نیشخند (لطیفه)
بنگ
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 2830
شیرازی در مسجد بنگ میخورد. خادم مسجد بدو رسید و با او در سفاهت آمد. شیرازی در او نگاه کرد، دید شل بود و کر و کور! نعره برکشید و گفت: ای ملعون! خدای تعالی در حق تو چندان لطف نکرده است که تو در خانهی حق تعصب میکنی
شوربای گرم
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 2070
عربی را پرسیدند که شوربای گرم را به عربی چه میگویند؟ گفت: سنحین میگویند. گفت: شوربای سرد را چه میگویند؟ گفت: آن را ما نمیگذاریم که سرد شود تا نام باید گذاشت!
سر بریده
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 1751
ظریف بود. روزی سر خواجه میتراشید. ناگاه دست او بلرزید و سر خواجه ببرید. فریاد برآورد که هی مردک! سر مرا بریدی! گفت: خاموش باش که سر بریده سخن نکند!
خانه ی تاریک
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 1993
قزوینی انگشترین در خانه گم کرده بود و در برون طلب میکرد. گفتند:در بیرون چرا طلب میکنی؟ گفت: خانه تاریک است!
آواز از دور
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 1748
ابله را دیدند که در صحرا بانگ نماز میگفت و میدوید و گوش فرامیداشت. گفتند: چه میکنی؟ گفت: مردم میگویند که آواز تو از دور بهتر مینماید، من بانگ نماز میدهم و دور میدوم که آواز خود را از دور بشنوم که مردم راست میگویند یا دروغ؟
الاغ بهلول
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 2006
دوست بهلول برای بردن گندم به آسیاب الاغ بهلول را لازم داشت برای همین به در خانه بهلول رفت و خواست الاغش را قرض بگیرد، بهلول گفت الاغم در خانه نیست، اتفاقا همان موقع الاغ با صدای بلند شروع به عرعر کرد.آن مرد به بهلول گفت: الاغت در خانه است و تو میگویی نیست؟!بهلول گفت: عجب دوست احمقی هستی، تو پنجاه سال با من دوستی، حرف مرا باور نمیکنی ولی حرف الاغ را باور میکنی؟!
یاد بخیل
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 1838
بخیلی گفت که خاتم خود را به من ده تا هر گاه که نظر بر انگشتری اندازم یاد تو کنم و بدین واسطه دایم در یاد من باشی. بخیل گفت: هر گاه که بخواهی مرا یاد کنی، براندیش که فلان وقت از او انگشترین خواستم نداد!
تو را به مدرسه می اندازم
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 2375
لوديى با پسر خود ماجرا مىكرد كه: تو هيچ كارى نمىكنى و عمر در بطالت به سر مىبرى. چند با تو بگويم كه معلق زدن بياموز و سگ از چنبر جهانيدن تا از عمر خود بر خوردار شوى. اگر از من نمىشنوى، به خدا تو را در مدرسه اندازم تا علم بياموزى و دانشمند شوى و تا زنده باشى در مذلت و فلاكت بمانى و يك جواز هيچجا حاصل نتوانى كرد.
ماه رمضان
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 1802
زاهدی در مجلس میگفت: آیا ماه رمضان از ما خوشنود رفت یا نی؟ ظریفی گفت: بلی، خوشنود رفت! زاهد گفت : از کجا گویی؟ گفت: از آنجا که اگر ناخوشنود رفتی، سال دیگر بازنیامدی
وجود مبارک
- توضیحات
- دسته: نیشخند (لطیفه)
- بازدید: 1868
خواجه منعمى مقبره منقش بسيار عالى براى خود ساخت و بنّايان در مدت يكسال تمام آن را به اتمام رسانيدند. روزى كه مقبره تقريباً نيمهتمام شده بود خواجه به بناء گفت: اين مقبره ديگر به چه احتياج دارد و چه مىخواهد؟! بناء گفت: وجود مبارك!!