مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

در ستایش خدا

در ستایش خداوند ...

بنام خداوند جان و خرد

كزين برتر انديشه بر نگذرد

خداوند نام و خداوند جاى

خداوند روزى‏ده رهنماى‏

خداوند كيوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهيد و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست

نگارنده برشده پيكرست‏

به بينندگان آفريننده را

نبينى مرنجان دو بيننده را

نيابد بدو نيز انديشه راه

كه او برتر از نام و از جايگاه‏

سخن هر چه زين گوهران بگذرد

نيابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزيند همى

همان را گزيند كه بيند همى‏

ستودن نداند كس او را چو هست

ميان بندگى را ببايدت بست‏

خرد را و جان را همى سنجد اوى

در انديشه سخته كى گنجد اوى‏

بدين آلت راى و جان و زبان

ستود آفريننده را كى توان‏

به هستيش بايد كه خستو شوى

ز گفتار بى‏كار يك سو شوى‏

پرستنده باشى و جوينده راه

بژرفى بفرمانش كردن نگاه‏

توانا بود هر كه دانا بود

ز دانش دل پير برنا بود

از اين پرده برتر سخن گاه نيست

ز هستى مر انديشه را راه نيست

****

سپاس از جهاندار فریادرس

نگیرد به سختی جز او دست کس

که او رهنمایست و هم دلگشای

که جاوید باشد همیشه به جای

همه نیک و بد زیر فرمان اوست

همه بندها زیر پیمان اوست

****

سپاس از جهاندار پیروزگر

کزویست نیرو و فر و هنر

همه نیک و بد زیر فرمان اوست

همه دردها زیر درمان اوست

******

کسی را که یزدان نگهدار شد

چه شد گر بر دیگری خوار شد

مدار این تو از کار یزدان شگفت

فکنده نشد هر کش او برگرفت

******

ابا داور پاک گفتم به راز

که ای چاره خلق و خود بی نیاز

رسیده به هر جای برهان تو

نگردد فلک جز به فرمان تو

یکی بنده ام با دلی پر گناه

به نزد خداوند خورشید و ماه

امیدم به بخشایش تست و بس

به چیزی دگر نیستم دسترس

به بد مهری من روانم مسوز

به من بازبخش و دلم برفروز

****

خداوند ناهید و کیوان وهور

ازویست شاهی و زویست زور

همه بندگانیم و ایزد یکیست

خداوند هست و خداوند نیست

دلش خسته تر زان و تین زارتر

سخن هر چه بر بنده دشوار تر

که فرمان دهد کردگار جهان

گشاده تر آن باشد اندر نهان

****

ترا خواهم اندر جهان یار و بس

که باشی به هر کار فریادرس

******

ستایش کنم ایزد پاک را

که گویا و بینا کند خاک را

بموری دهد مالش نره شیر

کند پشه بر پیل جنگی دلیر

به گیتی نبینم همی یار کس

جز ایزد مرا نیست فریادرس

***

بنام خداوند خورشید و ماه

که او داد بر نیک و بد دستگاه

وزویست پیروزی و هم شکست

به نیک و به بد زو بود کام و دست

جهان و مکان و زمان آفرید

پی مور و کوه گران آفرید

خرد داد و جان و تن زورمند  

بزرگی و دیهیم و تخت بلند

رهایی نیابد سر از بند اوی

یکی را بود فر و اورند اوی

یکی را دگر شوربختی بود

نیاز و غم و درد و سختی بود

یکی را ز چاه آورد سوی گاه

یکی را ز ماهی برد سوی ماه

ز رخشنده خورشید تا تیره خاک

همه داد بینم ز یزدان پاک

******

به نام خداوند خورشید و ماه

که دل را به نامش خرد داد راه

خداوند هستی و هم راستی

نخواهد ز تو کژی و کاستی

خداوند کیهان و بهرام و شید

ازویم امید و بدویم نوید

****

همه دست یکسر به یزدان زنیم

منی از تن خویشتن بفکنیم

اگر چندت اندیشه گردد دراز

هم از پاک یزدان نه ای بی نیاز

*****

کسی کو بود پاک و یزدان پرست

نیازد به کردار بد هیچ دست

همین است رای و همین است راه

به یزدان گرای و به یزدان پناه

به یزدان پناه و به یزدان گرای

چو خواهی که باشد ترا رهنمای

ز خشنودی ایزد اندیشه کن

خردمندی و راستی پیشه کن

خداوند ناهید و کیوان وهور

ازویست شاهی و زویست زور

همه بندگانیم و ایزد یکیست

خداوند هست و خداوند نیست

دلش خسته تر زان و تین زارتر

سخن هر چه بر بنده دشوار تر

که فرمان دهد کردگار جهان

گشاده تر آن باشد اندر نهان

دیدگاه‌ها  

+5 # احد 1393-10-04 12:33
سلام عزیزم درست شعر
نام خداوند خورشيد و ماه
که دل را بنامش خرد داد راه
خداوند هستي و هم راستي
نخواهد ز تو کژي و کاستي
خداوند بهرام و کيوان و شيد
ازويم نويد و بدويم اميد
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML