مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

گفتار بزرگان

گفتارهای نغز کاشفی سبزواری (آیین نامه ی جوانمردی)

روانشاد حسین واعظ کاشفی سبزواری در نامه ی " فتوت نامه سلطانی " که به راستی آیین نامه ی درستین جوانمردی و فتون بشمار می آید ، گفتارهای نغز فراوانی برگرفته از آموزه های فرهنگ ایران باستان و همچنین آموزه های اسلامی آورده است که آدمی را به اندیشه فرو می برد که چرا جهانیان و به ویژه پارسی زبانان از این همه خردمندی و جوانمردی بدور افتاده اند !؟ مهرمیهن گزیده ای از این کتاب ارزشمند را با ویرایشی ویژه و شایسته پیشکش پارسی زبانان می دارد، باشد که بتوانیم گام در راه نیاکان خردمندمان بنهیم.

جوانمردی

آیین نامه ی جوانمردی

....................

در آداب سخن گفتن

بدان که شرف آدمي به نطق است و هرکه در نطق ادب رعايت نكند از اين شرف بي بهره باشد؛ براي آن که نطق به صواب بايد و الا خاموشي به از آن بود. چنان که شيخ فرموده.

بهايم خموش اند و گويا بشر

زبان بسته بهتر که گويا به شرّ

و خداي تعالي در آداب سخن گفتن مي فرمايد : لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النّبي و در سخن گفتن چندين ادب است که شيخ و غالب را رعايت بايد کرد؛ و چندين ادب ديگراست که نازلان را نگاه بايد داشت.

اگر پرسند که ادب غالبان در سخن گفتن چند است؟ بگوي شش : اول آن که سخن فراخور حال هرکس گويد چنانچه فرموده اند آلّم النّاس علي قدر عقولهم. يعني با هرکس سخن گوي بر قدر عقل و فهم او. بيت :

با يار نو از غم کهن بايد گفت

با او به زبان او سخن بايد گفت

دويم آن که به لطف سخن گويد نه به عنف (درشتی ). سيّم آن که در وقت سخن گفتن خندان و شكفته باشد نه ترش روي و گرفته. چهارم چندان سخن گويد به مستمعان (شنوندگان) که به ملال خاطر ايشان نه انجامد. پنجم سخني گويد که منفعت دنيا و آخرت ايشان در آن باشد. ششم تا سخني تمام عيار نباشد بر زبان نراند که سخن بزرگان به مثابة تخم است و اگر تخم فاسد و بي مغز باشد در هر زمين که افتد نرويد، و از او منفعتي به حاصل نرسد.

اگر پرسند که ادب نازلان در سخن گفتن چند است؟ بگوي هشت: اول آن که تا از وي سخن نپرسند نگويند. دويم در وقت سخن گفتن آواز بلند نكند. سيّم به چپ و راست ننگرد. چهارم سخن غرض آميز و کنايت نگويد. پنجم در روي شنونده نجهد و سخن سخت نگويد.

ششم تا فكر نكند سخن نگويد تا پشيمان نشود. هفتم در ميان سخن مردم سخن درنيارد و سخن گوينده را منقطع نگرداند. هشتم بسيار نگويد که بسيار گفتن نشانة اندك عقلي است چنانچه شيخ گنجه نشين فرمايد :

کم گوي و گزيده گوي چون دُر

تا ز اندك تو جهان شود پر

لاف از سخن چو در توان زد

آن خشت بود که پر توان زد

آب ار چه بسي زلال خيزد

از خوردن پر ملال خيزد

اگر پرسند که به چه زبان سخن مي گويي؟ بگوي به زبان صدق. اگر پرسند که سخن به کدام گوش مي شنوي؟  بگوي به گوش قبول. اگر پرسند که سخن از تو است يا تو از سخني؟ بگوي من از سخنم که به کلمة آن پديد شده ام و سخن از من است که ميوة درخت انساني سخن است. اگر پرسند که سخن تمام کدام است؟ بگوي آن که موافق سخن خدا و رسول باشد. اگر پرسند که سخن ناقص کدام است؟ بگوي آن که موافق قرآن و حديث نباشد. اگر پرسند که سخن نيك کدام است؟ بگوي آن که از آن نفعي به کسي رسد. اگر پرسند که سخن بد کدام است؟ بگوي آن که از آن ضرري به کسي عايد شود.

در آداب طعام خوردن و آب آشاميدن

بدان که آدمي را از طعام خوردن چاره نيست چنانچه خداي تعالي مي فرمايد : و ما جعلنکهم جسداً لا ياآلون الطعام و حيوانات نيز به خوردن زنده اند. پس مي بايد که ميان خوردن انسان و خوردن حيوان فرق باشد؛ چه حيوان زيستن براي خوردن دارد، و انسان خوردن براي زيستن؛ و فرق ميان اين دو خوردن به آداب است يعني آدمي آداب و ارکان طعام خوردن نگه   میدارد و حيوانات از آن بي خبرند. اگر پرسند که ارکان طعام خوردن چند است؟ بگوي سي و هفت : چهار فرض است و چهار سنت و چهار مستحب و ده ادب و چهار حرمت و چهار حكمت و هفت احتياط.

اگر پرسند که چهار فرض کدام است؟ بگوي اول لقمة حلال پيدا کردن که خداي تعالي مي فرمايد آلوا من طيبات و حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي فرمايد که: طلب الحلال فريضة بعد الفريضة. دويم دهندة روزي، خداي را شناختن، سيّم شكر وي به جاي آوردن. چهارم طعام پاك خوردن يعني نجس و آلوده نباشد. اگر پرسند که چهار سنت کدام است؟ بگوي در اول طعام بسم الله گفتن . دويم پيش از طعام دست شستن . سيّم طعام به دست راست خوردن . چهارم بعد از طعام حمد گفتن. اگر پرسند که چهار مستحب کدام است؟ بگوي اول ابتدا به نمك کردن . دويم ختم به نمك کردن. سيّم بر سفره چيزي خوردن نه بر خوان . چهارم لقمه دادن خادم هرگاه که با قوم بر سفره ننشسته باشد. اگر پرسند که ده ادب کدام است؟ بگوي اول بر پاي چپ نشستن که حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله و سلم در وقت طعام خوردن غالباً چنان نشستي . دويم از پيش خود خوردن . سيّم در لقمة کسي ننگريستن . چهارم از کرانة کاسه خوردن. پنجم به سه انگشت طعام خوردن : ابهام و سبابه و وسطي . ششم انگشت ليسيدن . هفتم کاسه را پاك ساختن يا چيزي گذاشتن چنانچه فرموده اند : اوبقوا او نقوا . هشتم اگر لقمه  از دست بيفتد برداشتن و اگر آلوده شده باشد پاك کردن و خوردن . ﻧﻬم در وقت طعام تكيه بر جايي نزدن . دهم بعد از طعام دست شستن. اگر پرسند که چهار حرمت کدام است؟ بگوي اول آن که در وقت طعام خوردن سرنخارد . دويم بيني پاك نكند . سيّم آب دهن نيفكند . چهارم طعام در دهن با کسي سخن نگويد. اگر پرسند که چهار حكمت کدام است؟ بگوي اول آن که لقمه خرد کند . دويم آن که نيك بخايد. سيّم آن که بسيار چيزي نخورد . چهارم  بر سر سيري طعام ننوشد. اگر پرسند که هفت احتياط کدام است؟ بگوي اول آن که هيچ طعام را مذمت نكند اگر چه بد پخته باشد . دويم تا تحقيق نكند که از کجا است نخورد . سيّم تنها جيزي نخورد که حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود :شرّ الناس من اآل وحده يعني بدترين مردمان آن است که تنها طعام خورد . چهارم جمعي را در کاسة خود شريك گرداند که برکت در اجتماع است . پنجم طعام مباهات نخورد؛ يعني طعامي که شخصي پخته باشد براي نام و دعوي . ششم از طعام تعزيت بپرهيزد که شايد يتيمي را در آن حق باشد يا يك وارث غايب بود . هفتم بر يك نوع از طعام اقتصار کند. اگر پرسند که بخش غايب ﻧﻬادن چگونه است؟ بگوي اين سه نوع است؟ اول آن که غايب معين نباشد که کيست؟ بلكه نيت آن باشد که هرکه برسد از آن تناول کند و اين بغايت پسنديده است. دويم آن که غايب شخصي معين باشد از اهل صحبت، خواه او را در آن طعام حق باشد و خواه نباشد و اين نوع نيز مقبول است . سيّم آن که هم براي خود ذخيره کند و آن را بخش غايب نام ﻧﻬد و اين نوع پسنديده و مقبول نيست و در فتوت اين معني را جايز نداشته اند. اگر پرسند که بخش غايب به نوعي که مقبول است از که مانده؟ بگوي از آدم صفي عليه السلام در محلي که جبرئيل (ع) وي را ميان بست چنانچه از حلواي بهشت قدري حاضر کردند و آدم عليه السلام پاره اي از آن به جهت حوا بگذشت و آن را نگاه مي داشت تا وقتي که به وي رسيد و آن تكه به وي خورانيد. اگر پرسند که نواله به ياد کسي خوردن از که مانده است؟ بگوي از حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله که روزي يكي به جهت هديه طبقي خرما نزد رسول(ص) آورد. جمعي از بزرگان که حاضر بودند همه را بچشانيد و گفت علي را بطلبيد . امير به مهمي رفته بودند در آن وقت حاضر نشدند . حضرت صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند که من اين خرما را به ياد علي خوردم و چون خبر به امير رسيد شادي بسيارکرد . پس تكه به ياد عزيزان خوردن از آن جا مانده و معني آن است که آنچه من مي خورم همان است که او مي خورد و از اين جا بوي اتحاد و يگانگي مي آيد.

ميان جان و لبش اتحاد روحاني است

چو روح با لب او اتحاد ما جاني است

اگر پرسند که ارکان آشاميدن آب چند است؟ بگوي يازده: دو فرض و شش سنت و سه ادب. اگر پرسند که دو فرض کدام است؟ بگوي اول آن که از اِناي زر و نقره آب نخورد؛ اما از زرکوب و نقره کوب باشد جايز است به شرط آن که دهن به موضع زر و سيم نرسد . دويم آن که آب پاك باشد و آلوده و نجس نبود. اگر پرسند که شش سنت کدام است؟ بگوي اول آن که به سه دم آب بخورد . دويم هر بار ظرف آب از دهن باز گيرد . سيّم نفس و نفخ در ظرف ندهد. چهارم آن که نشسته آب خورد و بر پاي نيز جايز است، و اما اولي آن باشد که نشسته خورد. پنجم آن که در اول نام خداي تعالي برد. ششم آن که در آخر حمد گويد و از امام زين العابدين(ع) منقول است که هرگه آب خوردندي بر قاتل (امام) حسين (ع) لعنت کردندي وي را از آن پرسيدند، گفت : پدرم در صحراي کربلا مرا وصيت کرده که هرگه آب خوردي از تشنگي من ياد کن و برکشندة من لعنت کن.

اگر پرسند که سه ادب کدام است؟ بگوي اول آن که از ظرف بزرگ و از مشگ آب نخورد . دوم اگر ساقي مجلس باشد آخر همه آب خورد . سيّم اگر نشسته باشد و آب خورد ظرف را به جانب راست دهد نه جانب چپ. اگر پرسند که در وقت خوردن، آب با کوزه چه مي گويد؟ بگوي به زبان حال مي گويد که من شب و روز در خدمت به سر دويده ام تا اين ساعت به مقصود خود رسيده ام. اگر پرسند که عزيزي که آب مي خورد جمعي که حاضرند مي گويند صحت باد يا هنيئاً مريئا . اين چه معني دارد؟ بگوي معني آن است که عمر چون مي گذرد و بر يك دم اعتماد نيست چون کسي آب بخورد ممكن هست که هنوز آن آب به جگر نارسيده درگذرد يا آب در گلو گيرد و نفس منقطع شود؛ چنانچه حضرت امير عليه السلام مي فرمايد : مع آل جرعة قضيّة . پس چون عزيزي آب مي خورد حاضران دعا مي کنند که گوارنده باد تا از آفت آن سالم ماند.

در آداب جامه پوشيدن

بدان که پوشيدن لباس بدان مقدار که ستر عورت باشد فرض است و در اين فرض ادبي چند است رعايت کردني، بعضي آن که از حضرت رسالت صلي الله عليه و آله مروي است و بعضي آن که از مشايخ و بزرگان دين منقول است . اگر پرسند که ارکان لباس پوشيدن چند است؟ بگوي پانزده : چهار فرض و چهار سنت و پنج ادب و دو حرام.  اگر پرسند که چهار فرض کدام است؟ بگوي اول آن که جامه از وجه حلال سازد . دويم آنکه چندان پوشد که دفع سرما و گرما کند و بدان ستر عورت شود سيّم آن که پاك باشد از نجاست. چهارم آن که محرم نباشد چون ابريشمينه و زردوز.

در آداب ضيافت (مهمانی)

بدان که مهماني کردن سنت ابراهيم پيغمبر است و به مهماني رفتن و اجابت کردن سنت حضرت رسالت است صلي الله عليه و علي آله که فرمودند: لودعيت الي آُراع لاجبت يعني اگر کسي مرا بخواند به پاچه گوسفندي، من اجابت کنم و به مهماني او روم؛ و در ضيافت کردن و به ضيافت رفتن شرطي و ادبي چند است که اهل طريق را از دانستن آن گزير نباشد. اگر پرسند که آداب و ارکان مهماني کردن چند است؟ بگوي چهارده: دو شرط و شش ارکان و شش ادب. اگر پرسند که دو شرط کدام است؟ بگوي اول مهمان را طعام حلال و پاکيزه دهد. دويم آن که مهماني را براي خدا کند نه براي غرض و ريا و جزا. اگر پرسند که شش ارکان کدام است؟ بگوي اول مهمان را تعظيم کردن و به جاي نيكو نشاندن. دويم با مهمان گشاده روي و خندان بودن. سيّم هر چند مهمان پديد آيد روي ترش ناکردن. چهارم مهمان ناخوانده را حرمت زياده داشتن. پنجم بخل ناکردن و آنچه از دست بر آيد از مهمان دريغ نداشتن. ششم تكلف ناکردن و آنچه مقدور باشد حاضر کردن.

اگر پرسند که شش ادب کدام است؟ بگوي اول از مهمان سؤال کردن که ميل او به کدام نوع طعام باشد. دويم طعام بهتر پيش او ﻧﻬادن. سيّم در خوردن تكليف بسيار ناکردن. چهارم چون بيرون رود مشايعت کردن و کمتر آن هفت قدم است. پنجم عذر خواهي ننمودن که از آن بوي خود پرستي آيد. ششم منّت ناﻧﻬادن بلكه منت فراوان داشتن که خداي تعالي توفيق داد تا آن شخص روزي خود را بر سر سفره او تناول نمود چنانچه استاد گفته است:

هرکه را بيني به عالم روزي خود مي خورد

گر ز خوان تو است نانش ور ز خوان خويشتن

پس ترا منّت ز مهمان داشت بايد بهرآنك

مي خورد بر خوان احسان تو نان خويشتن

اگر پرسند که مهمان را چه آورد و چه برد؟ بگوي روزي خود با خود آورد و انکه ميزبان با خود ببرد و چنانچه در اخبار آمده است: الضيف اذا نزل نزل برزقه و اذا ارتحل ارتحل بذنوب قومه يعني چون مهمان فرود آيد رزق خود با خود بياورد و چون بيرون رود انکه آن قوم که ميزبان او باشند با خود ببرد.

اگر پرسند که آداب و ارکان به مهماني رفتن چند است؟ بگوي چهارده: دو شرط و دو سنت و ده ادب. اگر پرسند که دو شرط کدام است؟ بگوي اول آن که به مهماني مردم صالح نيك نام رود نه مردم فاسق و حرام خوار. دويم در مجلسي که داند که در او نا مشروعي هست نرود مگر داند که به احترام او ترك خواهندکرد.. اگر پرسند که دو سنت کدام است؟ بگوي اول آن که چون بخوانند بي تعلل اجابت کند.

دويم آن که نپرسند که خوردني چه خواهد بود. اگر پرسند که ده ادب کدام است؟ بگوي اول آن که در وقت رفتن در پيش ميزبان نرود. دويم چون به در خانه رسد پاي راست در پيش ﻧﻬد. سيّم چون به خانه در آيد سلام کند. چهارم هرکجا که وي را بنشانند بنشيند و تكلف نكند. پنجم به زير و بالا و چپ و راست ننگرد. ششم طعام بر ندارد. هشتم چون طعام خورده شود زود برخيزد مگر ميزبان نگذارد. ﻧﻬم بعد از فراغ ميزبان را دعا کند. دهم چون بيرون رود شكر گويد و شكايت نكند. اگر پرسند که به مهماني رفتي چه بردي و چه آوردي؟ بگوي برکت بردم و آخرت آوردم. اگر پرسند که بر کدام سفره چيزي خوردي؟ بگوي بر قسمت ازلي. اگر پرسند که ميزبان چه کرد و تو چه کردي؟ بگوي او دعوت کرد و من دعا کردم.

در آداب راه رفتن

بدان که آدمي را از راه رفتن در راه ها چاره نيست و چون به راه مي رود او را چند چيز رعايت مي بايد آرد تا مؤدب باشد و مردم دانند که او خدمت مردان کرده است؛ و رفتن در يكي از سه موضع خواهد بود يا در شارع عام و يا در بازار و يا در محله، و هر يك ادبي چند دارد. اگر پرسند که آداب رفتن در شارع چند است؟ بگوي هشت: اول آن که به غير حاجت نرود. دويم پاي برهنه بر زمين ننهد. سيّم به طريق متكبران نرود. چهارم تا ضرورت نباشد سخن نگويد. پنجم از مواضع تهمت حذر کند. ششم قدم از موضع نجاست نگاه دارد. هفتم بسيار نرود مگر به نماز جماعت؛ و به نماز جمعه نيز کاسته بايد رفت. هشتم گام فراخ ننهد. اگر پرسند که ادب رفتن در بازار چند است؟ بگوي هفت: اول دوش بر کسي نزند. دويم از پس مردم ننگرد. سيّم آب دهان نه اندازد. چهارم از دور کسي را بانگ نزند. پنجم بر در دکاني که کار ندارد نايستد. ششم چيزي که نمي خرد قيمت آن نپرسد. هفتم در ميان سوداي دو کس مدخل نكند مگر به طريق اصلاح يا محاکمه. اگر پرسند که آداب رفتن در محلات چند است؟ بگوي يازده: اول آن که از چپ و راست ننگرد. دويم به بالاي بام ها و روزن ها نگاه نكند. سيّم در درون خانه که درش گشاده باشد ننگرد. چهارم راه برکسي تنگ نكند. پنجم با فرزند مردم سخن نگويد و بوسه بر سر و روي ايشان ندهد. ششم در محله اي که کاري ندارد نرود. هفتم سرود نگويد و به آواز چيزي نخواند. هشتم به احتياط رود تا جانوري در زير پاي او هلاك نگردد. ﻧﻬم در پيش بزرگتر از خود نرود. دهم بر در خانه اي که کاري ندارد نايستد. يازدهم در محله اهل تهمت نرود.

آرامگاه کاشفی سبزواری در هرات

آرامگاه روانشاد " کاشفی سبزواری" در هرات

دیدگاه‌ها  

0 # شهرام جلیلی 1395-08-11 17:15
سلام ودرود بر شما . بسیار عالی وجذاب هست فرهنگ وتمدن غنی ایران زمین که با شرعیت پیامبر خاتم محمد ابن عبدالله صلی الله علیه وسلم کامل گردیده وسرشار از نکات تربیتی واموزشی است کاش مسئولین به خواب رفته اموزش وپرورش ودانشگاه های ایرانی از این خواب غفلت بیدار می شدند واین اموزه های تربیتی را به عنوان واحد درسی در مدارس ودانشگاهها تدریس می کردنند وجامعه پاک انوقت داشتیم
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML