مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

نقاشی ایرانی

نقاشى هنرى است جامع؛ که موضوع آن شامل همهٔ دنياى مرئى مى‌باشد. ايران به هنر جهانى نوعى نقاشى عرضه نمود که داراى ويژگى‌هاى منحصر به فردى مى‌باشد و چنان لذتى به بينندهٔ خود مى‌بخشد که کمتر هنرى قادر به آن است.   

نقاشى ايرانى با تمام دنياى گستردهٔ مقابلش، به سنت اصلى خويش وفادار ماند و هنر تصويرى ممتازى به‌وجود آورد؛ اما هرگز از اصول تجريدى خود جدا نشد و هرگز به دنبال شبيه‌سازى نبود به همين دليل نيز توانست تا سرحد کمال پيش رود. اين نقاشى عليرغم تأثيرات خارجى گوناگون نوعى پيوستگى درونى در خود دارد.   

نقاشى ايرانى در طول تاريخ خود شامل مضامين متنوع حماسي، تغزلي، عرفانى و اخلاقى بوده است. و از انديشهٔ فلسفى - عرفانى که با روح ايرانى سازگار است، نشانه‌هايى در خود دارد. در پس اين نقاشى ذهن و فکر شرقى نهفته است که با ديدگاه اروپايى در زمينهٔ تصويرسازى کاملاً متفاوت مى‌باشد؛ ذهن شرقى نيازهاى تماشاگر را مدنظر دارد.   

نقاشى ايرانى برداشتى عقلانى از ماهيت هستى ارائه نمى‌دهد. جهان‌بينى ايرانى اساساً خيالى (رمانتيک) است. از چيزهاى عجيب لذت مى‌برد و آمادهٔ پذيرش موضوعات باورنکردنى است. هنرمند ايراني، صحنهٔ نقاشى خود را براى لذت خود و تماشاگر ايجاد مى‌کند و اين امر بسيار شبيه آن چيزى است که در تآتر اتفاق مى‌افتد.   

در نقاشى ايرانى مفهوم و دريافت از شکل، عمق و دامنهٔ وسيع‌ترى يافت و با دقت و ديد شاعرانه دنياى ديگرى را پيش‌رو نهاد و کشف و شهود عرفانى را در قالب‌هاى ملموس ارائه نمود.   

در نقاشى ايرانى سخن از درام، عشق و رؤيا، حساسيت تلطيف شده و شور و شوق در ميان است.  

در اين نقاشى هنرمند علاوه بر قدرت قلم و مهارت کامل تکنيکي، خطوط را با احساسى عميق و درکى فلسفى از طبيعت و هستى ترسيم مى‌کند. اگر در نقاشى ايرانى سايه وجود ندارد. به‌خاطر آرمان‌گرايى خاص آن است.  

نقاشى ايرانى با هنر مديترانه قرابت‌هايى دارد ولى به هنر کشورهاى آسيايى نزديک‌تر است. اين نقاشى که از بزرگ‌ترين مکاتب هنرى آسيا به‌شمار مى‌‌آيد از نقاشى هند کاملاً متمايز است. مکتب نقاشى مغولى هند که در ابتدا بر پايهٔ نقاشى کلاسيک ايرانى شکل گرفت؛ از همان ابتدا از آن جدا شد. نقاشى ايرانى با نقاشى چينى نيز متفاوت است. بخشى از اين تفاوت‌ها به‌دليل اختلاف در جها‌ن‌بينى و تفکر است؛ بخشى هم به ‌سبب تفاوت در مواد مصرفى و کاربرد آنها در نقاشى است. تمام نقاشى‌هاى ايرانى رنگى است و هنرمند ايرانى تمام زمينهٔ تابلو را با رنگ پوشانده است. آن‌هم با رنگ‌هاى متضاد و درخشان که هماهنگى شگفت‌آورى دارند. اين نقاشى شکوه و درخشش خاصى دارد که در هنر هيچ کشورى تا اين اندازه ارائه نشده است. درخشش آسمان، زيبايى شگفت‌انگيز شکوفه‌هاى بهارى و در ميان آنها انسان‌هايى که با پوشاک فاخر، به هم عشق و نفرت مى‌ورزند و يا در شادى و اندوه به‌سر مى‌برند، تصوير کلى نقاشى‌هاى ايرانى را تشکيل مى‌دهد. طراحى‌هاى فاقد رنگ نيز در نقاشى‌هاى ارانى زيبايى خاص خود را دارند و نيازى به رنگ در آنها احساس نمى‌شود. اين امر نشانهٔ خصلت متمايز و خاص خط در نقاشى ايرانى است.   

حاميان نقاشان در طول تاريخ، شاهزادگان و ثروتمندان بوده‌اند و آنها نيز مجبور به پيروى از سليقهٔ اين حاميان بودند. البته نقاشى ايران ضد دينى نبود، و نمونه‌هاى زيادى وجود دارد که داراى موضوعات مذهبى است.  

مضمون بيشتر نقاشى‌هاى ايرانى با الهام از اشعار پارسى صورت گرفته که در اين اشعار، عرفان نقش عمده‌اى بازى مى‌کند. زبان عرفاني، زبان جهانى است. روحانيتى درونى در نقاشى ايرانى وجود دارد که به دليل نبودن بيان عاطفى آشکار، نهفته به‌نظر مى‌رسد.  

ايرانيان در عرصه‌هاى مختلف تصويرى و تزئينى از ديرباز فعاليت داشته‌اند. شواهد نشان مى‌دهد که سنت‌ نقاشى ديوارى بسيار کهن‌تر از سنت تصويرگرى کتاب بوده است. مثلاً نقاشى ديوارى توأم با گچبرى رنگى از عصر اشکانيان در ايران معمول بوده و بعد از استيلاى مغولان بود که تصويرگرى کتاب رونق يافت و مجدداً در دورهٔ صفويه نقاشى ديوارى مورد توجه واقع شد.  

بسيارى از آثار تصويرى شناخته شده فاقد امضا هستند. نقاشان ايرانى تا اواخر سدهٔ هشتم هجرى آثارشان را امضا نمى‌کردند. بعد از آن نيز آثار خود را رقم مى‌زدند اما اين حق مسلم آنها به‌شمار نمى‌رفت. از اواخر سدهٔ يازدهم، هنرمند ايرانى با عبارات خاص اثر خود را رقم مى‌زد. نقاش ايرانى در ادوار گذشته از ابزار فرديت خود به‌عنوان آفرينندۀ اثر هنرى خوددارى مى‌کرده است.  

در نقاشى ايراني، سايه‌روشن و حجم و پرسپکتيو وجود ندارد. مناظر نزديک در پايين و مناظر دور در قسمت بالا تصوير مى‌شده است. چهره‌ها بيشتر سه رخ هستند و هنرمند به کشيدن لباس‌هاى فاخر و زيبا علاقهٔ بيشترى داشته تا کشيدن پيکره‌هاى انساني.  

کلمهٔ مينياتور که به نقاش ايرانى گفته مى‌شود در اصل يک واژهٔ بيگانه است و به معنى کوچکتر نشان دادن مى‌باشد. اين واژه در نيمهٔ اول قرن بيستم در زبان فارسى معمول شد. معنى واقعى آن شامل هر شش هنرى ظريف و کوچک است که به هر سبک و شيوه‌اى ساخته شده باشد. اما در حال حاضر در ايران به نقاشى‌هاى ايرانى که از سبک و روش اروپايى پيروى نکرده و داراى ويژگى نقاشى سنتى است مينياتور مى‌گويند؛ که اين موضوع يک غلط رايج بشمار مى‌آيد.   

نقاشی اصیل ایرانی
ایران به دنیا یک هنر مخصوص را عرضه کرده است که در نوع خودش بی مانند است. (Basil Gray )
تاریخ هنر نقاشی در ایران به زمان غارنشینی برمیگردد. در غارهای استان لرستان تصاویر نقاشی شده از حیوانات و تصاویر کشف شده است. نقاشیها بوسیله (W.Semner) بر روی دیواره های ساختمانها در ملایر و فارس که به 5000 سال پیش تعلق دارند کشف شده است.
نقاشی های کشف شده در مناطق تپه سیالک و لرستان بر روی ظروف سفالی، ثابت می کند که هنرمندان این مناطق با هنر نقاشی آشنایی داشته اند.
همچنین نقاشیهایی از دوران اشکانیان، نقاشی های معدودی بر روی دیوار، که بیشتر آنها از قسمتهای شمالی رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. یکی از این نقاشیها منظره یک شکار را نشان میدهد. وضعیت سوارها و حیوانات و سبک بکار رفته در این نقاشی ما را بیاد منیاتورهای ایرانی می اندازد.
در نقاشیهای دوران هخامنشی، نقاشی از روی چهره بر سایر نقاشی های دیگر تقدم داشت. تناسب و زیبایی رنگها از این دوران، بسیار جالب توجه است. نقاشی ها بدون سایه و با همدیگر هماهنگی دارند. در بعضی از موارد، سطوح سیاه پر رنگ را محدود کرده اند.
مانی، (پیامبر و نقاش ایرانی)، که در قرن سوم زندگی میکرد، یک نقاش با تجربه و ماهر بود. نقاشی های او یکی از معجزاتش بود.
نقاشی (Torfan) که در صحرای گال استان ترکستان در چین بدست آمد، مربوط است.

این نقاشی های دیوارنما مناظر و تصاویر ایرانی را نمایش میدهند. همچنین تصاویر شاخه های درختی در این نقاشی ها وجود دارند. باستانی ترین نقاشی های دوران اسلامی، که بسیار کمیاب است، در نیمه نخست قرن سیزدهم به وجود آمده بودند. مینیاتورهای ایرانی (طرح های خوب و کوچک) بعد از سقوط بغداد در سال 1285 میلادی بوجود آمدند. از آغاز قرن چهاردهم کتابهای خطی بوسیله نقاشی از صحنه های جنگ و شکار تزئین شدند.

چین از قرن هفتم به بعد به عنوان یک مرکز هنری، مهمترین انگیزه برای هنر نقاشی در ایران بود. از آن به بعد یک رابطه بین نقاشان بودائی چینی و نقاشان ایرانی بوجودامده است. 

از لحاظ تاریخی، مهمترین تکامل در هنر ایرانی، تقبل طرحهای چینی بوده است که با رنگ آمیزی که ادراک ویژه هنرمندان ایرانی است مخلوط شده بود. زیبایی و مهارت خارق العاده نقاشان ایرانی واقعاً خارج از توصیف است. در قرن اول اسلامی، هنرمندان ایرانی زینت دادن به کتابها را شروع کردند.
کتابها با سرآغاز و حاشیه های زیبا رنگ آمیزی و تزئین شده بود. این طرحها و روشها از یک نسل به نسل دیگر با همان روش و اصلوب منتقل می شد، که معروف است به "هنر روشن سازی". هنر روشن سازی و زیبا کردن کتابها در زمان سلجوقیان و مغول و تیموریان پیشرفت زیادی کرد. شهرت نقاشی های دوران اسلامی شهرت خود را از مدرسه بغداد داشت.

مینیاتورهای مدرسه بغداد، کلاً سبک و روشهای نقاشی های معمولی پیش از دوره اسلامی را گم کرده است. این نقاشی های اولیه و بدعت کارانه فشار هنری لازم را ندارند. مینیاتورهای مدرسه بغداد اصلاً متناسب نیستند. تصاویر نژاد سامی را نشان میدهد؛ و رنگ روشن استفاده شده در آن نقاشی را. هنرمندان مدرسه بغداد پس از سالها رکود مشتاق بودند که آیین تازه ای را بوجود آورده و ابتکار کنند. نگاه های مخصوص این مدرسه، در طرح حیوانات و با تصاویر شرح دادن داستانها است.
اگر چه مدرسه بغداد، هنر پیش از دوره اسلامی را تا حدی در نظر گرفته بود، که بسیار سطحی و بدوی بود، در همان دوره هنر مینیاتور ایرانی در تمام قلمرو اسلامی از آسیای دور تا آفریقا و اروپا پخش شده بود.

از میان کتابهای مصور به سبک بغداد میتوان به کتاب "کلیله و دمنه" اشاره کرد. تصاویر نامتناسب و بزرگتر از حد معمول رنگ شده است؛ و فقط رنگهای معدودی در این نقاشیها بکار رفته است.
بیشتر کتابهای خطی قرن سیزدهم، افسانه ها و داستانها، با تصاویری از حیوانات و سبزیجات تزئین شده است. یکی از قدیمی ترین کتابهای کوچک طراحی شده ایرانی بنام "مناف الحیوان" در سال 1299 میلادی بوجود آمده است. این کتاب مشخصات حیوانات را شرح میدهد. در این کتاب تاریخ طبیعی با افسانه در هم آمیخته شده است.
موضوعات این کتاب که تصاویر بسیاری دارد، برای آشنایی با هنر نقاشی ایرانی بسیار مهم است. رنگها روشن تر و از روش مدرسه بغداد که روشی قدیمی بود جلوتر است.
پس از هجوم مغولان، یک مدرسه جدید در ایران به نظر میرسید. این مدرسه تحت تأثیر از هنر چینی و سبک مغول بود. این نقاشی ها همه خشک و بی حرکت و خالص و یکسان، مانند سبک چینی است.

بعد از حمله مغول به ایران، آنها تحت تأثیر از هنر ایرانی، نقاشان و هنرمندان را تشویق کردند. در میان نقاشی های هنرمندان ایرانی میتوان سبک مغول هم مشاهده کرد، لطافت ها، ترکیبات آرایشی، و خطوط کوتاه خوب که میتوان آنها را بشمار آورد. نقاشی های ایرانی بصورت خطی و نه ابعادی می باشد. هنرمندان در این زمینه از خود یک خلاقیت و اصالت نشان داده اند.
هنرمندان مغول دادگاه سلطنتی نه فقط به تکنیک بلکه به موضوعات ایرانی هم احترام گذاشتند. یک بخش از کارشان شرح دادن به آثار ادبی ایران مانند شاهنامه فردوسی بود. میان موضوعات مختلف بیشترین علاقه آنها به تصویریسم (کتابهای با تصاویر زیاد) بود.
بر خلاف مدارس مغول و بغداد بیشترین کارها از مدرسه هرات بجا مانده است. مؤسس این سبک نقاشی مدرسه هرات بود؛ که از نیاکان تیموریان بودند و این مدرسه را بخاطر محل تأسیس آن مدرسه هراتی نامیدند.

متخصاص هنر نقاشی بر این باورند، که نقاشی در ایران در دوران تیموری به اوج خود رسیده بود. در طول این دوره استادان برجسته ای، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشی ایران عرضه کرد. در این دوره (تیموریان) که از سال 1370 تا 1405 میلادی به طول انجامید؛ هنر نقاشی و کوچک سازی به بالاترین درجه کمال رسیده و بسیاری از نقاشان مشهور عمرشان را بر سر اینکار گذاشته اند.
دو کتاب با ارزش از زمان بایسغر باقی مانده است؛ یکی کتاب "کلیله و دمنه" و دیگری کتاب "شاهنامه". هنر کوچک ایرانی در کتاب شاهنامه که در سال 1444 میلادی در شیراز رنگ آمیزی شده است، بخوبی مشخص است.
یکی از این طرح ها نشان دادن یک منظره زیبا از یک دادگاه ایرانی است که به سبک چینی رنگ آمیزی شده است. کاشی های سفید و آبی ایرانی همراه با فرشهای زیبای ایرانی بصورت هندسی نقش شده است. در یکی از کتابهای دستنویس "خمسه نظامی گنجوی"، سیزده مینیاتور زیبا بوسیله "میرک" کشیده شده است.

ساختگی بودن، حساسیت، و هنر نقاشی های بغداد از طرحهای کشیده شده در کتاب "خمسه نظامی" کاملا مشهود است. این قطعه با ارزش و فوق العاده هم اکنون در موزه بریتانیا قرار دارد. در این قسمت از معماران و مهندسان مشغول ساختمان سازی هستند. این نقاشی در سال 1494 میلادی در هرات نقاشی شده است.
بهزاد، بهترین استاد سبک مدرسه هراتی، این هنر را بسیار بسط داد. او سبک را اختراع کرد که قبل از او هرگز استفاده نشده بود.
یکی از برجسته ترین کارها کتاب شاهنامه فردوسی است که در کتابخانه گلستان ایران قرار دارد. این شاهنامه در زمان سلطان بایسغر که یکی از شاهزادگان تیموری بود؛ به سبک مدرسه هراتی نقاشی شده است.
نقاشی های این کتاب از نگاه رنگ آمیزی و تناسب ترکیب دهنده تصاویر، در بالاترین حد زیبایی و استحکام قرار دارد.

در دوران صفویه مرکزیت هنر به شهر تبریز آمد. و برخی از هنرمندان هم در شهر قزوین ماندگار شدند. اما اصل سبک نقاشی صفویه در شهر اصفهان بوجود آمد.
مینیاتورهای ایرانی، در دوره صفویه در شهر اصفهان، از سبک چینی جدا شده و قدم در راهی جدید نهاد. این نقاشان بعدها به سبک طبیعی متمایل شدند. رضا عباسی مؤسس سبک "مدرسه نقاشی صفوی" بود. در نقاشی های دوران صفوی دگرگونی بسیار عالی در نقاشی ایرانی رخ داد.
طرحهای این دوره یکی از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهای نقاشان ایرانی است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانی است. مینیاتورهای خلق شده در این دوره(مدرسه صفوی)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوی بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتی) و مخصوصاً سبک مغولی است.

در نقاشی نقاشان دوران صفوی آشکار شدن تخصص آنها در این رشته بوضوح مشخص است. بهترین معرف از این دوره نقاشی های هستند که در عمارت چهل ستون و عالی قاپو کشیده شده است.
در نقاشی های صفوی، موضوع اصلی شکوه و زیبایی این دوره است. موضوعات نقاشی ها بیشتر حول محور بارگاه سلاطین، اشراف زادگان، کاخ های زیبا، مناظر زیبا و صحنه هایی از جنگ ها است.
در این نقاشی ها انسانها با لباسهای پرخرج نخ کشی، صورتهایی زیبا و مجسمه های ظریف رنگین به طور پر هیجان روشن به تصویر کشیده شده است. هنر نقاشی در طول دوران صفوی هم زیاد و هم دارای کیفیت بهتر شد. در این نقاشی ها آزادی بیشتر و مهارت و دقت بیشتر مشهود است.
هنرمندان بیشتر به اصول کلی پرداخته و از جزئیات غیر ضروری اجتناب، که در شیوه هراتی و تبریزی بکار رفته بود، خودداری کردند. صافی خطوط، بیان زود احساسات و متراکم شدن موضوعات از مشخصات سبک نقاشی صفوی است. از آنجاییکه در اواخر دوران صفوی، از لحاظ جنبه فکری اختلافات جزئی در رنگ آمیزی بوجود آورد، میتوان به ظهور سبک اروپایی در این نقاشی ها پی برد.
نقاشی های دوران قاجاریه (قرن شانزدهم میلادی) یک ترکیبی از سبک هنرهای اروپایی کلاسیک و سبک و تکنیک مینیاتورهای دوران صوفی است. در این دوران "محمد غفاری (کمال الملک)" سبک کلاسیک اروپایی را در ایران رواج داد. در این دوران سبکی از نقاشی بوجود آمد که بنام "قهوه خانه" شناخته شد. این نوع نقاشی یک پدیده جدید در تاریخ هنر ایرانی است. سبک "قهوه خانه" عامه پسند و مذهبی است. موضوعات این سبک بیشتر تصاویر پیامبران و امامان، شعائر مذهبی، جنگها و نام آوران ملی بودند. "قهوه خانه ها" رفته رفته جای خود را در بین مردم معمولی باز نمودند. در این مکان داستان سرایان و نقالان داستانهای حماسی و مذهبی را برای مردم بازگو میکردند. هنرمندان همان داستانها را بر روی دیوارهای این "قهوه خانه ها" نقاشی کرده بودند. قبلا در گذشته که پادشاهان و اشراف زادگان نقاشان را پشتیبانی میکردند؛ اما اینبار هنرمندان به درخواست مردم عادی آن مناظر را بر روی دیوارها میکشیدند و به این کار علاقه مند بودند.
در بیشتر این قهوه خانه ها این مناظر که بیشتر به درخواست عمومی بود رنگ آمیزی شده بود. زیباترین مثالها در موزه اصلی تهران و همینطور در بعضی از موزه های خصوصی داخل و خارج از کشور نگهداری میشود. نقاشی های ایرانی، یک نوع ملاحت را که بی شباهت به هر چیز دیگر است به تماشاگر عرضه میکند. آنها یک ارتباط بیکران با داستانهای حماسی نگه داشته اند. نقاشی ایرانی، بعنوان یکی از بزرگترین سبکهای نقاشی در آسیا مطرح است. آسمان های روشن (آبی)، زیبایی شگفت انگیز شکوفه ها و در میان آنها انسانهایی که دوست میدارند و انسانهایی که تنفر دارند، خوشگذران و افسرده، به موضوعات مختلف نقاشان ایرانی شکل میدهند.

بن مایه های جستار :

دانشنامه آفتاب

شبکه ملی مدارس ایران (رشد)

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML