارق العاده
می پندارد تظاھر به ایثار می کند .اینست که در عشق جز جنون و مالیخولیا و توقعات حیرت آور و افکار
پلید و عداوتھای پنھان و کینه ھای مخوف پدید نمی آید . ھر یک از طرفین فرد مقابل را پرستنده و مرید
بی چون و چراو بی توقع از خود می خواھد ولی تظاھری کاملاً معکوس می نماید . ھر فردی عاشق بر
پرستیده شدن خویش بواسطه دیگری است . ھر کس می پرستد تا پرستیده شود : اینست کل ماجرای
عشق ! ...
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد ششم ص 143
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه