مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

درختکاری در ایران باستان

در تاریخ آمده است که ایرانیان از آغاز  به درختکاری علاقه مند بوده اند و در ایران بوستان ها وباغ های آبادان بسیاری بوده است. ریشه این کار را می بایست در فرهنگ وحیانی ایرانیان جست.چنان که بسیاری از مفسران بر این عقیده اند کورش بزرگ که عالم از شرق و غرب تحت حکومت وی بوده است.

او بود که مردمان لخت و عور یاجوج و ماجوج را در شمال دریای کاسپین سرکوب کرد و آنان را به تمدن و آدمیت بازگرداند و او بود که به دستور  و فرمان الهی مردمان شرق و غرب را به آیین توحید فراخواند و همو بود که یهودیان را اسارت رهایی بخشید و  به هر کشوری در آمد آنان را به هدایت دعوت کرد و با آن که می توانست و خداوند چنان که در آیات بسیاری در تورات آورده است او را مجاز شمرده بود تا هر گونه خواست عمل کند ولی وی با این حکم کلی خداوند مردمان را به خاطر دین نکشت و تنها به دین دعوت کرد. او کسی است که دین را به دعوت در جهان پراکنده کرد و مردمانی که تحت حکومت وی در آمدند مجاز بودند که بر آیین خویش باشند ولی به آیین توحیدی که وی آن را تبلیغ می کرد گوش دهند.

این چنین مردی بزرگ و از اولیای به نام خداوند هر جایی می رفت دستور می داد تا باغ و بوستان هایی بسازند که از آن به پردایس و یا پردیس تعبیر می کرد. پردیس باغ هایی بزرگ با درختان تنومند با گل و بوستان های زیبا و نهرهای روانی در آن بود که در پیرامونش دیواری کوتاهی می کشیدند و در آن پردیس هااز پرندگان و جانوران به آزادی در آن می زیستند . این گونه است که وی ماموریت خویش را به خوبی انجام داد و دستور داد تا فرزندان و مردمان این گونه عمل کنند. این گونه است که تاریخ نویسان یونانی و رومی همواره از پردیس های ایرانی سخن گفتند و از درخت دوستی ایرانیان و این که چنین جاهای زیبایی را می سازند و آباد می کنند.همین پردیس های ایرانی که به زیبایی با درختکاری و نهر سازی ساخته می شد از راه یونانیان و یهودیان وارد فرهنگ دینی شد و مردمان از فردوس های ایرانی بهشت های آخروی را به یاد آوردند و نام های فردوس برای بهشت های اخروی ساخته و معنا و مفهوم یافت.

این فرهنگ درختکاری و درخت دوستی و ایجاد همین پارک های کنونی که ما یادمان رفته است و نام های غیر ایرانی برای آن انتخاب کرده ایم فرهنگ ایرانی و دارای ریشه وحیانی است که پیش از این کورش ایرانی ها آن را ساخته و به حکم خداوندی به مردمان آموزش داده است.پاسارگاد، پایتخت كوروش بزرگ، پایتختی در میان باغ سلطنتی یا در پردیس‌هاست كه كاوش‌های باستان‌شناختی، سیستمی از آبیاری با استفاده از جوی‌ها و حوضچه را در آن‌جا نشان داده‌اند. پاسارگاد كهن‌ترین باغ ایرانی‌ست. این باغ چهار كرت دارد كه با فضای موجود ساختار یك‌پارچه‌یی ایجاد کرده است. آب گذرهای مستقیمی باغ را تقسیم كرده‌اند و در واقع یكی از بنیادی‌ترین عوامل باغ‌های ایرانی یعنی «چهار باغ» در این باغ دیده می‌شود. الگوی چهار باغ  از ماندگارترین اندیشه‌های هخامنشی‌ست كه هم‌ چون چهار نهر بهشت در باغ‌سازی‌ها و اندیشه‌های پس از خود تأثیر نهاد.

گزنفون، نویسنده و سردار یونانی كه در خدمت «كوروش»، شاه هخامنشی، بوده، در یكی از رساله های خود در گفت‌وگویی با سقراط از باغ‌كاری‌های شاهنشاهان هخامنشی سخن می‌گوید. آیا این باغ - بهشت زمینی پادشاهان ایرانی با بهشت آسمانی اوستا نسبتی دارد؟ به نظر می‌رسد كه باغ پادشاهان ایرانی تصویری از «جهان مینوی»‌ست: به گمان این شهریار، كشاورزی و هنر جنگ‌آوری زیباترین و ضروری‌ترین هنرها هستند و در پرورش این دو هنر به یك‌سان می‌كوشد. هر كجا كه این شهریار منزل كند و به هر سرزمینی كه برود، در فكر ساختن باغ‌هایی‌ست كه بهشت (Paradis) نامیده می‌شوند و سرشار از بهترین فرآورده‌های روی زمین‌اند. شهریار تا روزی كه هوای فصل مساعد باشد، در آن باغ‌ها می‌ماند. از گفته‌ی تو، سقراط، من چنین می‌فهمم كه او هر كجا منزل كند، خود می‌پاید كه به این بهشت‌ها خوب رسید‌گی كنند. درختان زیبا در آن‌ها بكارند و آن‌ها را از هرگونه محصولی سرشار سازند.در قرن پنجم پیش از میلاد باغ‌هایی در سارد ساخته شد كه نقشه‌ی آن‌ها را كورش جوان كشیده بود. او بر ساختمان این باغ‌ها نظارت داشته و آن‌ها را با دست خود كاشته بود. چه بسا بناهای سلطنتی پاسارگاد را نیز در میان یكی از همین باغ‌ها ساخته بوده‌اند.

فردوسی در شاه‌نامه از باغ‌ها و مرغزارهایی سخن می‌گوید كه در پیرامون آتشكده‌ی فیروزآباد وجود داشته و وابسته به این معبد بوده‌اند. در قسمت شرقی این عمارت باشكوه حوضی بود كه آب‌هایی كه از كوه جاری می‌شد از راه نهری به طول هفت تا هشت كیلومتر در آن می‌‌ریخت. كاخ‌هایی كه فردوسی به آن‌ها اشاره می‌كند همان كاخ‌های «قصر شیرین» هستند كه به فرمان خسرو پرویز در گذرگاه اصلی‌یی كه دشت بین النهرین را به فلات ایران می‌پیوست، ساخته بودند و به روایت یاقوت حموی، در آن‌ها باغ‌ها و كوشك‌های تفریحی، آب‌های روان، باغ حیوانات و مرغ‌زارهایی بوده كه در آن‌ها كم‌یاب‌ترین حیوانات آزادانه می‌زیسته‌اند و شكارگاهی برابر با یك‌صد و بیست هكتار در پیرامون آن‌ها بوده است. كاخی كه هنوز «عمارت خسرو» نامیده می‌شود، شامل عمارت‌های دولتی و خصوصی شاه بود. كاخ در مركز این «پردیس»، روی یك ایوان ساخته شده بود با دو راه‌پله‌ی قرینه مانند پلكان بزرگ تخت جمشید.دیگر باغهای پادشاهان ساسانی به دور آتشكده‌یی یا كاخی در سروستان،‌ تاق بستان، بیشاپور، و تخت سلیمان برپا شده بود. باغ‌ها مستطیل شکل بوده و به چهار قسمت  می‌شده و اصل آن به روایت‌های دیرینه‌یی می‌رسد كه بر پایه‌ی آن‌ها جهان به چهار بخش تقسیم شده و چهار رود بزرگ این بخش‌ها را از هم جدا كرده است.

این مكان‌های سحرآمیز كه هم شهر بودند هم باغ - بهشت هم کاخ شاهی، در زمان ساسانیان شکل‌های گوناگونی به خود گرفتند، اما با ظهور دنیای اسلامی آن یگانه‌گی آسمان و زمین در جهان باستان دوگانه شد و هر پاره‌ی آن قلم‌روی جداگانه یافت. به این ترتیب، بهشت از جای‌گاه زمینی‌اش كنده شد و در آسمان هفتم جای گرفت كه نوید دیدارش را به برگزیده‌گان داده‌اند.و اما در این زیر و رو شدن‌ها كه جمعیت‌های انسانی را جابه‌جا می‌كرد، اساطیری دیگر به وجود می‌آورد و فرهنگ‌های تازه و گوناگون به بار می‌آورد، بر باغ چه گذشت؟ در این دگرگونی‌های تاریخی و در زنجیره‌ی روی‌دادهایی كه در آن‌ها شهرها و بناهای باستانی‌شان از بین می‌رفتند و شهرهای دیگر سر بر می‌آوردند، صورت نوعی باغ هم‌چنان پای‌دار ماند.ایرانی‌ها از دیرباز به ساختن باغ‌ها و باغچه در حیاط‌ها و دور و بر بناها علاقه‌ی خاصی داشته‌اند. شاید خاطره‌ی میهن اصلی و خاست‌گاه قوم آریا  که در داخل این سرزمین و بر کنار دریای مرکزی ایران و میان جنگل‌های سبزی که نابود شده بود، منشاء این علاقه بوده است.

پردیس های ایرانی

به طوری كه از نوشته‌های مورخان یونانی به دست می‌آید، نزدیك به سه هزار سال پیش، پیرامون خانه‎های بیش‌تر ایرانیان را باغ‌ها احاطه كرده بودند و واژه‌ی پردیس به همان باغ‌های پیرامون خانه‎ها گفته می‌‏شده است. این شیوه  برای سایر ملل نیز سرمشق شده و به دنبال آن این واژه‌ی فارسی به دوردست‌ها رفته است. به طوری كه ام‌روزه در زبان‌های یونانی و فرانسوی و سامی و دیگر زبان‌ها نیز با تغییرات و دگرگونی‌هایی به كار برده می‎شود. علامه دهخدا در باره‌ی معنی واژه‌ی پردیس می‎نویسد: "پردیس لغتی‌ست مأخوذ از زبان مادی (پارادئزا) به معنی باغ و بستان و از همین لغت است، پالیز فارسی و فردوس (معرب)".

این واژه كه در اوستا دو بار به كار برده شده از دو جزء تركیب یافته، یكی Pairi به معنی پیرامون و دیگری Daeza به معنی انباشتن و دیوار كشیدن، كه با هم به معنای درخت‌كاری و گل‌كاری پیرامون ساختمان است. این واژه در پهلوی پالیز شده و در فارسی دری هم به كار رفته است. در دوره‌ی هخامنشیان و بعد از آن در سرتاسر سرزمین ایران تعداد بی‌شماری باغ‌های بزرگ و باشكوه وجود داشته، این گونه باغ‌ها كه در یونان آن روز وجود نداشت، مردم آن سامان و دیگر كشورها را جالب نظر آمده و همان واژه‌ی فارسی را نیز به كار بردند. ام‌روزه این واژه در زبان یونانی به صورت Paradeisos به معنی باغ، و در زبان فرانسه به صورت Paradis و در زبان انگلیسی به صورت Paradise به معنی بهشت كاربرد دارد. نام دیگر این فضای سرسبز و دل‎انگیز باغ است. باغ هم واژه‎یی فارسی‌ست كه در پهلوی و سغدی نیز به همین شكل Bagh به كار برده می‌شود. برخی باغ را مشترك در فارسی و تازی می‌دانند و بعضی نیز بر آن‌اند كه این واژه در اصل تازی بوده و جمع آن را "بیغان" می‌آورند، حال آن‌كه این واژه فارسی‌ست و از فارسی به دیگر زبان‌ها رفته است. ایرانی‌ها از قدیم به ساختن باغ‌ها و باغ‌چه در حیاط‌ها و دور و بر بناها علاقه‌ی خاصی داشته‎‎اند. شاید خاطره‌ی میهن اصلی و خاست‌گاه قوم آریا منشاء این علاقه بوده است. آن‌ها باغ‌چه‎هایی را كه در اطراف بنا می‌ساختند «په اره دئسه» می‌نامیدند كه به معنای پیرامون دژ یا «دیس» بود. «دیس» یعنی بنا و كسی را كه دیس می‌ساخت «دیسا» یعنی بنا می‌نامیدند. فرمان‌روایان شهرهای داخل ایران یا شهرهای قلم‌رو شاهنشاهی ایران در خارج، همه ملزم به ساختن چنین باغ‌چه‎هایی بوده‎اند. مثلا یكی از این په اره دئسه‎ها یا پردیس‌ها در تخت جمشید بود كه خشایارشاه در هنگام بر شمردن نام بناهایی كه ساخته، از آن یاد كرده است. واژه‌ی پردیس به معنای بهشت در زبان عربی به فردوس و در زبان‌های دیگر به پارادایز تبدیل شده است. خود بهشت یا «وهشت» به معنای به‌ترین زنده‌گی‌ست و این بهشت به شكل باغی سرسبز و خرم و زیبا مجسم می‌شده است. ما برای این مفهوم واژه‎های جنت، فردوس، بهشت یا رضوان را به كار می‌بریم. در فارسی قدیم واژه‌ی پالیز هم به همین معنا بوده است، چنان‌كه فردوسی گفته است:‌ "وز آن‌جا به پالیز بنهاد روی."

باغ اما از باک و بغ اگر باشد نمونه‌های زمینی بسیار دارد چون: باکتریا یا بلخ و بغداد و بیستون یا بغستان. بغ یا بک که بیگ و بیوک نیز از آن آمده است، یعنی بهشت بر زمین.

باید اشاره کنم که پارادایز یا پردیس در آیین کهن ایرانی با بهشت یکی نیست. پارادایز باغ زمینی‌ست. بهشت زمین است، اما بهشت سپس‌تر و در آسمان ایجاد می‌شود. پارادایز همان باغ‌های زیبا و باغ‌شهرهای کهن ایرانی‌ست، مانند میبد و مهریز و مهرجرد که همه در حال نابودی هستند. نکته‌ی دیگر این که در ساخت و نگه‌داری باغ‌ها به ویژه در یزد، زنان نقش اساسی داشته‌اند. باغ و زن در هم آمیخته بوده است. زنان نخستین سفال‌گران، خانه‌سازان، بافنده‌گان و باغ‌داران جهان بوده‌اند.اکنون ما را چه شده است که کار و کارگری و کشاورزی و درختکاری ننگ مان آمده است و بیابان ما را تنگ؟ چه شده است که آباد کردن دنیا برای ما مذموم و ناپسند شده است و به گوشه ای خیزیدن عبادت شمرده شده است؟ایا زمان آن نرسیده است تا به فرهنگ وحیانی درست بازگردیم و ماموریت و وظیفه اصلی خویش را که آبادانی زمین است را دوباره آغاز کنیم و همه ایران را پردیس کنیم ؟

برگرفته از: تارنمای کورش پرست.کام

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML