پیشینه ی دانشگاه و مدرسه در ایران

از دوره باستان آموزشهایی درایران وجود داشته واتفاقا" این آموزشها تنها دارای جنبه نظری نبودند، بلکه درکنارآموزشهای نظری، آموزشهای عملی مثل درختکاری وکشاورزی نیز دایر بود. آموزشهای عملی به سبب آموزه های زرتشت پیامبر و دعوت او به درختکاری وآبادی درچشم ودل ایرانیان با اهمیت تلقی می شده است.

دانشگاه و مدرسه

در دوره هخامنشی، مدارس خاصی برای تربیت نخبگان وهمچنین مدارس عمومی وجود داشت. در عصر داریوش هخامنشی، مدرسه ای به طب اختصاص داشت ( سائین بصر ) ومدارس عالی دیگری در ری، آذربایجان وبلخ بود. در دوره ساسانی، همچنین مدارسی وجود داشت مثل دیوار دشیر به ریاست مانای ایرانی اهل شیراز که درعین حال هم مرکز آموزشی وهم پژوهشی بود.

این تجربه های آموزشی در « جندی شاپور» به حد کمال وشکوفایی خود درآن دوره رسید. این مرکز بزرگ آموزشی در زمان اردشیر بابکان وپسرش شاپور تاسیس شده ودر دوره انوشیروان به برکت وجود وزیردانشمندش، بزرگمهر، گسترش یافته است. جندی شاپوردرقرن ششم میلادی، در شهری به همین نام (واقع در شرق شوش، جنوب شرقی دزفول وشمال غربی شوشتر) برقراربود و برسردرش این عبارت به چشم می خورد: دانش و فضیلت، مافوق بازو و شمشیر است.

آنچه درباره این دانشگاه اهمیت یادآوری دارد، فضای تسامح وتنوع علمی آن است. دراین جندی شاپورمانعی وجود نداشت که نسطوریان مسیحی کار ومشارکت عملی کنند یا پزشکان یونانی وهندی به علت داشتن مذهب یا ملیت دیگر، نتوانند به فعالیت آموزشی وپژوهشی بپردازند. از دیگرویژگیهای جندی شاپور، مبادله جهانی علم درآنجاووجودارتباط بین المللی بود. از گوشه وکنار دنیا به سوی این مرکز روانه می شدند و اعضای ایرانی آن نیزبه هندویونان اعزام می شدند تا تجربه های آموزشی آنان را اخذ واقتباس کنند. برزویه طبیب به دستور انوشیروان برای آشنایی با علوم هندی به آن دیار اعزام شد.

یکی از مهمترین کارکردهای جندی شاپور، تبدیل شدن آن به یک مرکز ترجمه بود. آثاری از هندی به پهلوی برگردانیده می شد وهمچنین پزشکان مسیحی وسریانی زبان مثل سرگیس، کتابهای پزشکی وفلسفی را ترجمه می کردند.

نهضت جدید آموزش درایران
از سده نوزدهم میلادی که ایرانیان با دنیای نو مواجهه شدند، عقلا خیرخواهان واصلاح طلبان جامعه ما، چه در داخل حکومت وچه در بیرون آن، به این فکر افتادند که در روشهای ناکارآمد سنتی تجدید نظر شود وبا استفاده از تجارب نوین دنیا، در جهت بهبود بخشیدن به امور کشور تلاش به عمل آید .از جمله آنها متوجه شدند که ایرانیان به علوم وفنون ومهارتهای تازه نیازدارند ولازم است قبل ازهرچیز با سوابق این دانش ها وتکنیکهای نو که در دوره اخیر به عللی درغرب به ثمر رسیده بود، آشناشوند تا بتوانند با این زمینه آشنایی، خودنیز به پشت گرمی مراث غنی واستعدادهای درونی، به تولید وخلاقیت بپردازند.
در همین راستا، فکرنهضت جدید آموزشی، جوانه زد وچند اقدام مشخص به عمل آمد، همانند اعزام به خارج که سبب وجود نخبگان نیک اندیش واصلاح طلبی همچون قائم مقام دردستگاه قاجار در اوایل سده 13 هجری و19 میلادی قوت گرفت. نهضت جدید فکری با ترجمه کتب مغرب زمین در موضوعات نظامی، تاریخی، ریاضی، نجوم، جغرافیا و سفرنامه گسترش یافت و با همت امیرکبیر به تاسیس دارالفنون در نیمه دوم قرن 19 میلادی منتهی شد.
در دارالفنون نخستین مرکز آموزشی به معنای جدید کلمه که در زمان ناصر الدین شاه وبه تشویق امیر کبیر توسط دولت به وجود آمد. اول بارامیرکبیربود که به سال 1267 هجری قمری با اقتباس از تجربه های نوین آموزشی در روسیه وعثمانی، مدرسه دارالفنون راپایه گذاری نمود.

مدارس جدید
در سال 1295 هجری قمری حاج میرزا حسین خانی سپهسالار کاخ بهارستان ( مقر کنونی مجلس ) ومسجد سپهسالار( شهید مطهری ) را ساخت وبرای آموختن زبانهای خارجی مدرسه مشیریه را تاسیس نمود.
در سال 1293 هجری مدرسه ای به خرج دولت با معلمین ایرانی واروپایی در تبریز ایجاد شد. در سال 1300 مدرسه نظامی در اصفهان ودر سال 1302نظیر آن در تهران با معلمین اروپایی وایرانی تاسیس شد.
در اوایل حکومت مظفرالدین شاه در سال 1317 هجری قمری مدرسه ای سیاسی با هدف تربیت کارمندان وزارت خارجه که به ماموریتهای خارجی می روند، در تهران افتتاح شد. این مدرسه بعدها با مدرسه حقیقت یکی شد.
فکر اولیه تاسیس دانشگاه بوسیله بعضی از کسانی که توسط حکومت جهت تحصیل به خارج اعزام شدند. برخی از اینها پس از بازگشت به ایران در دستگاههای اجرایی وتصمیم گیری قدرت داشته ومی توانستند ایده تاسیس دانشگاه رابه جریان اندازند. که پس از انجام مطالعاتی دراین زمینه قانون تاسیس دانشگاه تهیه شد ودر سال 1313 هجری شمسی تاسیس دانشگاه تهران به تصویب نهایی رسید ودر همان سال با 6 دانشکده که عبارت بودند از دانشکده های معقول ومنقول، علوم طبیعی وریاضی، ادبیات، فلسفه، علوم تربیتی، حقوق، علوم سیاسی و اقتصادی وفنی به وجود آمدند و پیش بینی شده بود که دانشسرای عالی ومدارس صنایع مستظرفه نیز تاسیس شوند. بعدها به تدریج دانشکده معماری در سال 1319، دارو سازی ودندانپزشکی در سال 1335، علوم اداری وبازرگانی در سال 1343 تاسیس شد ودر سال 1343 دانشکده علوم استقلال یافت.
پس از دانشگاه تهران در شهرهای دیگر نیز مراکز دانشگاهی دیگر به وجود آمدند، مانند مدرسه عالی بهداری اصفهان وشیرازدر سال 1325 هجری شمسی، دانشگاه تبریز در سال 1326، مشهد وشیراز 1335 شمسی ودانشگاه اصفهان سال 1337 شمسی.
دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی کنونی ) نیز در سال تحصیلی 40-1339 هجری شمسی با دو دانشکده بانکداری وعلوم اقتصادی دارایی ودانشکده معماری کارخود آغاز نمود. در سال تحصیلی 41-1340 دانشکده پزشکی ودر سال تحصیلی 42-1341 هجری شمسی دانشکده زبانهای خارجی به وجود آمدند که پس از توسعه وایجاد رشته زبان وادبیات فارسی به نام دانشکده" ادبیات وعلوم انسانی" خوانده شد.
دانشگاه صنعتی شریف نیز پس از انجام مقدمات امراز اول مهرماه 1345 هجری شمسی کار خود را آغاز نمود ودر سال 1355 شمسی دارای 6 دانشکده مهندسی بود که هریک دارای چند رشته تخصصی بودند. این دانشگاه در نخستین سال تاسیس خود، 412 دانشجو جهت دانشکده های مختلف از طریق مسابقه پذیرفت.

گروه نویسندگان مهرمیهن

دیدگاه‌ها  

+2 # dariushmontazeri@yahoo.com 1391-08-24 13:25
چرا منابع ذکر نشده است واین ضعف بزرگی است
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه