کشف حجاب به فرمان رضاشاه

به منظور تغییر فرم لباس، كشف حجاب زنان و تغییر پوشش مردان از همان آغاز سلطنت رضاشاه جزو دستور كار حكومت قرار گرفت. این طرح تنها مخصوص كشور ایران نبود، بلكه به طور هم زمان در سه كشور تركیه، افغانستان و ایران اجرا شد. به همین دلیل علاوه بر برنامه هایی كه در داخل كشور انجام می شد، حركت هایی نیز خارج از مرزهای ایران صورت می پذیرفت تا روند كشف حجاب و تغییر لباس را تسریع بخشد.

رضاشاه - کشف حجاب

مراسم رسمی کشف حجاب

(فرتور بدست مهدی کمالی(همیار مهرمیهن) رنگی شده است)

نخستین حركت ها، توسط نویسندگان وابسته در مطبوعات و كتاب ها برداشته شد. مقالات و دست نوشته ها تحت این عنوان كه تجددمآبی مانعی در مقابل دین نیست و شیوه نوین زندگی گامی در جهت آزادسازی زنان و رهایی نیروهای تولید است قلم زدند.

علاوه بر این برنامه هایی مانند تئاترهای نمایشی، فیلم، برگزاری جشن ها و سخنرانی ها تهیه و اجرا شد. زمینه سازی های مذكور با توجه به ریشه های عمیق مذهبی در جامعه ایرانی بود. با وجود تمام توجیهاتی كه در این زمینه انجام می شد، حساسیت فوق العاده مردم در طبقات مختلف اجتماع سبب شد این حركت بسیار بطنی و كند صورت پذیرد.

جمعیت ها و انجمن های زنان كه از آغاز مشروطیت اعلام موجودیت كرده بودند و اغلب مؤسسان آن ها زنان وابسته به مردان عرصه سیاست و مطبوعات بودند با اجرای نمایش، جلسات سخنرانی و برنامه های آموزشی به تبلیغ سیاست های فرهنگی دولت با محوریت رفع حجاب می پرداختند. به عنوان نمونه «جمعیت نسوان وطن خواه» در ۱۷ تیرماه ۱۳۰۵ ش به بهانه «ترویج معارف و بسط افكار و تهذیب اخلاق و ترقی زنان تئاتری با عنوان تمدن نسوان به معرض نمایش گذاشت. با درج این خبر علمای تهران مانند سید حسن مدرس، آیت الله فیروزآبادی، سید محمد بهبهانی و میرزاهاشم آشتیانی در نامه ای به رییس الوزرا (مستوقی الممالك) خواستار جلوگیری از نمایش شدند. رضاشاه دریافته بود كه برای جریان كشف حجاب نمی تواند به مردم اتكا كند. به همین دلیل فرمان كشف حجاب را از سیاسیون و دولتیان آغاز كرد.

در روز اول فروردین ۱۳۰۶ هـ.ش خانواده رضاشاه بر طبق رسم دیرینه ای كه اغلب خانواده های ایرانی در هنگام تحویل سال نو به اماكن مقدس می روند، راهی قم شدند و در حرم مطهر حضرت معصومه بدون حجاب حضور یافتند، این عمل خشم مردم را برانگیخت. روحانی ای به نام سید ناظم واعظ مردم را رهبری می كرد. خبر به مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی رسید. وی به خانواده رضاخان پیام داد: «اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مكان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید در این مكان حضور یابید.» پیام مؤثر واقع نشد. بافقی شخصاً به حرم می رود و به آنان تذكر می دهد. این حادثه منجر به تظاهرات مردم شد. رضاخان شخصاً با یك واحد موتوریزه به قم رفت. با چكمه وارد صحن مطهر شد و شیخ محمدتقی بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد. شیخ محمد پس از این واقعه مدتی زندانی شد و تا پایان عمر تحت نظر یك بازرس اداره آگاهی زندگی كرد.

واقعه ضرب و شتم سید محمد بافقی زمینه های یك شورش مردمی را فراهم كرد. اما شیخ محمد عبدالكریم حائری یزدی به منظور جلوگیری از كشتار مردم فتوایی صادر كرد كه ضمن آن صحبت و مذاكره در مورد واقعه را حرام دانسته بود. این فتوا باعث شد مردم آرام بگیرند، ولی مخالفت مردم با مسأله كشف حجاب از بین نرفت.

پس از خانواده سلطنتی سیاسیون و كارمندان دولتی به شكل نیمه رسمی تشویق می شدند كه خانواده های خود را به لباس غربی ملبس كنند و حجاب زنان را بردارند و این امر را به اقوام خود تسری دهند. در گام او این افراد ملزم بودند كه در خانه های خود لباس های مدغربی بپوشند.

كشف حجاب و تغییر فرم لباس، یك اندیشه مستقل حكومتی نبود كه توسط شخص «رضاشاه» اتخاذ شده باشد. بلكه یك برنامه هماهنگ استعماری محسوب می شد كه به طور هم زمان به خصوص در سه كشور تركیه، ایران و افغانستان اجرا شد. مجریان این طرح، در تركیه مصطفی كمال آتاتورك، در ایران رضاشاه و در افغانستان امان الله خان بودند. اینان با توجه به زمینه های اجتماعی و فرهنگی جامعه خود هر یك به شیوه خاصی برنامه های خود را پیش می بردند. مهم ترین دلیل بر وجود اندیشه استعماری در پشت برنامه كشف حجاب حركت هایی بود كه در جامعه بین المللی انجام می شد. به عنوان مثال در یازدهمین مجمع عمومی بین المللی كه از ۸ شهریور تا ۷ دی ماه ۱۳۰۹ ش تشكیل شد، رفتار شرقیان با زنان در دستور كار این مجمع قرار گرفت. در همین سال به دستور رضاشاه تمام زنانی كه مایل بودند می توانستند چادر از سرشان بردارند و شهربانی اجازه حمایت از آنان را داشت.

در سال ۱۳۱۱ هـ.ش با اجازه رضاشاه كنگره اتحاد زنان شرق در تالار وزارت فرهنگ تشكیل شد. مباحث این كنگره «ترقیات روزافزون زن های اروپایی و محرومیت های زنان كشورهای اسلامی و لزوم اقدامات جدی از سوی زنان روشنفكر بود.

با نخست وزیری «محمد علی فروغی» روند سیاست های تجددطلبی سرعت گرفت. سفر رضاشاه به تركیه از ۱۲ خرداد تا ۱۴ تیرماه ۱۳۱۳ محرك دیگری در كشف حجاب بود و رضاشاه پس از این سفر برنامه های خود را در این زمینه تسریع نمود. با آغاز سال ۱۳۱۴ ش برداشتن حجاب علنی تر شد. پس از تعطیلات نوروز ۳۰ تن از زنان در یك تظاهرات هماهنگ با حكومت بدون چادر در خیابان ها ظاهر شدند. در فروردین ماه همان سال عده ای از دختران یكی از مدارس شیراز در مراسم جشن سال نو، در مقابل تماشاچیان به ورزش ژیمناستیك مشغول شدند. دو تن از روحانیون سرشناس كه در مجلس مذكور حضور داشتند به عنوان مخالفت آن جا را ترك كردند. سید حسام الدین فال امیری نیز در یك سخنرانی به این اقدام اعتراض كرد، اما بلافاصله دستگیر و زندانی شد. آنچه در خور توجه است، مسأله نقش مطبوعات و تبلیغاتی است كه در آن پیرامون استقبال مردم از كشف حجاب درج می شد. در اغلب روزنامه ها هیچ اشاره ای به مخالفت ها و دستگیری ها نمی شد. مطالعه و بررسی روزنامه ها در این تاریخ خود یكی از مباحث جالب توجه در ارتباط با كشف حجاب می باشد.

به نقش جمعیت ها و انجمن های زنان تا حدودی اشاره شد. به دلیل اهمیت فعالیت آن ها، حكومت تصمیم گرفت با یك سازماندهی جدید این جمعیت ها را در راستای اهداف خود قرار دهد. به همین منظور در اردیبهشت ۱۳۱۴ جمعی از زنان تجددخواه كه عمدتاً وابستگان تراز اول مردان سیاسی بودند به دعوت وزیر معارف گردهم جمع شدند و كانون بانوان را تأسیس نمودند. در این كانون سخنرانی ها و سمینارهای معدودی در حمایت از كشف حجاب برگزار می شد.

در اوایل خردادماه ۱۳۱۴رضاشاه با احضار هیأت دولت صریحاً اظهار داشت ما باید صورتاً و سنتاً غربی شویم. باید در قدم اول كلاه ها به شاپو تبدیل شود و در مجالس كلاه را به عادت غربی ها باید بردارند. و نیز باید شروع به رفع حجاب زن ها نمایند و چون برای عامه مردم مشكل است وزرا و معاونان باید پیشقدم شوند و هفته ای یك بار باید با خانم های خود در كلوپ ایران مجتمع شوند.

شاه همچنین به حكمت دستور داد كه در مدارس دخترانه، معلم و شاگردان باید بدون حجاب باشند و در صورت امتناع آنان را به مدارس راه ندهند.

به این ترتیب سیاست های حكومت به منظور كشف حجاب كه تا آغاز سال ۱۳۱۴ بسیار بطئی و كند بود، در ۱۳۱۴ سرعت گرفت و اقشار مختلف جامعه را شامل شد. نخستین حركت های مذهبی به صورت نمایشی از قم، مشهد، تهران و شیراز آغاز شد، تا جایی كه شهر مشهد خود حادثه ساز تاریخ خاصی در این ماجرا گردید.

زمانی كه فرمان تغییر لباس و برداشتن حجاب به مشهد صادر شد، مردم عكس العمل شدیدی نشان دادند. رهبری مردم را علما و روحانیون مشهد به عهده داشتند و با تلگرافی به رضا شاه اعتراض خود را اعلام كردند.

پس از ارسال تلگراف، صد و پنجاه نفر از علما و معتمدین مشهد به دستور رضاشاه توقیف و زندانی شدند. عده زیادی از مردم در حرم حضرت رضا (ع) متحصن شدند و اعلام كردند تا مسأله حجاب رفع نشود از حرم خارج نمی شوند. در این میان فردی به نام بهلول و از راه طبس و گناباد وارد مشهد شد. او خطیب توانمندی بود. وارد حرم شد و بر منبر رفت. در مورد تغییر لباس و كلاه پهلوی سخنرانی های مفصلی ایراد كرد. هر لحظه تعداد مردم بیشتر می شد. فتح الله پاكروان پدر سرلشكر حسن پاكروان كه استاندار خراسان بود به سرهنگ بیات رییس شهربانی دستور داد بهلول را دستگیر كنند. شخصی به نام اسدی كه نایب التولیه آستان قدس رضوی بود از سرهنگ بیات خواست در این مورد دخالت نكند و خودش بهلول را در یكی از حجره های آستان زندانی كرد. عصر همان روز بهلول با اصرار مردم آزاد شد. فرمانده لشكر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعی وضعیت فوق را به رضاخان گزارش داد. رضاخان هم دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند. گروهی از سربازان حرم را محاصره می كنند. مطبوعی در اقدام به این عمل تعلل می كند و به رضاخان می گوید بهتر است كمی سیاست به خرج بدهیم چون ممكن است در شهر اغتشاش بشود. به دلیل همین پاسخ، رضاخان خشمگین شد و سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد. جمعیت داخل حرم نیز هر لحظه بیشتر می شد، به همین دلیل گروه های سرباز وارد صحن امام رضا شدند و به مردم حمله كردند. براساس گزارش روزنامه كیهان ۲۵ نفر در این درگیری كشته شدند ولی تعداد قابل توجهی از مردم مورد ضرب و شتم سربازان قرار گرفتند و زخمی شدند.

 بازدید رضاشاه از یک مدرسه

بازدید رضاشاه از یک مدرسه، پس از اجرای طرح کشف حجاب

(فرتور بدست مهدی کمالی(همیار مهرمیهن) رنگی شده است)

به این ترتیب اعتراضات مردمی به راحتی توسط قوای دولتی سركوب می شد و حكومت بر مظاهر مذهبی و فرهنگی هجوم می برد و اهداف خود را پیش می برد، همچنین رهبران و گروه های معترض را به شیوه ای خاص سركوب می كرد.

عصمت‌الملوک دولتشاهی همسر سوم رضا شاه درباره کشف حجاب می‌گوید:

در آن زمان، کلیه طبقات مردم پایبند به اصول اخلاقی خاصی بودند. خانم‌ها در کوچه و خیابان کمتر رفت و آمد می‌کردند. مساله چادر نبود و اکثر زنان در آن روزگار چاقچور داشتند که نوعی روبنده بود. در چنان اوضاع و احوالی یکدفعه، با زور و اعمال قدرت، دستور رفع حجاب داده شد. به همین دلیل هم با عکس‌العمل شدید مردم روبه رو شد. یادم می‌آید ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و حجاب نداشتیم، از دیدن عابران خجالت می‌کشیدیم. این موضوع، مربوط به طبقه خاصی نبود و عموم مردم از این دستور بدون مطالعه در رنج و عذاب بودند. آن روزها رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بی‌حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود؛ خجالت می‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. اوایل کلاه پوست سرمان می‌گذاشتیم و پالتو پوست با یقه بلند می‌پوشیدیم. سعی می‌کردیم کمتر در انظار ظاهر شویم و به همین دلیل اغلب به بیرون شهر می‌رفتیم. یادم می‌آید در آن روزها معمولاً به باغ حسام‌السلطنه در اکبرآباد می‌رفتم تا ناچار نباشم در انظار عموم مردم بی‌حجاب باشم. چون از خودمان اختیار نداشتیم مجبور به اطاعت از دستور شده بودیم.

رضاشاه در سخنرانی خود در مراسم کشف حجاب چنین گفت :

شما خواهران و دختران من حالا که داخل جامعه شده اید و برای پیشرفت خود و کشورتان این قدم را برداشته اید باید بفهمید که وظیفه شما این است که برای کشور خودتان کار کنید، سعادت آینده در دست شماست زیرا شما مربیان فرزندان این مملکت هستید و شمائید که باید نسل آینده را تربیت کنید.»
شما زنها باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست روز بزرگی بدانید و از فرصتی که بدست آورده اید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید...من بی اندازه خوشحالم زنانی را در اینجا می بینم که در نتیجه تحصیل و آموختن دانش آمده اند وضع و موقعیت حقیقی خود را به ببینند، حقوق و منافع خودشان را بهفمند. همان طوری که خانم تربیت خاطرنشان ساخت زنان کشور ما به علت کنار ماندن از جامعه قادر نبودند استعداد و لیاقت ذاتی خود را نشان دهند. در حقیقت من باید بگویم آنها قادر نبودند استعداد و لیاقت ذاتی خود را نشان دهند. در حقیقت من باید بگویم آنها قادر نبودند وظیفه ای را که نسبت به کشور محبوبشان بر عهده داشتند انجام دهند و با خدمت و صمیمیت خود را آن طوری که باید و شاید بشناسانند اما در حال حاضر علاوه بر حق شخصی مادری می توانند از حقوق و مزایای دیگر اجتماعی بهره مند گردند. ما نباید تصور کنیم که ممکن است نیمی از افراد ملت را به حساب نیاوریم و یا به عبارت دیگر نباید این نیت را داشته باشیم که نیمی از قوه عامله مملکت بیکاری و عاطل و باطل بماند.

 این سخنان به زبان تپوری :

اسا کا شما جانِ دِتِرا و جانِ خواخِرون منی، دَکِتنی بمونی جامعه دله و اینتا شاب ره بَهیتینی (خا)شه دیما یِ وسته، وسته(ونه) سَرصاب بَواشین(بَووشین) شمه وظیفه هسته بورین کار هکانین (خا)شه کشورِ وه، آیندهِ ساد(سعادت) دره شمانایِ بالِ دله؛ چه وه کا شمانا هستنی تربیِت کاندنی اینتا کشوِرِ وچون ره و شمانا هستینی کا ونه تربیت هکانین امه نسل آینده ره.>>
شمانا زنائون وسته(ونه) اینتا روج ره کا شمه بَوِردِن و ساد(سعادت) روج ره هسته ره اتا گت-گتِ روج بَدّونین و اینتا فرصت ره بهیرین (خا)شه جانِ دیما ی دله به کار دَوِندین!
شما نِداندِنی(نَدونّی) من چنده خشحال هستمه- دره کِف کَشِمبه کا زنائونی ره دره ویمبه تحصیل و دانش یاد بهتین جه برسینه بمونه تا اینجه و اسه(اسا) تاندنه (خا)شه اصلی جا(جایگاه، وضع)  ره بَوینِن و (خا)شه حقوق و منافع ره هارشِن(هِشِّن). هِمونتی کا خانم تربیت بعوته(باته، بوته، بویته)؛ امه کشوِرِ زنائون نتانستنه (خا)شه استعداد و لیاقت ره نشون هادن، چه وسته کا وشان ره شه جامعه جه بهشت بینه کنِر(کنار). راستِشِه بخواهین، مه إِشش جه وشان  قادر نَهینه شه وظیفه ره انجام هادن شه جانِ دیما(میهن) یِ وسته و شه(خاشتِن) ره اونتی که وسته نشون هادن، نشون هادن! اما اسه(اسا) نه تنها تاندنه خاشه(توندنه شه)  مار-بَییِنِ حق را دارن بلکه تاندنه دَکِفِن اجتماعِ دله و (خا)شه بقیه دیئَرِ مزایا ره هوم بَهیرِن. اما نَوِسته(نَوِنه) تِصور هکانیم کا تامبی (خا)شه ملتِ نصب(نیم، نصف) ره تامبی حساب نیاریم دَکِل یا اینکه نیت هکانیم نِصبِ (خا)شه ملّتی کا تاندنه کار هکانن کشور دله ره بهلیم کنَر و انده گت گتِ جانه سرمایهِ مردِمی ره دست بهیریم.!

....................
وزنامه ی جوان -  دانشنامه آفتاب - جام جم

نوشتن دیدگاه