مقارن سال ۵۵۶ پیش از میلاد کوکب سعادت کورش بزرگ سردودمان هخامنش از افق کشور پارس طالع شد و در پرتو فروغ درخشان وجود او امپراطوری با شکوهی تشکیل گردید که تا آن زمان چشم روزگار نظیر آن را ندیده بود. شالوده ارتش ایران نیز در همان وقت به دست توانای آن شاهنشاه بزرگ ریخته شد و در اثر فداکاری و جان بازی همان ارتش بود که حدود و ثغور کشور پهناور او همواره در طول چند قرن از تجاوز بیگانگان محفوظ ماند.


سپاه پیاده

بنا به گفته گزنفون، تاریخ نگار یونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رسته ی اصلی ارتش ، پیاده بود که بیش تر برای رزم از دور بار آمده و به تیر و کمان و زوبین و فلاخن مسلح بود. کورش برای ایجاد و تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربیت کشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجسته ایی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل کنند و به مبارزه از نزدیک و رزم تن به تن خو بگیرند.

پیاده نظام هخامنشی

آن رسته را «پیادگان سنگین اسلحه» می خواندند و سلاح اصلی ایشان عبارت از یک نیزه بلند، یک شمشیر یا تبرزین بود که با دست راست به کار می بردند و یک سپر کوچک که از ترکه ی محکم بافته شده بود و در دست چپ می گرفتند و به سینه خود هم جوشن می بستند. سایر افراد پیاده به تیر وکمان یا فلاخن و زوبین مسلح بودند که در میدان رزم به عنوان دسته های امدادی به کار می رفتند.

سپردار هخامنشی با خرقه دو چین

آنگونه که از تصاویر و یافته های باستان شناسی بر می آید، ابزار جنگی این دسته از سپاهیان هخامنشی عبارت بود از: نیزه و تیر، سپرهای کوچک و هلالی بافته شده از نی، سپرهای بیضی شکل دارای یک برآمدگی فلزی در وسط به نام گل سپر که معمولا تصاویر زیبایی بر آن نقش شده اند، سپرهای بزرگ و مستطیلی، دشنه های ایرانی که دسته آنها طبق عادت معمول ایرانیان به صورت سر یک جانور ساخته می شد، دشنه ای کوتاه به نام «اکیناکه» که به کمر می آویختند، چاقوهایی که دسته آنها به شکل حیوان هایی مانند شیر، گاو و بزکوهی ساخته شده بود و کمان که مشخصه قومیت ایرانی بود، به همراه کمان دانی که خاص ایرانیان بود.

سواره نظام

بنا به گفته گزنفون، کورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستین برخورد با سوارهای لیدی در نبرد « پتریوم » تشخیص داد که سواران پارس نسبت به سوارهای مادی و به خصوص سوار نظام معروف لیدی خیلی ضعیف اند، به همین جهت تعداد سوارهای پارسی را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانید و برای تشویق و ترغیب جوانان به سواری و سوارکاری، مقرر داشت هر کسی که از دولت اسب می گیرد باید همیشه سواره حرکت کند و به مرکب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداری آن از جان و دل بکوشد و برای سوارکاران خوب امتیازها و جوایزی قائل گردید که در مسابقه ها به آنان اعطاء می شد.

ارابه های داس دار

یکی از اختراعات تازه ایرانیان در عصر پرتحرک سده پنجم پیش از میلاد اختراع «ارابه داس دار» بود. این ارابه از هر طرف نیزه و شمشیرهای تهدیدکننده و در مرکز چرخ ها کاردهای داس مانندی داشت که نوک بعضی به طرف پایین و برخی دیگر به طرف بالا خمیده بود.

ارابه داس دار

این کاردها هر چیزی را که بر سر راه اسب های در حال تاخت قرار می گرفت، تکه تکه می کرد. در حقیقت ایرانیان پیروزی های خود را تا پایان سده چهارم پیش از میلاد مدیون این اختراع اند.

بنا به روایت گزنفون تا زمان کورش بزرگ ارابه های جنگی معمول آن دوره را مطابق مرسوم «تروایی ها» می ساختند و به کار می انداختند و این نوع ارابه ها بین مادی ها و آشوری ها و سایر ملت های آسیایی معمول شده بود. کورش در ضمن آزمایش آن ها دستور داد ارابه های جدیدی بسازند که برای جنگ مناسب تر باشد. چرخ های آن ارابه ها را محکم تر و محور آن ها را درازتر از ارابه های قدیمی گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخ ها و واژگون شدن ارابه ها بهتر جلوگیری شود.

ارابه زره پوش

کرسی راننده ی ارابه از چوب خیلی محکم و به صورت برجکی ساخته می شد که بلندی آن فقط تا محاذی آرنج های راننده می رسید تا او در راندن اسب ها آزاد باشد. در دو انتهای محور چرخها دو داس آهنی به پهنای دو «ارش» رو به پایین و درست در زیر آن ها دو داس دیگر رو به بالا نصب کرده بودند که در موقع تاخت ارابه ها این داس ها به هر چیزی که برمی خوردند از هم می شکافتند.

ارابه چهار اسبه فرماندهی

از ارابه های جدید در زمان کورش سیصد دستگاه تهیه شد و به فرمان او محل این ارابه ها در آرایش جنگی ، جلو خط اول پیاده نظام بود و مأموریت اصلی آن ها تاختن بر روی صفوف دشمن و شکافتن آرایش او و باز کردن راه و هموار ساختن خط سیر پیاده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آسای ارابه ها هر گونه مقاومتی را در معبر خود متلاشی می ساخت.

ارابه های داسدار تا اواخر دوره هخامنشیان در ارتش ایران معمول بوده و در نبرد « گوگمل » یعنی آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر در اردوی ایران دویست ارابه داس دار وجود داشته و در این مورد دیودور می گوید: « حمله ی ارابه های داس دار بسیار وحشت آور و برش داس های آن ها به اندازه ایی تند و تیز بود که افراد پیاده مقدونی را به دو نیم می کرد». به علاوه، در همین نبرد پنجاه فیل جنگی در اردوی داریوش سوم وجود داشته که موجب هراس و واهمه ی مقدونیان گردیده است و از قرار معلوم استفاده از فیل در جنگ از موقع تسلط ایران به حبشه و آفریقای شمالی و هندوستان غربی در ارتش ایران معمول شده است.

گردونه ها

علاوه بر اربه های داس دار، کورش بزرگ به ابتکار خویش دستور داد گردونه ها یا برج های چوبی بلند و چرخداری ساختند که هریک دارای هشت مال بند بود و هشت گاومیش به آن ها بسته می شد؛ هر برجی به چند خانه تقسیم و در آن بیست تن کماندار قرار می گرفتند.

البته حرکت این گردونه ها کند بود و در موقع جنگ مانند حصاری پشت سر خطوط پیاده نظام صف می کشیدند تا چنان که در اثر شدت فشار دشمن پیاده نظام خودی مجبور به عقب نشینی بشود به محض رسیدن به نزدیکی صف این ارابه ها، هم مهاجم ناگهان زیر باران تیرکمانداران ارابه ها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پیاده نظام خودی در پناه ارابه ها قادر به خودآرایی شود و بار دیگر" به حمله مبادرت کند.

ارتفاع این گردونه ها به اندازه ای بود که کمانداران از بالای آن ها به طور کامل بر دشمن مسلط می شدند و بعضی وقت ها نیز فرماندهی برای مشاهده ی اوضاع صحنه نبرد به یکی از این گردونه ها سوار می شد و از بالای آن عملیات طرفین را زیر نظر می گرفت.

نیروی دریایی

در زمان داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی به فکر ایجاد نیروی دریایی افتاد و ابتدا از کشتی های مستعمرات یونانی آسیای صغیر و مردم مصر و فینیقیه استفاده کرد. ولی بعد به فرمان شاه در فینیقیه و کاریه و یونیه و سواحل بوسفور کشتی هایی ساخته شد که مطابق نوشته های هردوت از کشتی های یونانی بزرگتر و سرعت سیرشان بیش تر بوده است.

به طور کلی کشتی های نیروی دریایی هخامنشی بر سه نوع بوده است:

۱) کشتی های «تری روم» که دارای سه ردیف پارو زن در سه طبقه بوده و کشتی جنگی محسوب می شده است.

۲) کشتی های دراز مخصوص حمل و نقل اسب ها و سوار نظام.

۳) کشتی های کوچک تر برای بارکشی و حمل آذوقه و وسایل اردویی.

ملوانان این کشتی ها اغلب از فنیقی ها و یونانی ها و یا مصری ها بودند، ولی افسران آن ها همیشه از بین پارسی ها و مادی ها انتخاب می شدند. بطوری که از گفته ی مورخ مذکور بر می آید، بارگیری این کشتی ها به وزن امروز ۵ تا ۱۵ تن بوده است، تعداد کشتی های ایران را در زمان خشایارشا چهار هزار فروند ذکر کرده اند.

ناو جنگی هخامنشی

از روی اطلاعاتی که مورخین مذکور به ما می دهند معلوم می شود که ایرانی ها به امر دریانوردی آشنایی داشته اند، چنان که در زمان داریوش دو گروه اکتشافی از سواحل بحرالجزایر (دریای اژه) به یونان و ایتالیا و از هند به دریای عمان و بحر احمر و از راه نیل به دریای مغرب فرستاده می شود و در زمان خشایارشا گروهی برای کشف سواحل آفریقا مأمور می شوند.

در دوران هخامنشیان در بعضی از جنگ ها دیده می شود از قوای مزدور و اجیر یونانی هم استفاده می کرده اند و همین موضوع بیش تر در سستی انضباط و اختلال ارتش آن دوره ایران دخالت داشته است. چنان که بعدها در جنگ های کورش کوچک با اردشیر یا جنگ های داریوش سوم با اسکندر نتایج این کار به خوبی معلوم شد.

آرایش جنگی

ایرانیان پیش از هر کارزار و پیش از هر اقدامی، ابتدا نقشه جنگی می کشیدند و در انجمنی از سران لشکر نقشه را به دقت مورد بررسی قرار می دادند. کاری که بعدها در سراسر دنیا به اصلی مهم در جنگ ها بدل شد.

برای این که با شیوه ی به کارگیری رسته های مختلف در آن دوره آگاه شویم، آرایش جنگی قوای کورش را در نبرد «تمبره» از روی کتاب گزنفون بررسی می کنیم:

۱) در جلوی جبهه یک صد ارابه ی داسدار در یک خط.

۲) در پشت سر ارابه ها در خط اول گروه حمله ای مرکب از پانزده هزار پیاده سنگین اسلحه پارسی با آرایشی به عمق دوازده صف؛ پهلوهای این خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسی به عمق چهار صف پوشیده شده بود.

۳) زوبین اندازان در خط دوم برای این که زوبین های خود را از بالای سر خط اول به مسافت نزدیک پرتاب کنند.

۴) کمانداران در خط سوم قرار گرفته بودند و تیرهای خود را از بالای سر افراد خطوط جلو به مسافت دور می انداختند.

۵) واحدهای احتیاط که عبارت از نصف دیگر پیاده نظام سنگین اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.

۶) در پشت سر این خطوط برج های متحرک یا گردونه ها در یک صف قرار داشته و حصار محکم و متینی را تشکیل می دادند.

گزنفون در آرایش جنگی کورش از اسواران «جماز» هم ذکری می کند که فقط برای رم دادن اسب های لیدی مورد استفاده بود. به گفته ی گزنفون علاوه بر پرچم هایی که قسمت های مختلف هر یک برای خود داشتند، پرچم فرماندهی ایران عبارت از «عقاب زرین» بود که با بال های افراشته به چوب بلندی نصب کرده بودند. گزنفون اضافه می کند که در زمان او هم پرچم پادشاهان ایران به همین صورت بوده است.

سازمان نوین

تشکیلات ارتش در دوره باستان، خصوصا دوره هخامنشی آنگونه که از منابع یونانی و نیز کتیبه ها و الواح هخامنشی بر می آید، بسیار سازمان یافته بوده است.

نظام تقسیم بندی این ارتش ده دهی بوده و به گفته مورخان یونانی، این تقسیم بندی بسیار بهتر از تقسیم بندی نظامیان یونان بوده است و گویا تا زمان مغول در سپاهیان آسیایی نظیرنداشته است. ده جنگجو یک دسته را زیر فرمان دهبد (از واژه دثه پیتی) تشکیل می داد؛ ده دسته یک گروه می شد زیر فرمان صدبد (ثته پیتی)؛ ده گروه یک «هنگ» را به سرداری هزاربد (از واژه هزار پیتیش) می ساخت؛ ده هنگ تشکیل یک «لشگر» می داد زیر نظر یک بیوربد (بئیورپیتی).

مشابه همین تقسیم بندی را امروزه نیز در ارتش می بینیم. این سازمان ده دهی از راه ایران در سازمان های یهودی، ارمنی، یونانی و حتی آلمان قدیم، یعنی گوتیک نیز نفوذ یافت.

بالاترین قدرت نظامی هخامنشیان شش لشکر بود که با «سپاه جاودان» هفت لشکر را تشکیل می دادند و بدین گونه تعداد کل لشکر ها به عدد مقدس هفت می رسید.

مورخین یونانی براین عقیده هستند که در زمان داریوش اول ارتش ایران سازمان نوینی پیدا کرد و پادگان های ثابتی در پایتخت های مختلف و مرکزهای کشورهای تابع ایران و قلعه های مرزی ایجاد شد. داریوش بزرگ ضمن اصلاحاتی در سازمان کشوری ایران از لحاظ سازمان لشکری و گسترش نیروهای انتظامی ، مملکت خود را به پنج منطقه ی نظامی تقسیم و فرماندهی هر منطقه ایی را به یک سپهسالار تفویض نمود.

در پایتخت اصلی ایران، که مقر پادشاه بود، گارد مخصوصی مرکب از دو هزار سوار و دوهزار پیاده از بزرگ زادگان پارسی و مادی و شوشی تشکیل یافته بود که از حیث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از یک نیزه بلند، یک کمان دراز و یک ترکش پر از تیر بود که در مواقع تشریفات، به نوک نیزه های بلند سربازان یک گلوله زرین یا سیمین نصب می شد.

داریوش سپاه مخصوص دیگری تشکیل داد که عده ی افراد آن به ده هزار نفر می رسید و به ده هنگ تقسیم می شد. این عده را «سپاه جاویدان» می خواندند، زیرا هیچ گاه از تعداد آن کاسته نمی شد و به جای کسانی که می مردند یا در جنگ کشته می شدند، بی درنگ کسان دیگری را می گماشتند. افراد این سپاه همگی رزم آزموده ودلیر و چالاک و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند.

سرباز جاویدان

در بررسی ارتش هخامنشی، یکی از جنبه های اعجاب بر انگیز آن وجود همین سپاه جاودان است. این سپاه ده هزار نفری «سپاه آماده باش» شاهنشاه ایران را تشکیل می دادند و نگهبانان شاهی بودند.

تصویر سربازان جاویدان را در نگاره های جبهه شرقی آپادانا، یعنی همان نمای اصلی و نخستین تالار بار تخت جمشید، پشت سر شاه که بر تخت نشسته، در سه ردیف روی هم می توان دید. در این تصویر، تعداد حدود صد سرباز به نمایندگی از ده هزار سرباز نقش شده اند.

لباس بلند چین دار هخامنشی، کفش ایرانی سه بندی و نوار بی گره دور سر آنان نشان از پارسی بودن این افراد دارد.

ایران شناسان از این نقوش نتیجه می گیرند که همه افراد «ده هزار جاودانان» از پارس ها بوده اند. نیزه دست همه این سربازان در قسمت پایین به یک انار کوچک ختم می شود. از این رو، یونانیان آنان را «سیب بر» نامیده اند.

برهمه سپاه یک «سپاهبد» یا سپهبد (سپادپیتی) فرمان می راند که فرمانده کل گارد جاویدان و دارای قدرت فوق العاده ای بود. این سپاهبد یا خود شاهنشاه بود و یا توسط شاه از افراد خانواده خود و یا از میان دوستان طرف اعتمادش بر گزیده می شد.

افسر هخامنشی

یکی از خصایص دوره هخامنشی، شرکت خود سپاهبدان و سرکردگان در نبرد بود و تعداد زیادی از آنان هم در میدان های جنگ کشته شدند. مثلا از یازده پسر داریوش بزرگ پنج تن جان خود را در لشکرکشی به یونان از دست دادند.

به گزارش استرابون، تاریخدان و جغرافی دان یونانی، سربازان ایرانی را از ۲۰ تا ۵۰ سالگی در ارتش به خدمت می گرفته اند. تمرین های سپاهیان ایرانی به ویژه پسران نجبا بسیار دشوار بود و باید انواع ورز ش ها، ساختن انواع ابزارها، تیراندازی و نیزه پرانی و نیز استقامت در جاهای سخت و راه های طولانی را می آموختند تا ورزیده شوند و بیش از همه باید حقیقت گویی را می آموختند. به هنگام نبرد، سربازان به منظور حفاظت از بدن جوشن نیز می پوشیدند و کلاهی آهنین بر سر می گذاشتند.

در زمان داریوش، در مرکز هر یک از کشورهای تابع ایران پادگان های ثابتی برای حفظ امنیت و جلوگیری از تجاوز احتمالی همسایگان برقرار شد. عده افراد این پادگان ها نسبت به وسعت و اهمیت منطقه تغییر می کرد، چنان که هردوت عده ی پادگان ایرانی مأمور مصر را ۲۴۰ هزارنفر ذکر می کند. در قلعه های سرحدی هم پادگان های ثابتی وجود داشت که ریاست آن با فرمانده قلعه « دژبان » بود.

البته این پادگان ها غیر از قسمت های سوار و پیاده یی بود که در موقع جنگ از ولایت ها احضار می شدند و این قسمت ها اغلب تعلیم های نظامی مرتبی نداشته و لباس ها و سلاح های گوناگون و زبان ها و عادت های مختلف و به فرماندهی رؤسای محلی خودشان داخل ارتش شاه می شدند. به گفته هردوت، تاریخ نگار یونانی، این قبیل افراد گاهی فاقد زره و کلاه خود و جوشن بودند و سپرهایشان از ترکه ی بافته شده بود و نیزه هایشان کوتاه بود.

گزنفون در فصل چهارم کتاب خود موسوم به « اکونومیکز » در این باب این طور می نویسد: شاه پارس اهمیت فوق العاده ایی به سپاه می دهد. بدین معنی که به والیان هر ایالت یا مردمی که خراج می دهند امر کرده است که عده ایی سوار و تیرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوص گوشزد کرده که تهیه ی این قوا برای حفظ امنیت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروری است.

وی ادامه می دهد: شاه سوای قوای مزبور، پادگان هایی در قلعه ها دارد و این قوای مختلف و سپاهیان اجیر را که باید به طور کامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان می بیند. در موقع سان غیر از پادگان قلعه ها که همیشه باید سر پست خود حاضر باشند قسمتهایی هم در میدانی که برای سان معین شده جمع می شوند، واحدهایی که نزدیک مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه می گذرند. در قسمت هایی که از حیث اسلحه و وسایل وبه خصوص اسب ها مرتب باشند به سر کردگانشان درجه و امتیاز می دهند و برعکس به سرکردگانی که قسمت آنان نامرتب و بد باشد، کیفری سخت مقرر می شود و بیش تر این اشخاص را از کار برکنار می کنند و کسان دیگری را به جای آنان می گمارند.

بر اساس روایت هردوت و سایر مورخان، این گروه های مختلف لشکری هر کدام پرچمی مخصوص به خود داشته اند ولی چگونگی این پرچم ها را شرح نداده اند و بیشتردرباره ی پرچم فرماندهی سخن رانده اند که چنان که ذکر شد به شکل عقاب طلایی با بال های افراشته بر بالای چوب بلندی نصب می کردند یا روی گردونه شاهی می افراشتند.

لباس و تدارکات

از نوشته های مورخین یونانی بر می آید که لباس های افراد نظامی مختلف و در هر یک از ملت ها و طایفه های تابع ایران به شکل لباس معمول همان ملت یا طایفه بوده است و به طور عموم عبارت از یک قبای دراز که تا پایین زانو می رسیده و روی آن کمربند یا شالی بسته می شده و شلوار که تا ساق پاها را می پوشانیده است. کلاه افراد به طور معمول از نمد مالیده و محکم و به شکل گرد (پارسی ها) یا چند ترک (مادی ها) یا دراز و نوک تیز ( سکاها ) بوده است.

در حمله به دشمن نواختن کرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هرای می کشیدند. بنابر آن چه که هردوت از اردو کشی خشایارشا به یونان تعریف می کند t علاوه بر آذوقه و علیق چند روزه که در بنه های جنگی با عده ها همراه بود، در طول راه تشکیل مراکز تدارکاتی و تهیه انبارهای آذوقه و علیق و همچنین ساختن جاده های نظامی و پل های موقتی و قایقی روی رودخانه ها و نیز ریختن درخت های جنگل برای باز کردن راه عبور قشون متداول بوده است.

بنابراین، عملیات مربوط به « رکن چهارم » در آن دوره با حسن وجوه انجام می یافته چنان که اردوکشی خشایارشا را به یونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به رکن چهارم مورد مطالعه و تحقیق قرار داده اند. به طور کلی مورخین و فرماندهانی که از روی گفته های هردوت پیرامون این قضیه تحقیق و تعمق کرده اند، اردوکشی خشایارشا را به یونان از وقایع مهم تاریخ به شمار آورده اند و همه بر این عقیده هستند که از لحاظ استراتژی از عملیات نظامی برجسته و بی نظیر عهد قدیم است.

خبررسانی و ارتباط

از کارهای دیگر دوران پادشاهان هخامنشی که از نظر نظامی شایان اهمیت است، یکی ساختن جاده ها برای برقراری ارتباط بین ایالت ها و مرکز و بین خود آن ها و همچنین برای سهولت نقل و انتقال نیروهای نظامی از پادگان های مختلف به جبهه جنگ است که اغلب مورخان یونانی به خصوص هردوت از خوبی این جاده ها تعریف می کنند.

دیگری ایجاد وسایل خبررسانی از جمله چاپارخانه های متعدد شامل تعداد زیادی از اسب های بادپا و چابک سواران زبردست بود که احکام و فرمان های نظامی را به سرعت و دست به دست به مقصد می رساندند. پیک های شاهی در راه های بزرگ هر ساعت اسبی را که تاخته بودند، با اسب های تازه نفس عوض می کردند و به این ترتیب، پیام ها را با شتابی خارق العاده از جایی به جای دیگر می رسانیدند.

هرودوت درباره سرعت حرکت چاپارهای هخامنشی چنین روایت می کند: «هیچ جنبنده ایی را نمی توان فرض نمود که چالاک تر و سریع تر از این چاپارها طی طریق بنماید.»

در زمان هخامنشیان روی خطوط ارتفاعی که چشم اندازی به یکدیگر داشته چهارطاقی ها و برج هایی می ساختند که اخبار و فرمان های فوری را با روشن کردن آتش روی آن ها با نشانه های مخصوص به یکدیگر مخابره می کردند. چنان که هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره

می کند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طریق جزیره های سیکلاد به سارد.

امروز هم در بعضی نقاط ایران و بیشتر در نواحی جنوب، خرابه های این چهارطاقی ها و برجها که به نظر می رسد برای مخابره با آتش بوده، روی ارتفاعات موجود و نمایان است.

بازرسان شاه

از جانب پادشاهان هخامنشی برای هر ایالتی دو نفر بازرس معین شده بود که از بین اشخاص اصیل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب می شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و کلیه مشاهده های خود را درباره ی وضع مأمورین کشوری و لشکری به وسیله چاپار مخصوص و به طور مستقیم برای شاه می فرستادند. وجود همین اشخاص بود که مانع می شد در جریان کارهای لشکری و کشوری کمتر انحرافاتی رخ بدهد و این بازرسان همراه خود قوه اجرایی نیز داشتند.

انضباط

راجع به انضباط ارتش در دوره ی هخامنشی نهایت مراقبت و سخت گیری به عمل می آمد، مجازات هایی که برای جرم های نظامی بخصوص خیانت به شاه و مملکت وضع شده بود به شدت اجرا می شد. در عین حال نسبت به عملیات قضات نیز توجه خاصی داشتند و هر قاضی که بر خلاف عدالت حکم می داد. تحت تعقیب قرار می گرفت. به همین جهت مطابق روایات پلوتارک و دیودور قضات از بین رؤسای خانواده های درجه اول که در پارس همیشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب می شدند و حتی در شورای نظامی هم از وجود ایشان استفاده می گردید.

از توصیفات سپاهیان و ارتش که در دوره هخامنشی بگذریم، آنچه در تاریخ جنگ های هخامنشی و در طول تاریخ ایران شاخص و مایه مباهات هر ایرانی است، روح فتوتی است که در میان سپاهیان ایران بود و نمود اعلای آن را در شخصیت کورش کبیر می توان یافت. ایرانیان به هر دشمنی که پناه و زنهار می خواست، روی خوش نشان می دادند و معمولا تقاضایش را می پذیرفتند و با زندانیان با محبت رفتار می کردند. با نجبا و شاهان اسیر شده رفتاری شایسته آنان در پیش می گرفتند.

کورش همه شاهانی را که از وی شکست می خوردند، تکریم می کرد و به آنان زمین و ملک یا حتی حکومت ناحیه ای را می بخشید تا در آسایش زندگی کنند. جوانمردی وی چنان بود که دشمنان سرسختش تبدیل به دوستانی وفادار و دلسوز شدند. نمونه بارز این شاهان می توان به کرزوس، شاه لیدی، اشاره کرد. روحیه ای که در تاریخ ایران تداوم پیدا کرد و در قالب چهره های پهلوانی و پس از اسلام، عیاری، بارها و بارها ظهور کرد.

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی