مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

جهان گذرا در شاهنامه

چنین است کیهان ناپایدار

تو در وی به جز تخم نیکی مکار

جهان سر به سر چون فسانه است و بس

نماند بد و نیک بر هیچکس

یکی پند گویم ترا من درست

دل از مهر گیتی ببایدت شست

نباشد همی نیک و بد پایدار

همان به که نیکی بود یادگار

همان گنج و دینار و کاخ بلند

نخواهد بدن مر ترا سودمند

چنین است رسم سرای سپنج

یکی زو تن آسان و دیگر به رنج

چنین است رسم سرای سپنج

همه از پی آز با درد و رنج

همه مرگ رائیم پیر و جوان

بگیتی نماند کسی جاودان

ز خاکیم و باید شدن سوی خاک

همه جای ترسست و تیمار باک

اگر سال گردد هزار و دویست

به جز خاک تیره مرا جای نیست

مکن بی‌گنه بر تن من ستم

که گیتی سپنج است با باد و دم

یکی را به چاه افگند بی‌گناه

یکی با کله برشناند به گاه

سرانجام هر دو به خاک اندرند

ز اختر به چنگ مغاک اندرند

چنین است رسم سرای درشت

گهی پشت زین و گهی زین بپشت

همی رفتنی ایم و گیتی سپنج

چرا باید این درد و اندوه و رنج؟

چه گوین ازین گنبد تیزگرد؟

که هرگز نیاساید از کارکرد

یکی را همی تاج شاهی دهد

یکی را به دریا به ماهی دهد

یکی را برهنه سر و پای و دست

نه آرام خورد و نه جای نشست

اگر بخردی در جهان دل مبند

که ناید بفرجام ازو جز گزند

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML