نایابی خوراک در سپاهان و جوانمردی کریم خان زند

در زمانی که سپاهان تحت حاکمیت مشترک شاه عباس سوم و علميردان خان بختیاری قرار داشت و کریم خان زند، پس از تحمل شکست از محمد حسن خان قاجار (در ۱۹۶۵ ه. ق)، در تهران به سر می برد، اصفهان، بار دیگر با خشکسالی و نایابی مواجه شد.

http://www.mehremihan.ir/images/stories/f7/karimkhan-zand.jpg

در آن سال، در تمام طول زمستان و بهار، تقریبا بارانی نبارید و با فرارسیدن تابستان، آب زاینده رود خشک شد و تمام مزرعه ها و باغهایی که از آب این رودخانه مشروب میگردیدند، در معرض خشک شدن قرار گرفتند.
در این سال (۱۱۶۵ ه ق)، نه تنها محصول شتوي به ثمر نرسید، بلکه بر اثر کم آبی محصول صیفی و میوه هم - جز در سطحی محدود - به دست نیامد؛ درصورتی که اصفهان از لحاظ فراوانی صیفی جات و انواع میوه در ایران ممتاز بود. بر اثر عوامل یاد شده، بهای گندم، جو، اقسام حبوبات و دیگر مواد خوراکی به سرعت افزایش یافت و مردم که هنوز خاطرات وحشتناک قحطی های پیشین را از یاد نبرده بودند، دچار هراس شده، شروع به ذخیره کردن ارزاق کردند که این امر خود، به کمیابی و گرانی بیشتر مواد غذایی انجامید. نانوایی ها، یکی پس از دیگری تعطیل شدند و دکان هایی که غذاهای پخته عرضه می کردند، به همان سرنوشت مبتلا گردیدند.
کمیابی ارزاق، رفته رفته، شدت بیشتری یافت و مرگ ناشی از گرسنگی رو به افزایش گذاشت. مردم اصفهان هر روز صبح وقتی که از خانه های خود خارج می شدند، با اجساد کسانی مواجه می گردیدند که شب قبل در نتيجه گرسنگی جان سپرده بودند. شدت قحطی به حدی رسیده بود که در تمام سطح شهر، مردم همه گربه ها را گرفته و خورده بودند.
روزها، دسته هایی از گرسنگان در معابر به راه می افتادند و درحالیکه نوحه می خواندند، از رنج گرسنگی ناله و فریاد سر می دادند ولی شاه عباس سوم به جای اینکه برای رفع این مصایب چاره ای بیندیشد بروز قحطی را صرفا معلول ارتكاب معصیت توسط مردم می دانست. سرانجام، در پاییز همان سال، کریم خان زند پس از فراهم آوردن قوای کافی و تأمین ارزاق لازم، به سوی اصفهان حرکت کرد. علیمردان خان، حاکم واقعی اصفهان، که از یک سو با اعتراضات شدید مردم به مناسبت قحطی مواجه بود و از سوی دیگر، یارای مقاومت در برابر کریم خان را نداشت، شهر را رها کرد و به ایل بختیاری پناه برد.

هنگام ورود کریم خان به اصفهان، مردم شهر از فرط گرسنگی به صورت اسکلت هایی در آمده بودند که تنها پوستی بر آن کشیده شده بود.

کریم خان با هوشمندی به این نکته توجه یافت که علاوه بر تأمین فوری آذوقه برای مردم گرسنه، باید به فکر فراهم کردن بذر برای کشاورزان نیز باشد زیرا اگر بذری افشانده نمی شد، سال بعد هم، قحطی ادامه می یافت. از این رو، مقداری از غله ای را که برای مصرف قشون خود از تهران به اصفهان آورده بود، به بذر اختصاص داد و شخصا مراقبت کرد که زارعان، بذرهایی را که تحویل گرفته اند حتما کشت کنند نه اینکه آنها را به مصرف آذوقه خود برسانند.
کریم خان، در هنگام اقامت در تهران، توانسته بود مقداری برنج از ولایات شمالی به تهران وارد کند. پس از ورود به اصفهان، وی صدها ارابه را مأمور کرد تا برنج موجود در تهران را به اصفهان حمل کنند. همچنین دستور داد تا آنجا که ممکن است از خمسه گندم خریداری نمایند تا از راه تهران به اصفهان حمل شود. کریمخان می دانست که با فرارسیدن فصل زمستان و ریزش برف، جاده های بخش های مرکزی ایران احتمالا مسدود خواهد شد. از این رو، اصرار داشت که ارابه های حامل آذوقه شبانه روز راهپیمایی کنند تا قبل از نزول برف آذوقه کافی در اصفهان ذخیره گردد. مورخان شرقی نوشته اند که به دستور کریم خان، چهل هزار قاطر، پیوسته از مازندران و گیلان برنج به تهران حمل می کرده اند تا از آنجا به اصفهان منتقل شود. ممکن است این رقم خالی از اغراق نباشد ولی محقق است که کریم خان برای مقابله با قحطی وحشتناک اصفهان، مقدار زیادی برنج و باقلا از گیلان و مازندران به تهران رسانید و آنگاه به اصفهان حمل کرد و به این ترتیب، توانست بازمانده سكنه اصفهان را از مرگ حتمی نجات دهد. اطلاق عنوان «وکیل الرعایا» به کریم خان احتمالا به همین مناسبت و از همین زمان معمول گردید.

بن مایه ی داده های جستار :
فصنامه ی جمعیت- شماره ی 27 و 28– دکتر احمد کتابی

نوشتن دیدگاه