ملانصرالدین و روزی ناحق

ملا برای خودش جوجه ای را کباب می کرد که ناگهان در باز شد و چند تن از دوستانش به خانه ی او آمدند . یکی از دوستان ملا گفت : خداوندا قربان حکمتت بروم که رزق و روزی امروزی ما را رساندی . ملا نصرالدین ناراحت شد و گفت : اشتباه نکن ! خیلی وقتها خدا حتی نمی گذارد مال خود انسان از گلویش پایین برود تا چه رسد به مال غیر . این را گفت و همگی را از خانه بیرون انداخت . ملا نصرالدین رویه ی 188

نوشتن دیدگاه