نگاره ی زنده (20): ایرج ،شاهزاده ی بی سر

ساخت نگاره های زنده ی شاهنامه با کوشش ستودنی مهدی کمالی برای مهرمیهن انجام می پذیرد

بخش بیستم

( تا باز شدن نگاره اندکی شکیبا باشید )

کشته شدن ایرج

مهدی کمالی نوشته است :

صبح فردا ،شاه سلم و شاه تور به پیش ایرج در سراپرده رفته و او را به چالش کشیدند که"چرا تو که از ما کوچکتری ،تاج بزرگی بر سرت گذاشتی؟ و..."اما ایرج به شاه تور پاسخ داد :"من تاج/نام بزرگ/خاور/چین/پادشاهی را نمیخواهم ،پادشاهی را به شما واگذار میکنم چون من با شما سر جنگ و آزار ندارم" .از آن طرف ،پادشاه تور هم با عصبانیت از حرفهای ایرج ،بلند شده و صندلی را به سر برادرش کوبید .گرچه ایرج تلاش کرد تا برادرانش را آرام کند ولی شاه تور گوش نکرده و با خنجری که از کفشش بیرون آورده بود ،ایرج را در خونش غرق کرده و بدنش را چاک داد ،سپس سر برادر را نیز از تن جدا کرده و به نزد پدرشان -فریدون- فرستاد با این پیام که :"حالا هر چه بخواهی ،میتوانی به او ببخشی !خواه تاج و خواه تخت !" .سپس هرکدام از آن دو پادشاه خونخوار برادرکش ،به سرزمین خویش برگشتند .

این جستار به زبانها و گویشهای گوناگون :

پارسیک پسانو با نویسمان باستانی "دین دبیره"(برگردانی و بازبینی از واسپوهر)(نگارگری بر سنگ نِبشه: مهدی کمالی)

پارسی:

سپیده دم فردا، شاه سلم و شاه تور به نزد ایرج در سراپرده رفته، او را در تنگنا گذاشتند که "چرا تو که از ما کوچکتری، تاج بزرگی بر سر نهاده ای؟ و..."

ولی ایرج به شاه تور پاسخ داد:

"من تاج و نام بزرگ و خاور و چین و پادشاهی را نمیخواهم؛ پادشاهی را به شما وا میگذارم چون من با شما سر جنگ و آزار ندارم".

از آن سوی، پادشاه تور نیز با خشم از سخنان ایرج، برخواست و چارپایه را بر سر برادر کوفت.

اگر چه ایرج کوشید تا برادرهایش را آرام سازد ولی شاه تور گوش نسپرده، با خنجری که از کفش خویش بیرون آورد، ایرج را در خونش فرو انداخت و بدنش را چاک داد، سپس سر برادر را نیز از تن جدا کرد و به نزد پدر خویش -فریدون- فرستاد با این پیام که:

"اکنون هر چه میخواهی، میتوانی به او ببخشی خواه تاج و خواه تخت!".سپس هرکدام به سرزمین خویش بازگشتند.

(( میازار موری که دانه کش است *** که جان دارد و جان شیرین خوش است ))


طبری گویش کردکوی

فِردا صبح، شاه سلم شاه تور بِموو بوردِنِه سِری دِلِه ایرِجِ پَلی، وی رِ بَکشینِه چالش جِ بَپُرسینِه: "چِ وی اون وِسِن تِ جی گَت تر بِرَرُم دَره، تِ وِستِه بَییری گَت آدِمای تاج دِ رِ بِیِلی خاشِ سَر؟" وِلی ایرِج وِشان دِ رِ بَعوتِه: "مِن نا تاج خوامبِه نا پادشاهی نا...، پادشاهی رِم دِمبِه شِما رِ چوون اَصلِن نِخوامبِه شِم جِ جنگ هِکانِم بَواشِم شاخ بِ شاخ.!" اوونوِر دست جِم تور شاه، ایرِجِ صووبِتای سر بَوی عَصِبانی؛ هیستاعِه بَییتِه مَکِم خواش خوردی بِرَر کلّه رِ بَزوو صَندِلی. البِتِّه ایرِجُم خَلِه تِقِلّا هِکات کاردِه خاشِ بِرَرا رِ آرام هِکانِه مانتِها تور شاهِ گوش دَوِستِه بییِه اصلِن گوش نِکات کاردِه که نکات کارده! اون وِسِن تور دَست بَوِردِه خواش کُش جی یَکتا خَنجِر بَکشی بِریم، بَزوو ایرِج دِ رِ وِنی خون جی بَشوشتِه وِلی بازُم حس کارده هَنتا خواش قرضی رِ نَییتنِه! پَس خوردی بِرَر تنِ جان دِ رِم بَییتِه لاتّ و پات هِداعه. اون وِسِن بَییتِه خاشِ بِرَرِ کلّهِ بَکِندیه یَکتا نِفَهمی نامه یِ هِمراه بَرِستیه خاشِ پِرِ رَج. اون دِ تا نادِرست، بَییتِنِه خواش پیرمَردی پِر وی نامِه سَر بَنویشتِنِه: "اِسِه هر چی خوانی تاندی وی رِ هادی، خوانِه تاج باش بوو خوانِه تخت!". بعدِزین، هر کادوم بَردَگِردینِه بووردِنِه خاشِ مَحلِه.

(( آزار نَکان مِلیجِه ای رِ که دَر دان وَرنِه

که وی جان دارنِه خاشِ جان دِ رَم دوست دارنِه ))


. کرمانی(برگرداننده:فاطمه رضوی، بازبین:مهدی زیدآبادی)
********************* 20 ********************
صِبا صبحش،شاه سلم و شاه تور رفتن پیشِ ایرج تِ سرا پرده و اِنداختِنِش تو فکر که "چرا تِ که اَ ما لِلو تِری، تاج بِزُرگی هِشتی وَر سِرِت؟ و ..."
ولی ایرج به شاه تور گُف: مَ تاج و نوم بِزُرگ و خاور و چین و سلطنتو نمیخوام،سلطنتو میدم به شما چون مَ خودِ شِما سر جنگی نِدارم".
اَ او طِرف،پادشاه تورم با اوقات تلخی اَ حرفا ایرج،وَرخِستاد و صندلی رِ زد وَر سر بِرادِرِش. هر چی هم ایرج خواس بِرادِراشه آروم کنه ولی شاه تور حرف گوش نِکِرد و با خنجرویی که اَ تو گالِشِش به دَر کِرده بود،ایرجو زد و غرق خونش کِرد،بعدشم سِر بِرادِرش برید و فرستاد پیش پِدِرِش فریدون.همرا ای پیغوم که: حالُ هرچی میخِی بِشِش ببخش! چه تاج چه تَخ!. بعدشم هر کدوم اَ او پادشاها بِرادِرکُش وَرگَشتَن به وِلاد خودشون.
. اصفهانی(برگردانی و بازبینی از مازیار پارسی)
********************* 20 ********************
سوبا صاح، شا سلم و شا تور رفدن ور ایرج تو سراپرده آ به چالش کشیدندش که "چرا تو که از ما کوچیکتری، تاج به این بزرگی هشتی سرد؟ آ ازین چیزا..."آما ایرج به شا تور جوواب داد: "من تاج آ نام بزرگ آ خاور آ چین آ پادیشایا نیمیخوام، سلطنت مال شوما؛ چون که من با شوما سری جنگ و آزار ندارم" .از اون طرفم ،پادیشا تور با عصبانیت از حرفا ایرج ، وخساد آ صندلیا کوف سر برادرش.
هر چی ایرج تلاش کرد تا برادراشا آروم کوند نشد آ شا تورم گوش نکردا با یه خنجری که از کفشش در اورده بود ایرجا غرقی خون کرد آ تن و بالشا دروند آ سرشا بریدا فرساد بارا پدرشون -فریدون- با این پیام که :"حالا هر چی بخوای، میتونی بدیش! چه تاج و چه تخد!"
بعدم هرکودوم از اون دو تا پادیشای خونخواری برادرکش، برگش به سرزمینی خودش.


. گیلکی با گویش لاهیجانی(برگرداننده: فاطمه علیمحمدی)
********************* 20 ********************
فرداصبح،شاه سلم وشاه توره ایرج سراپرده ببورده واونه به چالش بکشین که"چره توازآموکوچکتری،یکته بزرگه تاجه تی سربنه?و..."ولی ایرج شاه توره جواب بده:"موتاج پادشاهی خاورچین پادشاهی نخانم،سلطنته شمی واسی واگذارکونم چون موشمی امره قصدجنگ وآزارندنم."ازآن طرف پادشاه تورهم عصبانیته امره بخاطرایرج حرفان،ویریسه وصندلی ویگیته خو براره کله بکوبانی.هرچندایرج تلاش بوگوده خوبرارانه آراماکونه ولی شاه تورگوش نگوده ویکته خنجری که ازخو کفش بیرون بارده بو،ایرجه دراینی خون غرقاگوده،یعنی بکوشته واینی بدنه تکه تکه بوگوده،بعداون خو براره سرهم ازبدن جدابوگوده وخو پیره-فریدون-سراده بااین پیغام که:"الان هرچی خنی تونی اونه ببخشی!"خواه تاج خواه تخت!"بعداون هرکدوم ازاون دوپادشاه خونخواربرارکش،خوسرزمین بوشون.
. بختیاری: (برگرداننده: فرنگیس رحیمی)
********************* 20 ********************
صب روز بع شاه سلم و شاه تور تی ایرج منه سراپرده ریَ بی و هونه و زیر سوال بردن تو ک و ما کوچولوتری سی چه تاج گَفتری منه سرت دوری!؟....اما ایرج و شاه تور جواب دا مو تاج /نوم بزرگ/خاور/چین /پادشوهینَ  نیخوام سلطنتَ و ایشان واگذار ایکنوم چون مو شما سرجنگ وآزار نیاروم.از یه طرف پادشاه تور عصبانی اویی صندلینَ زی منه سر گوش ولی ایرج تلاش کِرد ک گوشَ اروم کنه ولی شاه تور گوش نکِرد و با خنجری ک و دِمندیش دراُوردَیی ایرج منه خین غرق کردَ بی بدنِشَ بریَک بع سرشَ  جدا کردَک بع سر گوش و بینش جدا کردَک تی بوش فریون بردَ با ای پیام ک حلا هرچی ایخی وش بُخش ایخا تاج ایخا تخت!.بع او دوتا پادشاه خینخوار و گوکش و ولات خوش ورگَشتن
. لری (زینب دیناروند)
********************* 20 ********************
و سو شاه سلم و شاه تور رتن لا ایرج د سراپرده وُ اونه و چالش کشین ک سیچه تو گ دِ ایما کُوچکتری تاج گپه کردیه سرت و... اما ایرج وِ شاه تور جواو دا مِ تاج گپ نوم گپ خاور چین. پادشاهینه نمیهام سلطنتنه  میم شما چون مِ وا شما سر جنگ و ازار نارم د اولایش پادشاه تور وا عصبانیت د حرفیا ایرج هیز گرت صندلینه و سر برارش کوفت وایه گ ایرج سعی کرد براریاشه اروم بنه ولی شاه تور گوش نکردو وا خجنره گ د کفشش دروارد دَر ایرج د خونش غرق کرد و بدنشه دری. اوسه سر برارشیش د بدن جدا کرد و و لا فریدون رِ کرد تا ای پیام گ ایسه هرچه بهایی میتونی وش ببخشی خواه تاج خواه تخت اوسه او دو پادشاه خونخوار بِرار کش وِ سرزمینشو ورگشتن
. قشقایی (احسان مرادی)
********************* 20 ********************
سحر که اولدو.شاه سلم وشاه تور ایرجینگ.اتاقونا گدی لر اونو.تنگنا قویدولار که نچن سن که کوچکتری بیزدن بیگ تر تاج.قویمینگ باشویا وآما ایریج شاه دده که من تاج آ دوسان و خاور و چین و پادشالیگ ایسمرم سلطنت سیزیچه چون من سیزنن جنگ جدال یوخوم  اوطرفدن ده شاه تور  پریشان اُولدو ایریجینگ سوزلرندن  ایقه تورده و صندلی کاکاسونونگ باشونونگ ایچندن ووردو  با حالی که ایرج .تلاش ادیرده که که کاکالارونه اروم اده آما شاه تور  قولاق آسمادو و بیچاقوکه اورسوسوندن چاخادمیشده ایرجه اوز قانونا باتوردده وبدننه چاک چاک اده  واونن سورا کاکاسونونگ.باشونو. کَسده .آتاسونونگ یانونا یولا سالدو و بو پیغاموده ورده که اینده هرنه ایسیرنگ بلسنه باغوشلا ایسیر تاج اولا ایسیرده تخت اُولا وهربیریسه اُو خونخور وکاکا اُولدرن پادشاه اوز وطن لرنه گدی لر
. نیشابوری (زهرا  مرادی نیا)
********************* 20 ********************
صبح فُردا شاه سلم و شاه تور به پِش ایرج د اَیوُنیش رفتن و از او پُرسیَن کی (برُی چی تو کی از ما خُردی تری ، تاج بزورگی بِ سریت گذاشتَیی؟و...)
اما ایرج به شاه تور جُواب دا .(مُ تاج/اسم بزورگ/خاور/چین و پادُشاهی ر نِمَیُم ، سلطنت رََ به شما مُتُم چون با شما سر جنگ و آزار نِدَرُم.)
از اُ طرَف پادُشاه تور با عصبانیت از حرفای ایرج ورخِست و صندلی رَ ور سر بُراریش کوفت.ایرج تلاش کید بُراراش رَ آرُم کنَ ولی شاه تور گوش نِکیده و با خینجَری کی از کَوشیش بُیری اَوورده بو ایرج رَ د خونیش غرق کید و بدَنشَ چتک دا بعد سر بُرار رَ از تنیش جُدا کید و بُرُی پیَرشا فریدون فرِستی با ای پیغوم کی :حالا هرچی خواسته بَشی متَنی به او ببخشی چی تاج و چی تخت!
بعد اُ دو پادُشاه خونخار و بُرارکوش به سرزمین خادشا ورگردیَن.


. کردی با گویش کلهری (برگردان و بازبینی از یوسف)

شەوەکی روژێ باد، شا سەڵم وو شا تووڕ چینە لاێ ئیرەج وو وە مێرافە کیشانەێ کە " ئێرا تو کە وە ئیمە بێوچگتێری ، تاجێ گەوراێگ وە سەر نایدە وو ... " وەلێ ئێرەج وە شا توڕ ئێجور جواوو دا کە مە تاج/ناوێ گەورا/خاوەر/چین/پادێشاێی نێیەتوام ، سەڵتەنەت دەمە ئیوە چێونێگە وەل ئێیوە مێرافەێ نەێرێم " وە ئەو لاێشەو، پادێشاێ توڕ وە ئەسەبانیەتوو لە قێسەیلێ ئێرەج ، هەڵێسا وو سەندەلیەگەێ کێوتا ناوو سەرێ بێراگەێ . هەرچێ ئێرەج توواس بێرایلەگەێ ئارامەو بێکەێ نەتیوەنێس ، تووڕ گوش نێاگو وە خەنجەرێگ کە لە ناو کەوشەگەێ دێراوردیو ، ئیرەج لە ناو خێونێ خێوەێ قەڵتان کێرد و لەشێ کوێت کوێت کێرد ، باد سەر بێراگەیش بێری وو وەلێ ئەێ پەێامە کە " ئێلان هەرچێ توواێ، تێیوەنی بەیدەپێ ، ئا تاج ، ئا تەخت !" ئێرا باوگێێان ـ فێرەیدون ـ کێل کێرد . باد هەر کام لە ئەو پادێشایل خیونەریوێ بێراکوێش چینەو ئێڕا وێلاتێ خێوەان .


.ترکی (ناصر) (نیازمند بازبینی املایی)
********************* 20 ********************
صباح صبح،شاه سلم وشاه توربالاقارداشین یانینا گئدیلر ودئدیلر اوزامان که سن هامیمزران کئچیک سن اماچوخ بئوک تاج باشیناقویوب سان؟..."اماایرج دئدی من تاج/بئوک آد/خاور/چین/پادشاهلیخ ایئستمیرم،سلطنت لیخ سئزین ومنیم سئزیلن داوا وجنگیم یوخ".اوُطرفده نتورپادشاهی ایرجین سوُزلرینن اعصبانی اوُلوب صندلی قارداشین باشیناچالدی گرچه ایرج چوخ تلاش ائیلدی قارداشینی ارام ایلسین دلی شاه تور گولاخ اسمادی وخنجری قلاف دان چیخاردیپ وایرجی قانینا بوئلدی وبدنین بوُلدی باشین بدنده ن ایریب واتاسینین یانینا یوللادی وپیغام وئردی که هرنهُ بخیشلاسان ایندی باغیشلا!"ایسترتاج ایستر تخت وی!"سورااوُئکی قارداش اوُلدورن قارداش اوُز کشورلرینه قئیدیبلر.


.Uzbek (by Tahir, Not Reviewed)
********************* 20Th Part ********************
Ertaga ertalab srare ichida iraj tomonidan bir tur ketdi va qiyinchilik foyda edi shoh va Malika"nima uchun kichik ega emasmiz. Boshingizni ustida toj? ..."Balki bir tur ichida shoh iraj uchun, u javob berdi :"toj mening//Yaqin Sharq/Xitoy/Saudiya Arabistoni istamayman nomi. Siz bilan, urush va quvg'in", iraj hamda asab bilan Malika davra qilgan men emas, va hokazo, men emasman, chunki siz ishonib topshiring hukm surish va men, va o'zbekiston respublikasi Prezidenti, birodar, uning bill .Bo'lsa-da, iraj aka-ukalari uchun tinchlantirishga harakat qildi, lekin tour shohi emas, Etiklar bilan qaradi, bir dagger bilan olib borish mumkin. qon g'arq va uning tana Chuck ichida iraj. Akam rahbari, shuningdek, boshini kesib va uning ota -qarab - ko'z xabar bilan yubordi-da, keyin: endi hamma narsa yomon etarli istayman", kechir mumkin !Trader yoki yotgan bo'lsa nima !" .Barcha qonxo'r mulki balki erga u keyin

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه