مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

فرهنگ کجاست ؟

زدانا بپرسید پس دادگر

که فرهنگ بهتر بود یا گوهر

چنين داد پاسخ بدو رهنمون

كه فرهنگ باشد ز گوهر فزون

كه فرهنگ آرايش جان بود

ز گوهر سخن گفتن آسان بود

گهر بي‌هنر زار وخوارست و سست

به فرهنگ باشد روان تندرست

سخن بالا از شاهنامه ی حکیم ابولقاسم فردوسی است که در داستان پادشاهی کسرا انوشیروان آمده و در آن جایگاه «فرهنگ» در منش ایرانی بخوبی باز نموده است.

در شاهنامه «گوهر» هر آن چیزی است که در نژاد است و از راه ژن از پدر و مادر به فرزند می رسد. «هنر» نیز همه ی آموختنی ها و چیزهایی است که فرزندان از پیران و بزرگان و خردمندان خود می آموزند. در ایران کهن «فرهنگ» تا بدان پایه ارجمند بوده است که «دانا» در پاسخ شهریار ایران میگوید: فرهنگ از گوهر شاهی که به تو رسیده است افزون تر و بهتر است و گوهر اگر بی هنر بماند بی ارزش و بی بهاست.

فرهنگ از واژه باستانی فرهنگ آمده است که از پیشوند «فر» به چم پیش و «هنگ» از ریشه ثنگ اوستایی به چم کشیدن است. از این رو فرهنگ به چم «پیش کشیدن» است. ایرانیان باستان پیشرفت و سربلندی را در بالا بردن فرهنگ همگانی میدیدند و در آموزش و بالا بردن فرهنگ فرزندان خود بسیار کوشا بوده و به همین جهت است که نامشان در سراسر گیتی به نیکی پراکنده شده بود، چنانکه در تاریخ بیهقی نیز به آن اشاره شده است:

«هر ولایتی را علم خاص است. رومیان را علم طب است[...]، هند را تنجیم و حساب و پارسیان را علوم نفس و فرهنگ؛ واین علم اخلاق است.»

اما با همه ی این پیشینه ای که داریم، چندگاهی است که در کار فرهنگ فرومانده ایم. اگر کمی پیرامون خود ریز بنگریم آنچه به چشم می آید ترس آور است!

نخستین رویه فرهنگ، پیوند آدمی با زیست بوم خویش و چگونگی نگاهش به آن است. فرهنگ ما در برخورد با محیط زیست و طبیعت نابسامان است. گویی هیچ کس با طبیعت پیوندی ندارد. دیده اید جوانی درختی آب بده یا اینکه در کار کاشتن باشه ؟ برعکس فراوان دیده میشه که برگ درختان را میکنند تا دستشان خالی نباشه. درختی که روزها سپری شده تا برگی برویاند تا هوای آلوده ای که پیاپی به کام میفرستیم را اندازه ای پاک سازد. کار جوون ها هم که در این روزهای تابستان بازی با تلفن همراه است و در حال گذران وقت خود به پیامک بازی یا بلوتوس بازی هستند. در نهایت اگر این ها هم نباشه وقتشان با انواع کلاس های تقویتی و ورزشی پر میشه. تا حالا شده توی یکی از این کلاس ها یاد بدهند که زباله توی جوی آب نریزید؟ پای روی چمن نذارید؟ بیهوده بوق نزن؟ آب رو هدر نده و ...

روزگاری در همین سرزمین آلودن چهار آخشیج «آب، خاک، هوا و آتش» گناه بود. رویه دیگر فرهنگ که بسیار نادیده گرفته می شود بهره گیری از آموخته های دیگران است. همان که در نسک ها، رسانه های گروهی و نوشتاری و فیلم و تیاتر در برابر دیده ی ما گذاشته می شود تا از آن بیاموزیم و ما خموش تریم از نقش بر دیوار! خود را در سرگشتگی و نادانی بسته ایم. در اینترنت خود را در چت و بازی و سرگرمی گم کرده ایم. تالار های سینما و تیاتر را خالی کرده و به سوی ورشکستگی روان ساخته ایم و در پای برنامه های کم درونمایه ی تلویزیون و ماهواره عمر گرانمایه را به سر میکنیم. نسک که نمیخوانیم. از اخبار روز کشور و جهان کم میدانیم، از کنار روزنامه ها و هزاران واژه ای که هر روز بر روی کاغذ می نگارند بی خیال میگذریم و...

همه اینها بوی مرگ میدهد، مرگ فرهنگ. آمار فروش روزنامه شگفت آور است. آمار خوانش نسک در کشور شرم آور است. مبادا که فرهنگ نادیده گرفته شود و بی بها بماند.

---------

محمد جمشید پور (گروه نویسندگان مهرمیهن)

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML