مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

سیمرغ

سیمرغ چنانکه اشاره شد از اساطیر کلیدی ایران است که نه تنها در اکثر متون پهلوی ، بلکه در شاهنامه و بسیاری از متون فارسی نیز جا دارد.

در این مقاله سیمرغ از منظر اسطوره بررسی میشود ! برای درک بهتر این مقاله ، سیمرغ چنانکه سیمرغ را بخوانید.

سیمرغ چنانکه اشاره شد از اساطیر کلیدی ایران است که نه تنها در اکثر متون پهلوی ، بلکه در شاهنامه و بسیاری از متون فارسی نیز جا دارد. در شاهنامه سیمرغ یاور دودمان نریم و پرورنده زال و یاری دهنده زال و رودابه در زادن رستم است و بسیاری از ویژگی های او از نظر جامعه‌شناسی گویای توتم بودن وی در خاندان نریم است .

در اوستا ، وارغن نام دیگری از مرغوسئن است و این مرغ نیز معادل سیمرغ ( یا عقاب ) است و نماد قدرتی است که در افسانه های مردمی وقتی به کسی روی آورد او را به قدرت شهریاری می رساند بدانسان که فریدون فرّ شهریاری را از وارغن گرفت و در شاهنامه سیمرغ از این نقش برخوردار است.

«آنکس که استخوان یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد ، هیچ مرد توانایی او را از جای بدر نتواند برد.چه آن پر مرغ مرغان بزرگواری و فر بسیار بدان کس خواهد بخشید و او را پناه خواهد داد.» (اوستا ، بهرام یشت ، بند 36 ، کرده چهاردهم )

«آنکس که پر ارغن با خود دارد همگان از وی هراسانند بدانسان که همه دشمنان از من (اهورا مزدا) می ترسند.»(اوستا ، بهرام یشت ، بند 38 ، کرده چهاردهم)

در اوستا وقتی کرده چهاردهم بهرام یشت با سخنان از فر و شکوه دارندگان پر وارغن به پایان می رسد بلافاصله کرده پانزدهم با سخنی پیرامون سیمرغ آغاز می شود و به همان بند ختم می شود و این خود می تواند دلیل بر این باشد که وارغن در اوستا در واقع همان سیمرغ است.

سیمرغ گاهی با مرغان اساطیری دیگر مثل «عنقا» خلط می شود. عنقا از ریشه عنق و به معنی «دارنده گردن دراز » است. وجه مشترک سیمرغ و عنقا مرغ بودن و افسانه ای بودن است. در واقع عنقا یک اسطوری جاهلی عرب است و سیمرغ یک اسطوره کامل ایرانی. شباهت های گفته شده باعث شده که در ذهن شاعران و نویسندگان این دو مرغ اسطوره ای گاهی به هم مشتبه شوند ، حال آنکه در حقیقت دو خاستگاه متفاوت دارند.

همانند کردن سیمرغ با بسیاری از پرندگان مانند خفاش در برداشت های مختلف آمده است و با این همه ویژگی اسطوره ای سیمرغ پا برجاست.

بنا بر بهرام یشت ، سیمرغ بر تمامی کوه ها احاطه دارد و نیرویش ستودنی است : « باشد که فر و پیروزی بهرام این خانه را برای گله گاوان فرا گیرد. بدانسان که ابر بارور و «سیمرغ» کوهها را فرا می گیرند. » (اوستا، بهرام یشت، بند41،کرده پانزدهم)

در بهرام یشت همچنین اهورامزدا در روش باطل کردن افسون و جادو به زرتشت بهره جستن از پر مرغ وارغن را پیشنهاد کرده است : «اهورا مزدا به پاسخ گفت : پری از وارغن بزرگ شهپر بجوی و بر تن خود بمال و بدان [جادوی] دشمن را ناچیز گردان.» (اوستا ، بهرام یشت ، بند 35 ، کرده چهاردهم)

در شاهنامه

سیمرغ در شاهنامه دو چهره متفاوت یزدانی (در داستان زال) و اهریمنی (در هفت خوان اسفندیار) دارد. زیرا همه موجودات ماوراء الطبیعه نزد ثنویان ( دوگانه پرستان ) دو شکل متضاد هستند. اگرچه سیمرغ در شاهنامه به منزله موجودی مادی تصویر می شود ، اما صفات و خصوصیات کاملا فرا طبیعی دارد. ارتباط او با این جهان تنها از طریق زال است و به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان می ماند که ارتباط گهگاهشان با این جهان ، دلیل تعلق آنها با جهان مادی نیست.

خواص درخت ویسپوبیش گویی در حماسه به خود سیمرغ داده شده و به صورت درمان بخشی خود او تجلی کرده است.

سیمرغ فصل مشترک انسانیت و حیوانیت است ، سر حد میان غریزه و اندیشه است . فصل مشترکی است میان طبیعت و فرهنگ و این همان خاصیتی است که در حماسه ویژه خود زال است. شخصیت دوگانه این موجود با دوگانگی شخصیت زال طی مراحل حماسه هماهنگ و همراه است.

درداستان زال ، سام ، پدر زال ، برای آنکه فرزند سپید موی خود ، زال را ازدید همگان دور دارد او را پای البرز نهاد. سیمرغ درکوه البرز آشیان داشت و زال را در کنام خود پروراند و به هنگاه تحویل زال به پدرش پری از بال خویش به او داد که در موقع لزوم در آتش افکند تا بلافاصله در آنجا حاضر شود .

بر آتش بیافکن یکی پر من که بینی هم اندر زمان فر من

وقتی که رودابه آبستن بود و می خواست رستم را بدنیا آورد ، سیمرغ حضور داشت

یکی مجمر آورد و آتش فروخـت وزآن پر سیمرغ لختی بسوخت

هم اندر زمان تیره گون شد هوا پـدیـد آمـد آن مرغ فرمان روا

با راهنمایی او ، پهلوی رودابه را شکافتند و رستم را از پهلوی مادر گرفتند

بـیـامـد یـکـی موبد چربدست مـر آن ماهـرخ را بـه می کرد مست

شـکـافـیتد بـی رنج پهلوی ماه بــتـابـیـد مـر بــچـه را ســر ز راه

چنان بی گزندش برون آورید که کس در جهان این شگفتی ندید

دیگر هنگامی در جنگ رستم با اسفندیار که تیر های اسفندیار بر رستم کارگر بود اما تیر های رستم بر اسنفدیار روئین تن اثر نداشت و رستم به شدت زخمی شده بود ، زخم های رستم و رخش را معالجه کرد و راز کشتن اسفندیار بر او گفت :

بـدو گـفـت سـیـمـرغ کـز راه مهر بـگـویـم همی با تو راز سپهر

که هر کس که خون یل اسفندیار بـریـزد ورا بـشـکـرد روزگـار

بـدین گـیـتـیـش شـوربـختی بود و گر بگذرد رنج و سختی بود

او را راهنمایی نمود که تیری از چوب گز بسازد و در چشم اسفندیار بزند:

گـزی دیــد بـر خـاک و سـر بر هوا نشسـت از بـرش مرغ فرمانروا

بدو گفـت شـاخی گـزین راست تر سرش برتر و تنش بر کاست تر

بر آتش مر این چـوب را راست کن یکی نغز پیکـان نـگه کـن کهــن

سـه پـر و دو پـیکان بر او در نشان نـمـودم تـرا از گـزنـدش نـشان

همچنین سیمرغ به صورت پرنده ای عظیم الجثه در خوان پنجم اسفندیار حضور دارد که گرگسار او را چنین معرفی می کند :

یکی کوه بینی سر اندر هوا بـرو بـر ، یـکـی مـرغ فـرمـانـروا

که سیمرغ گوید ورا کارجوی چو پرنده کوهی است پیکار جوی

اگر پیل بـــیند بر آرد به ابر ز دریـا نـهنـگ و به خشکی هزبر

چو بر هوا رفـت و گسترد پر ندارد زمین هوش و خورشید فر

و سیمرغ بر اسفندیار ظاهر می شود :

چو سیمرغ از کوه ، صندوق دید پسش لشکر و نالـه بوق دیــد

ز کـوه انـدر آمـد چـو ابـر سـیاه نه خورشید پیدا نه تابنده ماه

و اسفندیار او را می کشد :

بر آن تیغها زد دو بال و دو پر نماند ایچ سیمرغ را زور و فر

به چنگ و به منقار چندی تپید چو تنگ اندر آمد فرو آرمید.

جز این چند مورد دیگر نامی از سیمرغ نیامده است.

این نمی تواند تصادفی باشد که هرجا از سیمرغ در رابطه با خاندان زال سخن می رود ، دارای جنبه ای مثبت و کارکردی ایزدی و نیک است. و هرجا از او در رابطه با خاندان اسفندیار یاد می شود دارای جنبه ای منفی و کار کردی اهریمنی و بد است. باید این امر را نشان دو گرایش فکری و آیینی نسبت به سیمرغ دانست. و بیهوده نیست که در آخرین مرحله حماسه نیز داستان رستم و اسفندیار طرح شده که خود بیانی از همین دو گانگی است. و اختلاف های آیینی هم در دل این تضاد اصلی مطرح شده است.

همواره ضمن یک مراسم جادویی پزشکی است که خصلت و بینش طبیعی زال شناخته می شود. او پر سیمرغ را در آتش می افکند و طی مراسمی او را ستایش می کند. پری که به نشانه حمایت و قدرت سیمرغ همراه زال است و هربار زال به دیدار سیمرغ می رود مراسمی چون درخشیدن آتش و سوزاندن عود و نماز و نیاز نیز انجام می گیرد.

بشد پیش با عود ، زال از فراز ستودش فراوان و بردش نماز

به پیشش سه مجمر پر از بوی کرد .... - - - -

این نشانه ها می تواند بیانگر ارتباط سیمرغ با این سنت های نمادین و بیگانگی او با دین و آئین گشتاسب باشد. همچنین ممکن است فردوسی به این روش پهلوانان را بر شاهان و کیانیان ارجح و برتر نشان داده باشد چه ، رستم و زال پهلوانانی خردمندند و اسفندیار و گشتاسب پادشاهانی کشور گشا.

دیدگاه‌ها  

+2 # زال 1391-10-27 20:37
باحاااااااال بود بیشتر زحمت بکش
پاسخ دادن
+4 # میثم 1394-01-09 22:19
دلیل کشتن سیمرغ توسط اسفندیار در خوان پنجم چیست؟
پاسخ دادن
-2 # امین 1394-07-10 03:16
گفتاورد از میثم:
دلیل کشتن سیمرغ توسط اسفندیار در خوان پنجم چیست؟


در خوان هایی که اسفندیار پشت سر گذاشت ، سیمرغ ، نماد دیوان و موجودات شرور بود و این سمیرغ متفاوته با سیمرغی که ما میشناسیم.در ویکی پدیا به این مساله اشاره ای شده.میتونین با خوندنش ، از این مساله با خبر شین.بدرود
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML