نسب قاجاریه - آغا محمد خان و سلسله ی قاجار

حمله مغول راه ورود بلامانع عده ی کثیری از قبایل ترک وتاتار را به ایران باز کردو قبایلی که در راه مقاصد چنگیز دست به کشتارهای بی رحمانه و قتل نفوس و نهب اموال مردم شهرها و دهستان های ایران زده بودند، در سایه ی قدرت نظامی مغول و سپس در سایه ی خدمتگزاری به ایلخانان مغول بسیاری از دشت ها و دامنه های سبز و خرم کوهستان های فلات ایران و قفقازیه را برای سکونت خود اختیار کردند و در مدت دو قرن حکومت ایلخانان در ایران با نقل و انتقال هایی که در محل سکونت این قبایل داده شده ، نژادهای مختلف تاتارو ترک به هم آمیختند .

http://gallery.mehremihan.ir/images/phocagallery/Kakhe%20Golestan/thumbs/phoca_thumb_l_Kakhe%20Golestan%20(23).jpg

به مناسبت نام محل سکونت و یا مناسبات اجتماعی اصطلاحات و نام های جدیدی در مورد این قبایل به کار برده شد که از آن جمله ترکمان و ازبک را می توان ذکر کرد .ترکتاز تیمور که از لحاظ ضربت تاریخی بر پیکر اجتماعی ملت ایران مکمل حمله ی بیرحمانه ی مغول بود ، بار دیگر کشور ما را عرصه ی خود نمایی و آزمایش قدرت جنگجویی قبایل ترک و تاتار قرار داد و در این کشمکش ها قبایل مختلط ترک و مغول به اصطلاحات جدید ترکمان و ازبک و مانند آن در عرصه ی کارزار وارد شدند و بعضی از سران قبایل ، پاداش کشتارها و خون ریزی هایی را که به امر امیر تیمور گورکان در ایران و سایر ممالک آسیای غربی مرتکب شدند ، به صورت حکمرانی و فرماندهی سپاه و امثال آن از آن مرد خونخوار گرفتند و ترکمانان و قبایل هم نژاد آنان که تا حمله ی تیمور فقط از جنبه ی نظامی مورد توجه سلاطین عصر بودند ، به تدریج نقش سیاسی و فرمانروایی را اختیار کردند و در سراسر قفقازیه و دشت های شمالی دریای خزر و ترکستان غربی و آذربایجان و آسیای صغیر و شامات و فلسطین حکومت هایی برای خود تشکیل دادند که بعضی از آن ها مانند حکومت آل عثمان قدرت یافت و به تدریج به امپراطوری مقتدری مبدل شد . رواج زبان ترکی در آذربایجان و قفقازیه نشان می دهد که در تمام دوره ی سلطنت جانشینان تیمور در ایران و آسیای غربی ، این ناحیه مرکز ثقل حکومت بوده و قدر مسلم این است که آذربایجان یکی از بزرگترین اردوگاه ها و مهمترین ذخیره ی نظامی و محل تمرکز نیروهای مختلف به شمار می آمده و جانشینان تیمور تا زمانی که هنوز آثار تجزیه در امپراتوری آنان ظهور نکرده بود ، توجه خاصی به این قسمت از متصرفات خود داشتند و این قبایلی را که در این ناحیه ساکن بودند خواه ناخواه در مسیر جزر و مدّ حوادث سیاسی و کشمکش های نظامی قرار داد و اولین آثار تجزیه ی دولت تیموری از این منطقه ظهور کرد و ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو تمام کوشش و نیروی خود را برای تسلط بر آذربایجان قفقازیه به کار انداختند و اندکی بعد قدرت های نظامی قابل ملاحظه ای از اجتماع قبایل تاتار و ترک در ترکستان غربی و دشت های جنوب روسیه و شمال قفقازیه به وجود آمد که برای نفوذ به خاک ایران ، سلاطین صفویه را در فشار قرار داده و موجب جنگ های خونین و کشمکش های دائمی گردیدند . ترکمانان آق قویونلو که در آذربایجان مدتی حکومت کردند و می توان گفت که پایه ی اصلی نیروی صفویه را در اوایل کار بنا نهادند ، نام خود را به دسته ای از ترکمانان داده اند که چند قرن بعد با عنوان قاجاریه در عرصه ی سیاست ایران ظاهر شده اند و اگر قاجاریه را نتوانیم به علت طول زمان از بازماندگان ترکمانان آق قویونلو بدانیم ، باز این نکته مسلم است که قاجاریه به ترکمان بودن خود مباهات می کرده اند و به همین دلیل حتی پس از آن که تاج و تخت سلطنت ایران را قبضه کردند ، القاب و عناوین قویونلو و دولو را که معرف زندگانی ساده ی شبانی آنان در ادوار قبل از دوره ی فرمانروایی بوده است ، همچنان برای خود حفظ کردند . از اشاراتی که در بعضی از اسناد تاریخی است ، چنین بر می آید که در دوره ی صفویه ، شاید به علت آن که سلاطین اولیه ی آن سلسله از طرف مادر قرابتی با ترکمانان داشتند ، ترکمانان ساکن حوالی رود ارس برای مرزبانی و دفاع از خاک ایران در برابر یورش ها و دستبرد های ازبکان به استر آباد ( گرگان امروز ) کوچانده شده اند و این انتقال خود دلیل بارزی است بر این که ایل مزبور هنوز قدرت جنگجویی و خوی سپاهی گری را حفظ کرده و می توانسته است در برابر فشار ازبکان و ترکمانان ساکن ترکستان غربی مقاومت کند . ایل قاجار در دوران پادشاهی صفویه غالبا به تعهداتی که درباره ی حفظ سرحدات ایران داشتند ، عمل می کردند و نسبت به دربار صفویه وفادار بودند و در این دوره نهضت یا شورشی که جنبه ی قیام علیه دولت مرکزی ایران داشته باشد ، از این ایل دیده نشد و در اکثر جنگ های بزرگ در این دوره که به تناوب میان قوای ایران و نیروهای عثمانی و ازبک در مشرق و مغرب ایران روی می داد ، سران و عده ای از زبدگان ایل قاجار شرکت داشتند . علت و سبب این آرامش و انقیاد قاجاریه را در این دوره می توان یکی قرابت نژادی این ایل با سلاطین اولیه صفویه و دیگر بروز اختلافات و دو دستگی در میان سران ایل دانست . هنگامی که ترکمانان قاجار مامور حفظ سرحدات ایران در گرگان و دشت شدند ، به حکم ضرورت زندگی شبانی دشت های کنار رود گرگان و اترک را برای سکونت خویش اختیار کردند تا هم سرزمینی مشابه مسکن سابق خود داشته باشند و هم از مراتع و مرغزارهای کنار اترک و گرگان استفاده کنند . کوخ های ایلیاتی تیره ها و قبایل قاجار ، در طول دره ی رود گرگان بر پا شد و پس از مدتی که تاریخ قطعی آن را نمی توان معین کرد ، از لحاظ محل سکونت میان دستجات ایل اختلافاتی روی داد و سران و کلانتران ایل ، حد فاصلی برای حوزه ی سکونت و چراگاه احشام و اغنام قبایل تعیین کردند که جریان رود گرگان شاخص آن بود . بدین ترتیب عده ای از قبایل قاجار در حوضه علیای رود گرگان و عده ی دیگر در حوضه ی سفلای آن رود ساکن و در آن زمان دسته ی اول به یوخاری باش و دسته ی دوم به اشاق باش که دو اصطلاح ترکی است ، مشهور و بعدها دسته یوخاری باش به دولو و قبیله اشاقه باش به قویونلو معروف شدند . ( در زبان ترکی یوخاری به معنی سمت بالا و اشاقه به معنای سمت پائین است و این دو اصطلاح معرف حوزه ی سکونت اولیه قاجاریه در استرآباد و گرگان بوده است . اصطلاح دولو و قویونلو معرف گوشه ای از زندگی این ایل است زیرا دَو به معنای شتر و قویون به معنی گوسفند است و می توان گفت قبایل دولو بیشتر به شتر داری و دستجات قویونلو اکثرا به پرورش گوسفند روزگار می گذاردند... ( ایران در دوره سلطنت قاجار – علی اصغر شمیم – صفحه 19 – 22 ).

قاجارها از نژاد ترک می باشند و تنها در دوره صفویه در تاریخ ایران پیدا شده اند . صفویه از اولاد شیخ صفی اردبیلی از مردم آذربایجان بوده اند . در زمان صفویه طوایف ترک آذربایجان مهمترین عوامل نظامی محسوب می شدند . سه طایفه بزرگ به نام قاجارها و افشارها و بیات ها پشتیبان سلطنت صفویه بوده اند . بنابراین چون صفویه از آذربایجان قیام کرده اند و قاجارها در آذربایجان بودند باید آنها را از ترکان شمال غربی ایران شناخت . در تمام ادواری که قاجارها در ایران پراکنده شده اند در آذربایجان و مازندران و گرگان و تهران بوده اند . شاه عباس کبیر در زمان سلطنت خود به قدرت روز افزون قاجارها پی برد و برای دفع احتمالی این ایل و جلوگیری از تهاجم ایلات دیگر و همچنین برای تقویت مرزی ایران ، ایل قاجار را به سه دسته تقسیم و به سه محل مختلف فرستاد ، یک دسته را در خراسان و حدود مرو برای جلوگیری از حمله ازبکان سکونت داد . دسته دوم را به حدود گرگان برای جلوگیری از تجاوزات ترکمانان روانه نمود و دسته سوم را در حدود قراباغ در مقابل لزگیان فرستاد . ایل قاجار ساکن گرگان به دو دسته تقسیم می شدند . یکی دسته قوانلو و دسته دیگری دوانلو . ( تحولات سیاسی اجتماعی ایران – از قاجاریه تا رضا شاه – صفحه 99 ).

به قدرت رسیدن دودمان قاجار ...

- عواملی چند دست به دست هم دادند و دودمان قاجار را به قدرت رساندند . قدرت سیاسی ایران در آغاز سده نوزدهم ( 1179 تا 1279 ش ) در کنترل قاجار قرار گرفت و مدت زیادی در این سلسله باقی ماند . علتهای سیاسی ، ایدئولوژیک و اقتصادی در به قدرت رسیدن قاجاریه نقش داشتند و هر چند اکثر اینها ریشه داخلی داشتند اما نباید از عوامل خارجی نیز به درجه ای کمتر ، غافل ماند . خاندان زند بعد از کریمخان دستخوش از هم پاشیدگی گردید . کریمخان هرگز آشکارا سلطنت رسما از کار افتاده و منقرض شده صفوی را انکار نکرد و جانشینی نیز برای خود تعیین ننمود . طبع رئوفش نیز به وی اجازه نداد که اکثر مدعیان بعدی سلطنت از خاندان زند را از سر راه بردارد یا آنها را از نعمت بینایی محروم سازد . به همین جهت وضعیتی به وجود آمد که بعد از درگذشت خان زند ، افراد خاندان او برای رسیدن به قدرت تا سرحد مرگ با یکدیگر جنگیدند . ایل قاجار که از نظر تاریخی به دو تیره تقسیم می شد بر اثر اقدامهای قهر آمیز آغا محمد خان قاجار مدعی تازه نفس سلطنت ، متحد شدند . ایل قاجار در مناطق پر جمعیت شمال ایران حضور داشت و به روسیه شریک تجاری رو به رشد ایران نزدیک بود ، به این سبب نهایتا موفق شد منابع انسانی و اقتصادی بزرگی را بسیج کند در حالی که زندیه در مناطق کم جکعیت جنوب ایران با آن همه دسته بندیهای قبیله ای ، پیوند چندانی با اقتصاد جهانی نداشتند ، علت آن نیز عدم مدارای کریمخان با کمپانی هند شرقی انگلیس و اخراج آن از ایران و نیز کاهش تجارت در خلیج فارس بود . برآیند این مزایا ماشین نظامی کار آمدتر قاجار بود که در مقاطعی حساس بخت و اقبال نیز به یاریش آمد . ( مقاومت شکننده – جان فوران – صفحه 145 ).

از جمله افرادی از ایل قاجار که مبادرت به عصیان نموده اند فتحعلی خان رئیس دسته دوانلو از قبیله اشاق باش می باشد که به عزم یاری شاه سلطان حسین صفوی ، حاکم اصفهان گردید اما چون اوضاع درباری سخت پریشان و شاه را بدون تصمیم یافت به گرگان برگشت و در آنجا بود که در تاریخ 14 صفر 1139 به تحریک نادر افشار به دست یکی از قاجاریه یوخاری باش به قتل رسید . فتحعلی خان دوانلو دو پسر داشت یکی محمد حسین خان که در طفولیت درگذشت و دیگری محمد حسن خان که در سال 1127 هجری تولد یافته و هنگام قتل پدر در حدود 12 سال داشت . محمد حسن خان ، که تا نادر شاه افشار زنده بود در پناه ترکمنها بسر می برد و پس از کشته شدن نادر به فکر رسیدن به سلطنت افتاد . چند تن از سرداران نادر چون کریم خان زند و علی مراد خان بختیاری و آزاد افغان که بر آذربایجان حکومت می کرد همین هوس را داشتند و در یک موقع این هر چهار نفر در ایران سلطنت می نمودند . در خراسان هم بازماندگان نادر پی در پی به جان یکدیگر می افتادند . محمد حسن خان که عنوان محمد حسن شاه بر خود گذارده بود ، پس از 4 سال مبارزه با کریم خان زند در سال 1758 ( 1172 ه.ق )از سپاهیان زند شکست خورد و کشته شد . آغا محمد خان پسر ارشد محمد حسن خان پس از کشته شدن پدرش به استرآباد پیش ترکمانها رفت ولی آرام نگرفت . در آنجا عده ای دور خود جمع نمود و هر چند یک بار به آبادیهای اطراف خود حمله می کرد . در طی یکی از این حمله ها به دستور کریم خان زند اسیر شد و او را پیش کریم خان به تهران فرستادند و بعد کریم خان او را به شیراز برد . ( تحولات سیاسی اجتماعی ایران –صفحه 99 – 100 ).

رفتار کریم خان با بازماندگان خان قاجار و نیز در قبال واقعه ی قتل خان حاکی از علو همت و نیک نفسی و روح عفو و گذشت وی بود ، زیرا بر مرگ محمد حسن خان گریست و دستور داد تا جسد او را به عطر و گلاب آغشته ، در زاویه ی حضرت عبدالعظیم تهران با تجلیل و احترام فراوان به خاک سپردند و کلیه افغان هایی را که در اردوکشی محمد حسن خان قاجار به شیراز به خان قاجار خیانت ورزیده بودند به قتل رساندند . ( ایران در دوره سلطنت قاجار – علی اصغر شمیم – صفحه 30 ).

با مرگ کریم خان زند یک بار دیگر صلح و آرامش از کشور ما رخت بر بست و خویشاوندان و بازماندگان وی بر سر سلطنت به جان هم افتادند . خونریزی و اغتشاش از لحظه ای که کریم خان درگذشت شروع شد تا جایی که نعش او سه روز به زمین مانده بود و سران زندیه مشغول کشت و کشتار یکدیگر بودند . زکی خان برادر مادری کریم خان که مردی قسی القلب بود پانزده تن از بزرگان زندیه را به قتل رساند و سپس ابوالفتح خان پسر کریم خان را به ساطنت برداشت و خودش به نام او زمام امور را در دست گرفت . ابوالفتح خان جوانی لاابالی و ضعیف النفس بود که توجه زیادی به امور حکومت و مملکت نداشت . در این هنگام مدعی سلطنت علی مرادخان زند بود که حکومت اصفهان را در دست داشت . وی یک بار در پاییز 1780 ( 1194 ه.ق ) به شیراز حمله برد و مغلوب شد ، ولی بار دوم در نزدیکی همدان توانست صادق خان را شکست دهد و شیراز را محاصره کند . علی مرادخان پس از هشت ماه محاصره در پاییز 1781 موفق شد شیراز را بگشاید و ابوالفتح خان و صادق خان و عده ای از اقوام خود را نابینا سازد و در ژانویه 1782 در اصفهان تاجگذاری کند . در زمان سلطنت علی مراد خان که سه سال به طول انجامید ( 1782 – 1785 ) بزرگترین رقیب و دشمن خاندان زند آغا محمد خان قاجار قدرتی به هم رسانید . آغا محمد خان پسر ارشد محمد حسن خان قاجار در تمام دوران سلطنت کریم خان به عنوان گروگان در شیراز به سر می برد ولی بلافاصله پس از مرگ کریم خان به استرآباد فرار کرد و بر سراسر نواحی شمال ایران تسلط یافت و در مارس 1783 ( 1197 ه.ق ) خود را پادشاه نامید و تهران را پایتخت خود قرار داد . تا وقتی که علی مراد خان زنده بود آغا محمد خان جرات نکرد به قلمرو زندیه تجاوز کند . اما همینکه پادشاه زند در فوریه 1785 ( 1199 ه.ق ) در مورچه خورت اصفهان درگذشت و سلطنت به پسرش جعفر خان رسید وی حملات تعرضی خود را به جنوب آغاز کرد . جعفر خان زند در دوره چهار ساله سلطنت خود دوبار با آغا محمد خان جنگید و هر دوبار شکست خورد و به شیراز پناه برد ولی حصار شیراز بسیار مستحکم و تسخیر نشدنی بود و آغا محمد خان نتوانست کاری از پیش ببرد و به شمال عقب نشینی کرد . در 1789 ( 1204 ه.ق ) جعفر خان قربانی توطئه ای شد و او را مسموم کردند و سلطنت به آخرین بازمانده خاندان زند لطفعلی خان که جوانی رشید و بی تجربه بود رسید . لطفعلی خان مامور بنادر و سواحل خلیج فارس بود و همینکه از قتل پدر اطلاع حاصل کرد شیراز را گرفت و قاتلین پدرش را کشت . همین که آغا محمد خان از این وقایع آگاه شد در سال 1790 با سپاه انبوهی روانه شیراز شد . لطفعلی خان نیز در راس سپاهیانش به استقبال او شتافت ولی شکست خورد و به درون حصار شیراز پناه برد و آغا محمد خان به تهران برگشت . ( تاریخ روابط خارجی ایران – هوشنگ مهدوی – صفحه 188 – 189 )..

آغا محمد خان بنا به اشاره ی حاجی ابراهیم خان 20 هزار سپاهی به سرداری جان محمد خان قاجار در دشت قبله ی حوالی شیراز گرد آورد ، ولی لطفعلی خان که فقط 4 هزار تن مرد جنگی داشت با رشادت بی نظیری سپاه قاجار را در هم شکست و برای تهیه ی آذوقه به زرقان برگشت تا وسایل مبارزه با دو دشمن کینه جو یعنی آغا محمد خان و حاجی ابراهیم خان کلانتر را فراهم کند . از طرف دیگر آغا محمد خان شخصا با 40 هزار سپاهی عازم شیراز گردید و در (( شهرک )) بین راه اصفهان و شیراز با لطفعلی خان که فقط 5 هزار سرباز داشت مواجه شد . در این نبرد عجیب که هیچ گونه تناسبی از لحاظ تعداد افراد جنگی میان دو حریف وجود نداشته ، هم رشادت و جسارت لطفعلی خان و هم پایداری و ثبات عزم آغا محمد خان هر دو قابل ملاحظه است . هنگامی که لطفعلی خان پس از شکافتن قلب سپاه قاجار خود را به نزدیکی سراپرده ی آغا محمد خان رسانید با آن که هیولای مرگ در برابر چشم آغا محمد خان مجسم شده بود از جای نجنبید و در همان هنگام بار دیگر سرداران لطفعلی خان به او خیانت کردند و به بهانه ی آن که خان قاجار قبلا از اردو گریخته است او را از حمله به سراپرده ی خان بازداشتند و این واقعه که در شبی تاریک و هولناک روی داد ، سرنوشت دولت زندیه و آینده ی دولت قاجار را تعیین کرد . زیرا فردای آن شب خیانت سرداران بر پادشاه زند ثابت شد و نیز معلوم گردید که با تبلیغات ناروا سپاه او را متفرق کرده اند . ناچار برای آخرین کوشش و تلاش در راه مقاومت با حریف ، اردوی پراکنده را رها کرد ، به امید تهیه ی قوا به جانب کرمان گریخت و آغا محمد خان فاتحانه وارد شیراز شد و در عمارت کلاه فرنگی وکیل با عنوان سلطنت فارس مورد پذیرایی قرار گرفت . آنگاه امر داد که قبر وکیل را شکافتند و جنازه ی او را به تهران بردند و در زیر پایه ی تخت سلطنت که بایستی بر آن تکیه کند دفن کردند و نیز به امر خان کلیه ی عیال و اولاد زندیه را که در شیراز بودند مانند اسرای جنگی به تهران بردند و برج و باروی شیراز را با خاک یکسان کردند .

فاجعه ی کرمان ...

- مساعدت و یاری مردم کرمان با شاهزاده ی زند که خود مدتی در زمان حیات پدرش بر آن شهر حکومت کرده بود ، چنان آتش کینه و غضب خان قاجار را برافروخت که خود به فتح آن شهر همت گماشت . در این لشکر کشی بیش از 5 هزار از سپاهیان او در بیرون دروازه و در کوچه های کرمان به دست لطفعلی خان و همراهان معدود و متهور او نابود شدند و سرانجام نیز بر لطفعلی خان دست نیافت و چون وی از کرمان گریخت و سپاه او متفرق شدند ، آغا محمد خان وارد کرمان شد و دمار از روزگار مردم بینوای آن شهر در آورد . امر داد تا 8 هزار نفر از زنان و دختران شهر را میان سپاهیان قاجار تقسیم کردند و عده کثیری را به قتل رسانیدند و جمعی را کور کردند . (( جمیع مردان بلد را به حکم وی یا کشتند یا کور کردند . منقول است که عدد کسانی که از چشم نابینا شدند به هفت هزار رسید و عدد قبلی نیز از این متجاوز بود . کسانی که در این بلیه شامل نشدند نه به سبب رحم کسی یا گریز خود بود ، بلکه بدین جهت که دست جلادان از کثرت عمل از کار بازماند . گویند آغا محمد خان حکم کرد که به وزن مخصوصی یعنی چند من چشم از برای او ببرند و هیچ استبعادی ندارد )). (( نقل از تاریخ ایران – سرجان ملکم )) . سیاست خشن و بی رحمانه خان قاجار که از لحاظ بشر دوستی و انسانیت نفرت انگیز و شایسته ی سرزنش و ملامت بود از نظر پیشرفت کار او بسیار موثر افتاد و این فاجعه ی خونین حس مقاومت و اندیشه ی پایدار در برابر مقاصد خان را از مردم سایر بلاد ایران به کلی سلب نمود و شاید اتخاذ چنان تصمیم هولناک و دور از مروت و انصاف از طرف خان اصولا به همین منظور بوده است که لااقل با این فاجعه و سلب مقاومت از دیگران از خونریزی و تکرار وقایع نظیر آن در سایر نقاط جلوگیری شود . ولی این نکته مسلم است که آغا محمد خان مردم کرمان را نه به سبب مقاومت آنان به آن روز سیاه نشانید ، بلکه حس کینه جویی از خاندان زند بر وجود خان مستولی بود و بر اراده ی او حکومت می کرد و به همین دلیل وقتی لطفعلی خان با حیله و خیانت حاکم بم دستگیر و نزد خان قاجار اعزام شد ، ولی چنان رفتار وحشیانه ای نسبت به آن شاهزاده ی دلیر مرتکب شد که نظیر آن را در تاریخ ایران نمی توان یافت . (( تقریر کردار آغا محمد خان علی التفصیل در این مورد بالنسبه به این پادشاه اسیر مایه تفضیح طبیعت انسانی و تحریر آن موجب تلویث صفحه ی تاریخ است خواننده را نفرت انگیزد و شنونده را ضجرت زاید همین کفایت است که چشمان لطفعلی خان را به سرانگشت ( خویش ) کنده و او را به تهران فرستاد )). (( نقل از تاریخ ایران – سرجان ملکم )). با دستگیر و کور شدن لطفعلی خان و با مقدماتی که از آغاز پادشاهی لطفعلی خان به وسیله ی حاجی ابراهیم خان و دیگر خیانت پیشگان برای خرابی کار زندیه و تقویت خان قاجار فراهم شده بود ، بساط سلطنت زندیه از ایران بر چیده شد و آغا محمد خان پس از سه ماه اقامت در شیراز حکومت فارس را به برادر زاده ی خود بابا خان سپرد و حاجی ابراهیم خان را با لقب اعتماد الدوله به وزارت خود برگماشت و به تهران بازگشت ( شعبان 1209 هجری قمری ).

لشکر کشی به قفقازیه ... ( 1209 هجری ) ...

- پس از سقوط دولت زندیه بیشتر امرای آذربایجان فرمان خان قاجار را گردن نهادند و کسانی که هنوز در انتخاب مشی سیاسی در قبال وی تردید داشتند با سپاه نیرومند قاجاریه مواجه شدند و ناگزیر راه اطاعت پیش گرفتند. سپاه آغا محمد خان که عده ی نفرات آن را تا 60 هزار نوشته اند ، از راه سراب و خلخال و اردبیل عازم قفقازیه گردید . ابراهیم خان جوانشیر از امرای قراباغ پل ارس را ویران کرد و به همین علت مدت دو ماه قوای قاجاریه به تعمیر پل وقت گذرانیدند و چون سپاه قاجار از پل گذشتند ، آغا محمد خان دو دسته از سپاه خود را مامور تصرف ایروان نمود و یکی از درباریان را برای مذاکره با ارایکلی ( هراکلیوس ) پادشاه گرجستان به تفلیس فرستاد و او را به تبعیت از دولت مرکزی ایران دعوت کرد ولی ارایکلی طبق قراردادی که با کاترین دوم ملکه ی روسیه بسته بود از تبعیت ایران خارج شده و تبعیت دولت روسیه را پذیرفته و در مقابل تبعیت ارایکلی از روسیه ، کاترین تعهد کرده بود که دولت روسیه در حفظ سلطنت ارایکلی و جانشینان و در گرجستان بکوشد و از او حمایت کند . مخالفت ارایکلی و جوانشیر نقشه ی آغا محمد خان را بر هم زد . او می خواست به حیله و تدبیر یک یک حکام قراباغ را مطیع نموده به کمک آنان بر گرجستان استیلا یابد . در این موقع ابتدا به جانب شوشی تاخته ، در نزدیکی آن شهر ارود زد و مصطفی خان دولو را به عسکران قراء شوشی فرستاد تا راه ورود آذوقه را به شهر سد کند و سپاه دیگری به سرداری پیر قلی خان شامبیاتی بر سر برادران جوانشیر فرستاد و چون سپاه جوانشیر از سربازان قاجار شکست خوردند ، وی نامه ای به خان نوشت و از در اطاعت درآمد و آغا محمد خان موقع را مغتنم شمرد و با تجهیزات کافی روانه ی گرجستان شد .

فتح تفلیس ... ( 1210 هجری قمری )...

- ارایکلی به نامه ی آغا محمد خان جوابی نداد و خود را برای مقابله ی با سپاه قاجار آماده نمود . ولی با وجود رشادتی که گرجیان در آن جنگ نشان دادند و پایداری پادشاه ، عاقبت سپاه قاجار پیروز شد و ارایکلی به شهر تفلیس که برج و باروی آن را قبلا مستحکم نموده بود ، پناه برد . اما چون سپاه قاجار به سرعت به جانب تفلیس راندند ، وی خانواده و بستگان خود را از شهر خارج نموده به گرجستان غربی ( ناحیه ی کاخت ) گریخت و شهر تفلیس به دست سپاه قاجار افتاد . آغا محمد خان فاجعه ی کرمان را در تفلیس تجدید نمود و برای عبرت سایر امرای قفقازیه یا جلب محبت مسلمانان آن ناحیه و یا اصولا بنابر تعصب مذهبی که داشت حکم به قتل عام و تاراج اموال مردم تفلیس داد . عده ی کثیری از روحانیان مسیحی گرجی را در رود کورا غرق کردند و 25 هزار تن از زنان و مردان و اطفال گرجی را به اسارت گرفتند و تقریبا همگی رجال و اعیان شهر را نابود و بعضی از کلیساهای شهر را ویران کردند و پس از تصرف کلیه ی مهمات و ذخایر جنگی ارایکلی ، از آن شهر خارج شدند ( ربیع الاول 1210 هجری ) . آغا محمد خان در نظر داشت ارایکلی را نابود کند ، لیکن نزدیکی زمستان و انتشار خبر طغیان اهالی شیروان و قتل سردار قاجار به دست آنان ، خان را از این اندیشه منصرف ساخت و ناچار به دشت مغان بازگشت و با آن که مردم شیروان نماینده ی او مصطفی خان دولو را کشته بودند ، خان از تنبیه آنان به طور موقت صرفنظر نموده ، با حکام شیروان و ایروان و دربند پیمان دوستی و اطاعت بست و به تهران بازگشت .

تاجگذاری آغا محمد خان ... ( 1210 هجری ) ...

- پس از لشکر کشی خان به قفقازیه ظاهرا نفوذ او بر قفقفازیه مسلم شد و در داخل ایران کلیه امرا و حکام سرکش یا نابود شده و یا اطاعت و فرمان خان را پذیرفته بودند و جز مشهد و خراسان شمالی که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزای افشار و فرزندش نادر میرزا بود در نواحی دیگر ایران فرمان خان اجرا می شد . خان موقع را برای اعلام مقصود و نیت اصلی خود مناسب دید و در نوروز سال 1210 هجری قمری در تهران به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد و بدین ترتیب پس از 16 سال تلاش و کوشش قاجاریه بار دیگری یکی از سران ایلات ایران به سلطنت رسید . ( ایران در دوره سلطنت قاجار – علی اصغر شمیم – صفحه 36 – 40 )..

لشکر کشی آغا محمد خان به خراسان .. ( 1210 هجری )..

- قسمت عمده ی سپاه قاجار در اوایل بهار به امر آغا محمد شاه از راه معمولی تهران به مشهد حرکت کرد و خود او از راه فیروز کوه و ساری عازم گرگان شد و ترکمانان کوکلان را سخت تنبیه کرد و خانمان ایشان را آتش زد و از راه چمن کالپوش و جاجرم و اسفراین عازم سبزوار گردید . حکام محلی خراسان که فقط اطاعت ظاهری از نادر میرزا فرزند شاهرخ داشتند ، از ترس مجازات های شدید شاه قاجار با اتباع خود ، یک یک به اردوی او ملحق شدند . نادر میرزا نیز چون تاب مقاومت در خود ندید ، مشهد را رها کرده به افغانستان رفت و شاهرخ کور را همچنان در مشهد باقی گذاشت . وی برای آنکه اطاعت خود را نسبت به سردار قاجار ثابت کند با جمعی از خواص به استقبال او شتافت و شاه قاجار بدون زحمت وارد مشهد گردید و بنا به قول مورخین در دروازه ی مشهد پیاده شد و یکسره عازم زیارت مرقد مطهر حضرت رضا ( ع ) شد . شاه بعد از ورود به مشهد درصدد جمع آوری خزاین نادر شاه بر آمد . به هر کس گمانی برد تحت شکنجه و آزار قرار داد و سرانجام شاهرخ پیر را که در آن موقع 63 سال داشت به منظور بروز دادن دفینه های نادری شکنجه داد وشاهرخ هر چه داشت عرضه نمود . سپس امر داد شاهرخ را با عیال و اولادش روانه ی تهران نمودند و او در راه وفات یافت . حکومت بلخ در دست عمال زمانشاه درانی ( 1207 – 1216 هجری ) پادشاه کابل و سلطنت بخارا با میر معصوم خان معروف به بیگ خان بود و شاه قاجار خیال داشت با زمانشاه متحد شده بخارا را از تصرف بیگانگان خارج کند . لذا از مشهد محمد حسن خان قراگزلو را روانه ی کابل نمود تا فتوحات او را در خراسان به پادشاه کابل گوشزد و از او تقاضا کند که بلخ را به عمال ایران واگذارد و در قلع ماده ازبکان و اتباع میر معصوم با وی مساعدت نماید . زمانشاه پیشنهادات سفیر ایران را پذیرفت و او را با کدو خان نامی از امرای خود به مشهد روانه کرد و برادر او محمود نیز که حاکم هرات بود روابط دوستی با شاه قاجار برقرار ساخت و بدین ترتیب شاه از جانب امرای افغانستان که ممکن بود در امور بخارا دخالت بکنند ، آسوده خاطر و مصمم دفع بیگ جان گردید . ولی در همان ایام خبر رسید که سپاه روسیه به دربند نزدیک شده و قوای آن دولت برای حمله به سرحدات آذربایجان از راه قفقاز در حال حرکت است . شاه قاجار امور خراسان را منظم و محمد ولی خان قاجار را با ده هزار سوار به سرداری کل خراسان منصوب نمود و خود با عجله عازم تهران شد تا برای مقابله با قوای روس سپاه کاملی مهیا کند .

محاربات قفقازیه ...

- زمانی که آغا محمد خان به تفلیس حمله برد 6 هزار سرباز روسی به فرماندهی سرهنگ گداویچ در داغستان متوقف بودند و هراکلیوس ( ارایکلی ) چندین بار از سردار مزبور تقاضای مساعدت کرد و مشارالیه وقتی درصدد دادن کمک برآمد که تفلیس به آتش قهر و غضب سردار قاجار سوخته بود . از رسیدن این خبر به دربار روسیه کاترین دوم سخت برآشفت و از آنجا که ارایکلی زیر حمایت آن دولت رفته بود درصدد انتقام سختی از سردار قاجار برآمده ، گداویچ را مامور کرد که با 8 هزار سوار داخل گرجستان شود و سردار دیگری را به دربند فرستاد و در بهار سال 1210 هجری موقعی که شاه قاجار در مشهد سرگرم امور مربوط به بلخ و بخارا بود ، سپاه عظیم روس به عده ی 35 هزار نفر به سرداری زوبوف در حوالی نهر ترک -  ( در جلگه ی کابارادی قفقازیه از مغرب به مشرق جاری است و در داغستان به دریای خزر می ریزد ) -  به اردوی گداویچ ملحق گردید و چون حکام آن حدود از کمک فوری شاه قاجار نومید بودند ، خواه و ناخواه اطاعت سردار روس را پذیرفتند و دربند و باکو و قسمتی از تالش و شماخی و گنجه ، فرمانبرداری روس را گردن نهادند و پادگان ایران که در حوالی رود کورا مستقر بود مقام خود را از دست داد و راه ارتباط بین سپاه روس و گرجستان از طریق رود ارس گذشت و آذربایجان را در معرض تهدید قرار داد . دسته ی دیگر از سپاه روس لنکران را اشغال و از راه دریا بندر انزلی و رشت را تهدید کردند . شاه قاجار با عجله سپاه خود را از تهران به جانب آذربایجان سوق داد ولی در همان اوقات کاترین دوم وفات یافت و پسرش الکساندر پل اول به جای او نشست و اولین اقدامی که کرد این بود که سپاه زوبوف را امر به بازگشت داد و بدین ترتیب خطری که متوجه ی مرزهای شمال غربی ایران شده بود مرتفع گردید و شاه قاجار هم موقع را غنیمت شمرده ، جلو راند و چون سازش ابراهیم خان جوانشیر را با دولت روسیه می دانست و وجود او را بزرگ ترین عامل پیشرفت سپاه آن دولت در قفقازیه تشخیص داده بود ، در بهار سال 1211 هجری کمر به فتح قلعه ی شوشی ( شیشه ) بست و تا نزدیکی قلعه ی شوشی پیش تاخت و در آنجا ارود زد . ( ایران در دوره سلطنت قاجار – علی اصغر شمیم – صفحه 42 – 44 )..

- خان قاجار دستور داد سربازانش شهر را غارت نکنند و از مردم شهر باج نگیرند و این دستورات خلاف نظری بود که قبلا آغا محمد خان در غالب موارد اعمال کرده بود . بعد از جنگ که سربازان امیدوار بودند هنگام تاراج چیزی به دست آورند و یا از باجی که دریافت می شد سهمی تحصیل نمایند ، آغا محمد خان در قلعه شوشی نه دستور غارت داد و نه از مردم باج گرفت . انعام سربازان را هم از جیب خود پرداخت . چند نفر از سربازان خلاف دستور عمل کردند و در آخرین شب توقف در قلعه شوشی دست به غارت زدند . خان قاجار از تجاوز آنها اطلاع حاصل کرد ، دستور بازداشت آنها را داد و به کشتن وعده داد تا فردای آن روز مجازات معمول در مورد آنها اعمال گردد . در شوشی انضباط دقیق مثل اردوگاه برقرار نبود . برای رسیدن به آغا محمد خان در اردوگاه می بایست از مراحل متعدد بگذرند و نگهبانان بسیاری مراقبتهای لازم را عهده دار بودند اما در شهر  شوشی مقابل خوابگاه شاه ، دو نفر نگهبان وجود داشت و این وضع به بازداشت شدگان که خود را در معرض کشته شدن دیدند و طبیعت آغا محمد خان را می شناختند و می دانستند که وعده خود را به انجام خواهد رساند جرات داد و شبانه با یکدیگر ساختند تا شاه را به قتل برسانند و از شر عذاب او نجات یابند . به همین نیت در شب 21 ذی الحجه 1211 موقع سحر هنگامی که آغا محمد خان در خواب بود او را کشتند و تاج و کمر و صندوقچه جواهرات گرانبهائی را که همیشه همراه خود داشت نزد صادق خان شقاقی از سرداران او بردند و معنی این حرکت این بود که باید به شورش بر قاجاریه و دعوی سلطنت قیام نماید . ( تحولات سیاسی اجتماعی ایران – علی رضا امینی – صفحه 106 ) .

هنگامی که آغا محمد خان قاجار سلطنت بلامنازع خود را بر سراسر ایران مستقر کرد دولتهای اروپایی سرگرم جنگ و ستیز با انقلابیون فرانسه بودند . انقلاب کبیر فرانسه در 14 ژوئیه 1789 با سقوط زندان باستی ( باستیل ) آغاز و به اعدام لویی شانزدهم و استقرار رژیم جمهوری در آن کشور منتهی گردیده بود . ( تاریخ روابط خارجی ایران – هوشنگ مهدوی – صفحه 197 ).

آغا محمد خان سلسله شومی را بنیان نهاد که تا نهم آبان 1304 شمسی یعنی قریب مدت 134 سال بدون افتخار و شرافت بر این مملکت سلطنت نمود . در واقع ، سلسله قاجاریه در حساس ترین لحظات تاریخ ، به بدترین وضعی حکومت ایران را هدایت نمود ، رشد اجتماعی مردم را سد کرد و لجام از سر استعمار خارجی برداشت . آغا محمد خان خود را ایرانی نمی شمرد و تیره خود را از نژاد مغولان می دانست ، چنانکه ، در نامه ای که به علی خان افشار ، سرکرده طوایف افشار آذربایجان ، نوشت متذکر گردید : (( که طوایف ترک و مغول که در ایرانند باید دست اتحاد بهم بدهند تا ایرانیان خود نتوانند به سلطنت برسند )) !!. ( میراث خوار استعمار – دکتر مهدی بهار – صفحه 317 ) .

صفات شخصی و سیاست آغا محمد خان ...

- بهترین شرحی که راجع به صفات و عادات شخصی و سیاست آغا محمد خان در کتب تاریخی ذکر شده ، شرحی است که در تاریخ ایران نوشته ی سر جان ملکم آمده ، ما قسمتی از آن را عینا نقل می کنیم :

اندامی ضعیف داشت چنان که از دور مانند پسری 14 ساله به نظر می آمد . چهره ی بی موی پرچینش چون زنان سالخورده می نمود . صورتش اگر چه در هیچ وقت از دیدن نیکو نبود ولی در هنگام غضب حالتی مهیب می یافت و هم بدین سبب خود نمی خواست کسی بر صورت وی نگاه کند ، چنان که آورده اند که احیانا او را غشی عارض گشتی و تا یک دو ساعت از هوش و حواس عاری ماندی . اتفاقا وقتی در حوالی کرمان به شکار اشتغال داشت ، از جماعت جدا افتاده اسبش در باتلاقی فرو رفت و هم در آن وقت حال معهود وی را طاری گشت . در این اثناء یکی از غلامان رسیده او را بدان حالت یافت و به صعوبت تمام او را از گل بیرون آورده به کناری کشید و بر سرش ایستاد تا به هوش آمد . آغا محمد خان چون دیده گشود و آن شخص را دید هراس بر وی مستولی شد ، لکن چون صورت واقعه را معلوم کرد ، او را شکرگزاری نموده به وعده ی انعام امیدوار ساخت و چون بازگشت بر وعده وفا کرد . لیکن انعام شاهی به ازای خدمتی چنان ، در نظر مرد حقیر آمد لهذا هر وقت به حضور آمدی متصل در صورت وی نگه کردی و چون یکی از غلامان به ویژه بود ، مکرر به اقتضای خدمت ، فرصت حضور می یافت . این قضیه نیز مکرر شد تا بالاخره روزی چنان غضب بر پادشاه استیلاء یافت که حکم کرد تا چشم های مرد بیچاره را کندند . اما بعد از آن چنین می نماید که از کرده نادم گشته ، حکم داد تا مواجبش را مضاعف نموده ، بقیه ی عمر او را از خدمت معاف دارند . با اهل شریعت به احترام و رافت زیستی . مفسدان بر کسی ابقا نکردی . ضباط و عمال و اعیان مملکت و سپاهی و قطاع الطریق هر کس از حد تجاوز نمودی ، سزای خود دیدی . با امرای در خانه ( دربار ) مکرر سخت گرفتی و گاهگاه ظلم کردی ، مگر با حاجی ابراهیم که از سایرین به اعتماد و احترام امتیاز داشت . القصه آغا محمد خان چون ثمره ی اختلاف زندیه را دیده بود ، در ایلاف و ائلاف قاجاریه به غایت جهد مبذول داشت . چنانچه بعضی کشتن و برانداختن برادرهایش را به جهت انجام این مطلب می دانند . سلوک وی با سپاه بهتر از سایر طبقات رعایا بود . مشاهره و مواجب سپاهیان غالبا به قاعده و به وقت رسیدی . کس را بدون فرمان پادشاه یارای آن نبود که دست به غارت برگشاید ولی چون فرمان صادر شدی ، هر کس هر چه یافتی مالک مطلق وی گشتی چنان که در قتل و غارت کرمان جمعی از زنان و اطفال اعاظم بلد به دست سپاهیان افتاده با خویش بردند . می توان گفت که آغا محمد خان در لشکر زندگی می کرد ، زیرا که یا در کارزار یا در اوقات شکار که علی الاتصال مشغول بود ، لشکریانش بر دور او بودند و در جمیع اوقات معلوم بود که اعتنایی به تجمل و احتشام سلطنت ندارد . به جز در اعیاد و اوقات مرسومه همیشه لباس ساده و بی تکلف می پوشید و در اسفار و ایام شکار غالبا بر زمین نشسته با امرای لشکر هر چه دست یاب می شد صرف می کرد . مسموع افتاد که روزی به همین نهج نان و دوغ می خورد یکی از وزرای معتبر نزدیک وی نشسته بود ، خواست مشارکت کند آغا محمد خان مانع شده گفت این غذای سپاهیان است ، مثل تو میرزا باید پلو و حلویات بخورد . بعد از این نباید در حضور من به این گونه غذا دست درازی کنی . در اواخر عمر حرص مال بر مزاجش به طوری غلبه داشت که نمی توان باور کرد . نوشته اند وقتی به جهت خطایی جزئی ، حکم کرد گوش مرد فقیری را ببرند و بعد شنید که بیچاره با میر غضب می گفت که اگر همه گوشش را نبرد چند قرانی به او خواهد داد . آغا محمد خان وی را طلبیده با او گفت اگر وجه را مضاعف کنی و به خود من دهی تو را می بخشم . بیچاره دهقان دانست که وی مزاح می کند و او را بخشیده است بر خاک افتاد پس از ادای شکرانه روانه شد . لیکن هنوز قدم برنداشته بود که عوانان شاهی به او فهمانیدند که سلامت گوشش موقوف به ادای مبلغ است. از میان صفات اخلاقی که به آغا محمد خان نسبت داده شده آنچه مسلم است بی رحمی و سخت کشی و قساوت قلب اوست که در تمام دوره ی زمامداری اساس اقدامات و مشی سیاسی وی بوده و به سبب همین خشونت طبع و خونسردی و بی رحمی به ایجاد حکومت واحد در کشوری که حکام و روسای آن عادت به حکومت ملوک الطوایفی داشتند ، نائل آمده است . وی حتی برای برطرف کردن مدعیان سلطنت و استقرار و تحکیم پایه ی نفوذ جانشین خویش ( بابا خان ) از قتل برادران و بنی اعمام خود نیز احتراز نکرد و روی هم رفته از کسانی بود که اعمال و اقدامات وی بر حسب مقتضیات آن زمان و پیش آمدها و حوادث مساعد به نتیجه ای رسید که شاهنشاهان مقتدر و محبوب ایران مثل نادر شاه و کریم خان زند به آن موفق نشدند و آن نتیجه عبارت بود از استقرار سلطنت در خاندان قاجار . ( ایران در دوره سلطنت قاجار – علی اصغر شمیم – صفحه 44 – 47 ).

گرد آورنده : ضیا طرقدار (گرون نویسندگان مهرمیهن)

........................

منابع :

1- ایران در دوره سلطنت قاجار – علی اصغر شمیم – انتشارات بهزاد – چاپ اول 87 –

2- مقاومت شکننده ( تاریخ تحولات اجتماعی ایران – از صفویه تا سالهای پس از انقلاب ) – جان فوران – ترجمه : احمد تدین – موسسه خدمات فرهنگی رسا – چاپ ششم 1385 –

3- تحولات سیاسی اجتماعی ایران ( از قاجاریه تا رضا شاه ) – دکتر علی رضا امینی – دکتر حبیب الله ابوالحسن شیرازی – نشر قومس – چاپ دوم 1385 –

4- تاریخ روابط خارجی ایران ( از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی ) – عبدالرضا هوشنگ مهدوی – موسسه انتشارات امیر کبیر – چاپ چهارم 1369 –

5- میراث خوار استعمار – دکتر مهدی بهار – موسسه انتشارات امیر کبیر – چاپ شانزدهم – 1357 -

 

دیدگاه‌ها  

-1 # محمود 1399-06-18 18:01
من به عنوان یک ایرانی وامدار زحمات سلسله قاجار و بالاخص آقا محمدخان قاجار هستم
پاسخ دادن
+2 # به محمود 1400-09-19 15:59
بعنوان یک ایرانی که نه بعنوان یک ترک ایرانی ،اینجور وقتا میگید ایرانی بقیه وقتا میگید ترک ؟! قاجارها از ترکهای مازندران بودن که بعد از کشتار زندیان و لرها و تبعیدشون به قدرت رسیدن و اواخر حکومتشون هم مردم و به کشتن داده و نسل کشی کردن
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه