مهري بيرانوندي

تا پيش از جنگ جهاني اول، نفت به عنوان يك ماده اوليه مهم و تعيين كننده شناخته نشده بود و دولت‌هاي استعمارگر غرب كه به سرمايه‌داري تجاري متكي بودند، كشورهاي شرقي و از جمله ايران را بازار مصرف كالاهاي خود مي‌دانستند.

ايران نيز يكي از مسيرهاي مهم ارتباط اروپا با آسيا بود و به ويژه دروازه هندوستان _ يعني بزرگ‌ترين مستعمره جهان _ محسوب مي‌شد. پس از جنگ جهاني اول، تداوم پيشرفت‌هاي صنعتي، توجه جهانيان را به نفت به مثابه يك سوخت و منشا بسياري مواد ديگر جلب كرد. به همين دليل، مناطق نفت‌خير غرب آسيا از جمله ايران، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفت و به اصطلاح، بوي نفت، غربي‌ها را به منطقه كشيد؛ همچنان كه دو قرن پيش از آن برق طلا آنها را به امريكا و غارت ثروت‌هاي اين قاره كشانده بود. كشف معادن عظيم نفت موجب بروز جنگ‌ها، ترورها، كودتاها و طرح‌ريزي‌ها استعماري متعددي در اين منطقه شد. در چنين وضعي كشور ما كه از آغاز سلطنت قاجاريه دست‌خوش جنگ‌ها و سياست‌هاي استعماري بود، هر روز ضعيف‌تر مي‌شد؛ دولت‌ها بي‌ثبات و متزلزل بودند، بيگانگان كشور را در اشغال خود داشتند، مردم تحقير مي‌شدند، شورش‌هاي منطقه‌اي و راه‌زني در همه نقاط كشور اتفاق مي‌افتاد و فقر و گرسنگي بيداد مي‌كرد. خزانه كشور هم خالي بود. در اين ميان، دولت‌هاي حاكم بر ايران وسوسه مي‌شدند كه با استفاده از درآمد حاصل از فروش نفت، به اصطلاح امور كشور بپردازند. از سوي ديگر، منابع نفتي ايران توجه روزافزون دولت‌هاي سودجوي خارجي را به ايران جلب مي‌كرد.
دكتر «محمد علي‌ اكبري»، استاد دانشگاه شهيد بهشتي در اين زمينه اعتقاد دارد كه: «يكي از علل اشغال ايران در جنگ جهاني دوم _ كه به سقوط رضاشاه انجاميد _ نگراني متفقين (انگلستان، شوروي و امريكا) از تسلط آلمان بر چاه‌هاي نفتي ايران و همسايگان آن بود. پس از كنار رفتن رضا شاه رقابت متفقين براي دست‌يابي به منابع نفتي ايران آغاز شد. اين در حالي بود كه انگليسي‌ها، چاه‌هاي مهم نفت ايران را در اختيار داشتند.»
در سال 1323 ه.ش «محمد ساعد»، نخست‌وزير وقت، چند كارشناس امريكايي را به ايران دعوت كرد تا با كمك آنها، پيشنهادات چند شركت امريكايي را براي گرفتن امتياز استخراج نفت ايران مورد بررسي قرار دهد. اين موضوع كه مدت‌ها پنهان مانده بود، سرانجام در مجلس چهاردهم مورد بحث قرار گرفت. حزب توده كه به شوروي وابستگي داشت، با واگذاري اين امتياز به شدت مخالفت كرد و بنابراين، موضوع مسكوت ماند.
چند ماه بعد اعلام شد كه شوروي نيز درخواست امتياز استخراج نفت شمال ايران را مطرح كرده است. با انتشار اين خبر، حزب توده ناگهان تغيير روش داد و اعلام كرد كه واگذاري امتياز به شرط آن كه به دولت‌هاي مختلف (به ويژه شوروي) باشد، قابل قبول است.
در حالي كه اين جريان‌ها به بحث اصلي در صحنه سياسي ايران تبديل شده بود، دكتر «محمد مصدق»، به عنوان يكي از نمايندگان مجلس در برابر سياست موازنه مثبتِ حزب توده، «سياست موازنه منفي» را مطرح كرد و با همكاري تعداد كمي از نمايندگان مجلس طرحي را در اين مورد در مجلس به تصويب رساند.
هنوز زماني از امتيازخواهي امريكاييان نگذشته بود كه دولت انگلستان هياتي را به رياست فردي به نام «گِس» به ايران فرستاد تا قرارداد 1312 ه.ش (1933 م.) را تمديد كند.
دكتر اكبري درباره قرارداد 1312 ه.ش مي‌گويد: «اين قراردادي بود كه ميان ايران و انگلستان به امضا رسيد. در واقع در سال 1312 ه.ش ناگهان اعلام شد كه رضا شاه قرارداد دارسي كه آن هم امتياز نفتي قابل توجهي بود را امتيازي استعماري مي‌داند و خواهان لغو آن است. با اين حال انگليسي‌ها، رضاشاه را به امضاي قرارداد جديد راضي كردند. اين قرارداد نه تنها امتياز قابل توجه و جديدي براي ايران در بر نداشت بلكه چون مدت آن از زمان امضا (1312 ه.ش) 60 سال تعيين شده بود، در عمل حدود 30 سال بر مدت قرارداد دارسي مي‌افزود و به زيان كشور بود.

به هر حال به گس توصيه شده بود كه براي رسيدن به اهداف موردنظر مجاز به دادن رشوه نيز هست. قراردادي كه در اين زمينه تنظيم شد، «قرارداد الحاقي گس – گلشاييان» نام گرفت. (چون گلشاييان، وزير دارايي ايران و گس نماينده انگلستان آن را تهيه كرده بودند،‌ به اين نام معروف شد.) اما برخلاف انتظار، به دليل طرح بحث‌هاي مخالف با اين قراداد در مجلس و پشتيباني مردم از اين مخالفت‌ها به تصويب مجلس نرسيد. پس از اين بود كه موضوع «ملي شدن» صنعت نفت ايران مطرح شد. تلاش دولت براي تصوب قرارداد الحاقي و مقاومت مخالفان و تاكيد آنها بر ملي شدن نفت، به جابه‌جايي چند نخست وزير انجاميد.
سرانجام در تير ماه سال 1329 هجری شمسی رزم آرا كه شخصيتي نظامي بود، به نخست وزيري برگزيده شد. وي با حفظ سمت خود در ارتش، نخست وزير شد و قصد داشت به هر شكل ممكن، جلوي ملي شدن صنعت نفت را بگيرد.
آيت‌الله كاشاني كه به عنوان يكي از رهبران اصلي مردم شناخته شده بود، با رزم آرا مخالفت كرد و وي را عامل بيگانه خواند. به دنبال آن بازار تعطيل شد و مردم به حمايت از ايشان، تظاهرات كردند. آيت‌الله كاشاني نيز مردم را به تشكيل اجتماعات و برگزاري تظاهرات براي ملي شدن نفت دعوت كرد. پس از آن كه لايحه «گس – گلشاييان» در مجلس مطرح شد و مورد حمايت رزم آرا قرار گرفت، مصدق و مطبوعات مستقل مبارزه شديدي را عليه دولت آغاز كردند و پيشنهاد ملي شدن نفت را در مجلس مطرح نمودند. آيت‌الله كاشاني نيز از مردم خواست بر ملي شدن صنعت نفت پافشاري كنند تا سردمداران شركت نفت، به ناگزير اين مساله را بپذيرند. اين درخواست كه مورد تاييد تعداد ديگري از علما نيز بود، مردم را براي شركت در اين مبارزه تشويق مي‌كرد.
در فوريه 1951 دكتر مصدق به حمايت مردم، شركت نفت انگليس – ايران را ملي اعلام كرد و آشوب‌هايي به راه افتاد. سر لشگر رزم آرا با اصرار اعتقاد داشت كه ايران حق ندارد برخلاف تعهدات خود در متن قرارداد 1933 تغييري به عمل آورد. سرانجام، رزم آرا كه شد راه ملي شدن صنعت نفت بود، در روز 16 اسفند سال 1329 ه.ش، به دست خليل طهماسبي از اعضاي سازمان فداييان اسلام كشته شد. قتل رزم آرا دولتمردان را دچار وحشت كرد و بدين ترتيب، راه براي ملي شدن نفت هموار شد. قانون ملي شدن نفت در مجلس شوراي ملي تصويب و در 29 اسفند سال 1329 به تاييد مجلس سنا رسيد و شاه ناچار راي مجلس شوراي و سنا را تاييد كرد.
دولت انگليس در پي ملي شدن صنعت نفت ايران به دادگاه بين المللي لاهه شكايت كرد. دكتر مصدق براي پاسخگويي در شوراي امنيت سازمان ملل به همراه هياتي عازم نيويورك شد. وي در سخنراني خود، صلاحيت شوراي امنيت را براي رسيدگي به موضوع رد كرد و موضوع را مربوط به مسايل داخلي ايران دانست. همچنين گزارش‌هايي از ظلم‌هاي شركت نفت ايران و انگليس ارايه كرد و سرانجام موفق شد از تصويب هرگونه حكم ناروايي درباره ايران جلوگيري كند.
سئوالي كه در اينجا به وجود مي‌آيد اين است كه آيا دست اجنبي (مخصوصا آمريكا) هم در اين ماجرا يعني ملي شدن صنعت نفت دخالت داشته است؟
تاريخ ملي شدن نفت، بيش از آنكه دست خارجي در آن نقش ايفا كرده باشد، يكي از چالش برانگيزترين رويدادهاي 100 ساله اخير است و تا به امروز از ميان صدها كتاب برجسته و معتبري كه پيرامون اين واقعه نوشته و در سطح گسترده منتشر شده است، در هيچ كدام آن اين چالش را بدون حضور دست اجنبي تصوير نكرده است. نگاه ما به جهان غرب در طي 100 سال اخير يك نگاه غيرواقعي و توام با خيال پردازي است. يكي از آن نكات و دقت‌هايي كه بايد در تاريخ معاصر به آن توجه داشت،‌ مجموع رفتارهايي است كه دكتر مصدق و ياران وفادارش از خود نشان دادند. آنان بر اين باور بودند كه نگاه آمريكايي‌ها، به كشورهاي جهان سوم يك نگاه صلح جويانه است. از همين رو دست ياري به سوي آنان دراز كردند، او به تصور اينكه حتي بتواند بين دولت انگليس و آمريكا تفرقه ايجاد كند و از دل اين تفرقه، منافع ملي ما را حفظ کند، نيز از هيچ كوششي فرو گذار نكرد.
دكتر مصدق از همه وسايل ممكن براي آگاه کردن ملت آمريكا از وضع و نيت دولت ايران استفاده مي‌كرد و به اين منظور از مصاحبه با نمايندگان جرايد آمريكا استقبال مي‌نمود و از جمله در تاريخ 11 تير 1330 خبرنگار روزنامه آمريكايي International news service با دكتر مصدق مصاحبه و از او درخواست کرد كه غرض اصلي دولت ايران از ملي کردن صنعت نفت چيست؟ دكتر مصدق در پاسخ گفت:‌ «هدف عمده دولت ايران اين است كه دست بيگانگان را از دخالت در امور داخلي كشور كوتاه كند، يعني به عبارت صريح‌تر ديگر مجال بهره برداري مستقيم از نفت ايران به شركت سابق ندهد و تكرار كرد كه دولت به هيچ وجه در نظر ندارد به دولت‌هايي كه از نفت ايران استفاده مي‌كردند ضرري وارد شود و نيز مادام كه خود كارشناسان فني كافي ندارد، نمي‌خواهد متخصصان خارجي را از دست دهد و همچنين حاضر است به منظور تعيين و پرداخت غرامت به ادعاهاي قانوني شركت توجه كند و حتي حاكميت بي‌طرفه را نسبت به ادعاهاي مزبور قبول كند.

-----------------

منابع:
1- امارات خليج فارس و مساله نفت، سالم الجبير الصباح، ترجمه دكتر علي بيگدلي، موسسه مطالعات و انتشارات تاريخي (ميراث ملل)،‌ تهران، 1368.
2- ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، حسين فردوست، موسسه اطلاعات،‌ تهران،‌ 1369.
3- اختناق ايران،‌ مورگان شوستر، ترجمه ابوالحسن موسوي شوشتري، تهران،
برگرفته از : خبرگزاری میراث فرهنگی

دیدگاه‌ها  

0 # جیگر 1391-11-12 11:20
یه تحقیق داشتم. این وبلاگ خیلی بهم کمک کرد...
ممنون
موفق باشید
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی