نگاره ی زنده (3): هوشنگ شاه و پیدایش آتش

ساخت نگاره های زنده ی شاهنامه با کوشش ستودنی مهدی کمالی برای مهرمیهن انجام می پذیرد

بخش سیوم

پیدایش آتش

(تا بارگرازی نگاره اندکی شکیبا باشید)

هوشنگ و کشف آتش

مهدی کمالی در زیر نگاره نوشته است :

زمانی که کیومرث شاه از شهادت شهزاده سیامک باخبر شد،به گریه و سوگواری پرداخت تا اینکه پس از یک سال!فرشته آسمانی (:سروش)برایش پیام آورد که سوگواری کافیست،اکنون سپاهی آماده کرده و کار آن دیو بدکنش را یکسره کن!پس کیومرث نیز با پسر سیامک که بسیار نیز برایش عزیز بود،به نبرد با دیو رفتند .پس از نبردی بزرگ ،سیامک سراپای دیو را به زنجیر کشیده و سرش را از تن جدا کرد.کیومرث نیز که به خواسته اش رسیده بود ،پس از سی سال پادشاهی،از دنیا رفت و هوشنگ در چهل سالگی جانشینش شد .هوشنگ در دوران پادشاهی اش کارهای بزرگی صورت داد چون استخراج آهن از سنگ آهن و آهنگری ،زهکشی(لوله کشی)آب از رود تا خانه و ...
قسمت سوم : روزی هوشنگ شاه با تعدادی از همراهانش از کوهی گذر میکرد که ناگهان به "گاوشید"،اژدهای بزرگی که اهرمن برای گرفتن انتقام پسرش فرستاده بود ،برخورد کرد!پس سنگی بزرگ به سوی اژدها انداخت که اژدها جاخالی داد.اما آن سنگ به سنگ دیگری برخورد کرده و آتش پدید آمد !پس هوشنگ شاه نیز این کشف بزرگ را جشن گرفته و تا بامداد،دور آتش به شادی پرداختند ،و آن جشن را نیز "سده"نام گذاشت که دهم بهمن در تقویم امروزی است .

این جستار با زبانها و گویش های گوناگون :

پارسیک پسانو با نویسمان باستانی "دین دبیره"(برگردانی و بازبینی از واسپوهر)(نگارگری بر سنگ نِبشه: مهدی کمالی)

دین دبیره - هوشنگ شاه

زبان پارسی (برگرداننده:مهدی کمالی، بازبین یکم:مازیار پارسی، بازبین دوم: مهدی زیدآبادی)

روزی هوشنگ شاه، فرزند سیامک که پس از پیروزی بر خروزان دیو -به کمک پدربزرگ زنده یادش- به شاهی رسیده بود، با شماری از همراهانش از کوهی می گذشت که ناگهان به "گاوشید" برخورد؛ اژدهای بزرگی که اهریمن برای گرفتن کینخواهی ی پسرش فرستاده بود.

پس هوشنگ سنگ بزرگی به سوی اژدها انداخت که اژدها گریخت ولی از برخورد آن سنگ به سنگی دیگر، آتش پدید آمد!

پس هوشنگ نیز این پیدایش بزرگ را جشن گرفت و تا بامداد، گرد آتش به شادی پرداخته، این جشن را نیز "سده" نام گذاشتند.

زبان طبری با گویش کردکویی (برگردانی و 3 بار بازبینی از مهدی کمالی)

یَک روز هوشِنگ شاه (سیامِکِ وَچِه که بعدِزینکه - خاشِ گَتِ پِرِ همراه - خَروِزانِ دیو دِ رِ  بَکوشته ،شاه بَیی بییِه) یَک چَنتا همراه ج دَیی شییِه کوه؛ یَکدِفِه بَدییِه یَکتا گَتِ گَتِ اژدها دَرِه وِشانِ راه سَر وُ اهریمِن وی رِ بَرِستییِه خاشِ وَچهِ انتقام دِ رِ بَییرِه! پس هوشِنگُم بَکتا کافِر سنگ بَییتِه کفتِل هِکارده اژدهای رَج، البِته اژدها بوریتِه ولی خاب هِمین سنگ بِخواردِه یَکتا دِگِه سنگِ سَر جِ، تَش راست بَوییِه! هوشنگُم این گَتِ کشفِ رِ جشن بَبیتِه وُ تا خاد صُبح، تَش دور شادی هِکات کاردِنه. هوشنگ، این جشنِ اسمِ رِ بییِشتِه "سَدِه".

کرمانی(برگرداننده:فاطمه رضوی، بازبین:مهدی زیدآبادی)

یه رو هوشنگ شاه،پِسِرو سیامکِ  که بعد اَ بِرنده شِدَن وَر خروزان دیو با کمکِ باآجانِ خدابیامرزِش به شایی رسیده بود،خودِه همراهاش وَر دورِ کوهی میگَشت که ناغافل رِسید به "گاوشید".اَژدِها بِزُرگی  که اَریمَن برا انتقامِ گِرِفتِنِ پِسِرِش وَر را کِردِه بود.هوشنگ کُلوخِ بِزُرگی وَر اَژدِها اِنداخت وِلی اَژدِها جاخالی داد.کُلوخ خورد وَر یه کُلوخِ دِگه ای و آتِش شِد! پس هوشنگ اَ ای کشف بِزُرگ جشنی گرفتُ و تاصِباصُبِش وَر دور آتِشو شادی کِردنُ و اسمِ ای جشنو رِ گذُشتَن سِدِه.

اصفهانی(برگردانی و بازبینی از مازیار پارسی)

یه رو هوشنگ شا، پسری سیامک که بعدی پیروزی خروزانی دیو -به کومکی باباجونی درگذشتش- به شایی رسیده بود، با یه چن تا از همراهاش از کووی میگذش که ناغافل "گاوشید" اومد تو روش؛ اژداهایی بزرگی که اهریمن بارا گرفتنی انتقامی پسرش فرساده بود.

هوشنگم یه سی بزرگ انداخ بارا اژداها  که خب اژدهام جاخالی داد ولی از برخورد اون سنگ به یه سی دیگه، آتیش درس شد!

هوشنگم این کشفی بزرگا جشن گرفتا تا صح، دوری آتیش شادی کردا اسمی این جشنم هش "سده".

گیلکی با گویش لاهیجانی(برگرداننده: فاطمه علیمحمدی)

یه روزهوشنگ شاه،سیامکه زاک که بعدپیروزی برخروزان دیو-خو پدربزرگه داناامره کمک بوگوده به شاهی برسه ،باچن نفرازخو همراهان ازیه کوهی گذرگودوبون ک یهویی گاوشیده بدین،پیلااژدهایی که اهریمن خوشی انتقام خوزاکی واسی سرادابو.هوشنگ یکته پیلاسنگه اژدهاواسی تواده که اژدهاجاخالی بده ولی چون سنگ یه سنگ دیگه امره برخوردبوگوده آتش بگیته!هوشنگ بعداون این کشف بزرگه جشن بگیته وتاصبح،آتش دورشادی بوگودن واین جشن اسمه"سده"نام گذاری بوگودن.

بختیاری: (برگرداننده: فرنگیس رحیمی)

یه رو هوشنگ شا کر سیامک  که بعیه پیروزی بر خروزان دیو -و کمکه بوای مرحومش-و شایی رسییه بی؛ وا همراولشو کویی گذر کرد که یدفه  و «گاوشید»رسیین؛ اژدهای بزرگی  که  اهریمن سی گرتن انتقام کرش  فرستایه بی.بعد هوشنگ برد گپی و طرف اژدها بس  که البته اژدها جا خالی دا ولی وا خواردن او برد و برد دیه تش  درسی ایبی!په هوشنگ هم  ای کشف بزرگه جشن گره وتا صحر  دور تش و شادی کردن مشغول بین. وو ای چشنه هم سده نام نهایی

لری (زینب دیناروند)

یه رو هوشنگ شا،کر سیامک دما بردن  خروزان دیو و کمک باوه پیره اش،وشاهی رَسسو وا بُوره د دارودسش د کو ردا مووین و یگل هردن و گاوشید، اوژدها گپه گ اهرمن سی تقاص کرش رِ کردو.اوسه هوشنگ بَرده گپه وور دا سی اژدهااونویش جاخالی دا و دِ هردن او برد وا برده هنی تش درس بی اوسه هوشنگیش ای کشف گپه سورونی گرت و تا سو زو دور تش  سور سماکی کردن و ای جشنیش اسمش نیان سده.

قشقایی (احسان مرادی)

بیر گون هوشنگ شاه سیامک.اوغلو که خرزوان دیو ه شکست ورندن سورابیگ اتاسونونگ.کمکگنه شاهلیگه یتیشده  بیر عده همراهلارنن داغا گده که داغدا گاوشید بیگ اژدهانن برخورد اده گاوشید ه اهریمن اوغلینی قانوچه یولاسالمیشده  هوشنگ شاه ال اده داشا و بیر داش گاوشید ه سارو اده که رد اولده و بیگتر داشا دیده و اوت دوشده هوشنگ ده بو خاطره که اوت و کشف ادبده جشن تودده اوتینگ دورنداجشن تودده که بوجشنننگ ادونو قویدولار ««سده»»

نیشابوری (زهرا  مرادی)

روزی هوشنگ شاه ، بچه ی سیامک کی بعد از پیروزی به خروزان دِو ـ به کُمک باباکُلوش ـ به شاهی رسیه بو، با چند نفَر از همراهاش از کوهی رد مِرَفت کی ناگهان به (گاوشید) برخارد کید، اژدهای کُلونی کی اهریمن برُی گُروفتن انتقام پسریش فرِستیه بو.

پس هوشنگ سنگ کُلونی به طرَف اژدها انداخت کی اژدها جاخالی دا و از برخارد سنگ با یَک سنگ دگه ،اَتَش به وُجود اَمه.

پس هوشنگ ای کَشف کُلو رَ جشن گُروفت و تا صبح دَور اَتَش شادی کید د ای جشن رَ (سده) اسم گُذاشتن.

کردی با گویش کلهری (برگردان و بازبینی از یوسف)

یەێ روژ هوشەنگ شا , کۆر سیامەک که بادەز پێروزی وه خه روەزان دێو -ئه وەێش وه کومەک باپیرێ- وه شاهی رەسیود,وەل یەێ قەیر له رەفیقەلێ داێشتن له کیوەێگ رەد بیون که یەێ هەو تەقیاگه گاوشید, یەێ ئیژدهاێ گوراێگ که ئەهریمەن ئرا ئێنتقام گڕدن کۆرەێ کل کردیو, هوشەنگ کۆچگ قەیوێگ ئیرای خس وەلێ ئیژدهاگه جا خالی کێرد , ئەو کۆچگه له ئیژدها رەد کێرد و داگەقەێ کۆچگ ترەک و ئاگر دێرس بیو, هوشەنگیش ئەێ کەشڤ گەورا جەژن گردو تا شەوەکی له دەور ئەێ ئاگره خێر خواردنو خوەشی کردنو ئەێ جەژنه ناوێ نانه چەژن سەده

ترکی (ناصر) (نیازمند بازبینی املایی)

بئرگون هوشنگ شاه سیامکین اوغلی خروزان دیوی اوتاندان سونرا-اتاسینین کمئنه گئدیب-شاه لیخاچاتاندان سونرابیرتعدادسربازلارینان بیرداغدان گچئب که بئردن گاوشیدی گئوردی.بیربیوک اژدهاکه اهریمن اوغلونون انتقامین الماغا گوندرمیشده.پس هوشنگ بئیرداش گئوتوریب اژداهایاساری اتیب که اژدهاجاخالی وئردی ولی داش بئیرداشادیئیب جرقه وئیریب  اوت تودی!پس سیامک بوبیوک کشفی صبحه چاخ اوتون دورسینده جشن تتوب جشنین ادینی سده قویدی.


Uzbek (by Tahir, Not Reviewed)

Bir kun kelib bir komediya hisoblanadi shoh, bola, siamak, shundan so'ng fashizm ustidan krosan Dave -yordam bobosi SIDs - Shah bo'ldi etdi bilan bir qator do'stlaridan dan toqqa o'tib to'satdan "asid" aniq. Buyuk dragon uning o'g'li uchun qasos iblis yuborilgan edi .Hatto, albatta, ajdaho, Ittifoq dodge qaysi katta tosh, bir Ajdaho,, lekin yana bir tosh ustida tosh, deb duch kelgan hushang, va odamlar paydo bo'ldi !Hucheng ham bu katta bayram kashf va ertalab davra yong'in oldi, shunday qilib, o'choq Istayman, Bu, shuningdek, "asr" nomi, garchi .saqladi

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه