مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

بازتاب میهمان نوازی ایرانیان در شاهنامه

نوازش و ارجگذاری میهمان یکی از ویژگی های نیکو و پسندیده در میان مردمان جهان بوده و هست . در این میان برخی از کشورها در میهمان نوازی سردتر و برخی گرم تر از دیگران اند . ایرانیان از گاه باستان تا به امروز در میهمان نوازی آوازه ی بلندی داشته اند و گردشگران بیگانه ای که به سرزمین های ایرانی آمد و رفت داشته اند، بارها این ویژگی پسندیده ایرانیان را در سفرنامه ها و کتاب های خود نوشته اند .
میهمان نوازی ایرانیان در شاهنامه نیز که بهترین و ژرف ترین آیینه ی رفتار و کردار ایرانیان باستان است بازتاب گسترده ای دارد . با نگرش بر بخش های گوناگون آن می توان دریافت که نوازش میهمان از سوی ایرانیان از چه ارزشی برخوردار بوده است .
بهرام گور پادشاه نیکخوی ساسانی بهنگام بازگشت از نخچیرگاه به دهی می رسد و بانویی را در حالی که سبویی بر دوش دارد می بیند . بهرام که مانده و کوفته بود از زن می پرسد که آیا در اینجا به رهگذران پناهی می دهید یا باید راه را پی گیرم .در نگر داشته باشید که این خانواده ی روستایی در آغاز نمی داستند میهمانشان بهرام پادشاه ایران است . دنباله را از زبان فردوسی بخوانید :

چنین گفت زن کای نبرده سوار

تو این خانه چون خانه ی خویش دار !

چو پاسخ شنید اسپ در خانه راند

زن میزبان شوی را پیش خواند ،

بدو گفت : کاه آر و اسپش بمال

چو شانه نداری به مویین دوال

خود آمد به جایی که بودش نهفت

ز پیش اندرون رفت و خانه برفت

حصیری بگسترد و بالش نهاد

به بهرام بر آفرین کرد یاد!

سوی خانه ی آب شد ، آب برد

همی در نهان شوی را بر شمرد ،

بشد شاه بهرام و تن را بشست

کزان اژدها بود ناتندرست

بیامد نشست از بر آن حصیر

به در خانه بر پای بد مرد پیر

بیاورد چپین و بنهاد راست

برو تره و سرکه و تازه ماست

بخورد اندکی نان و نالان بخفت

به دستار چینی رخ اندر نهفت

میهمان نوازی ایرانیان

این نکته را نیز در نگر داشته باشید که زن، شوی پیر و بدخویی داشته است اما خود یک تنه خویشکاری میهمان نوازی را به بهترین گونه بانجام می رساند و بهانه تراشی برای نپذیرفتن میهمان را زشت و ناپسند می شمارد . پس از بیدار شدن بهرام از خواب ، زن شوی را وادار می کند که بره ای را بر زمین زده و سر ببرد .این آیین پس از گذشت هزاران سال همچنان در میان روستاییان و کوچ نشینان ایران زمین روان است و هرگاه که میهمانی را بپذیرند ، بی درنگ گوسپندی را بر زمین می زنند و از گوشتش خوراکی نیک برای او آماده می کنند .

چو شد کشته دیگی ترینه بپخت

برید آبش از هیزم نیم سخت

بیاورد چپین بر شهریار

برو خایه و تره ی جویبار

یکی پای بریان ببرد از بره

همان پخته چیزی که بد یکسره

دیگر بار پس از خفتن بهرام ، بانو در پی پذیرایی تازه ای بر می آید :

بیامد زن از خانه با شوی گفت

که هرکاره و آتش آر از نهفت

ز هرگونه تخم اندرافکن به آب

نباید که بیند ورا آفتاب

کنون تا بدوشم من از گاو شیر

تو این کار هرکاره آسان مگیر

به پستانش بر دست مالید و گفت:

به نام خداوند بی یار و جفت !

به هرکاره چون شیربا پخته شد

زن و مرد ازان کار پردخته شد

به نزدیک مهمان شد این پاک رای

همی برد خوان از پسش کدخدای

سرانجام سپاه بهرام سر می رسد و زن و شوی روستایی از جایگاه میهمان خود آگاهی می یابند و از در پوزش در می آیند که ببخش اگر ما خوب میزبانی نبودیم و پذیرایی ما در خور شاه نبود . بهرام که میزبانی آنان را پسندیده بود آنان را جایگاهی ویژه می دهد و می گوید :
همیشه جز از میزبانی مکن !
این داستان زیبا که در اینجا چکیده ای از آن را خواندید ، داده های فراوانی از چگونگی میزبانی و میهمان نوازی ایرانیان باستان بدست می دهد و آیین نامه ای است برای میزبانانی که می خواهند از میهمان خود به بهترین گونه پذیرایی نمایند .
اکنون بازتابی دیگر از میهمان نوازی ایرانیان را از دفتر دانایی و خرد ایران زمین (شاهنامه) می نگریم آنجا که رستم پهلوان بزرگ ایران ، گیو پهلوان را به میهمانی فرا می خواند .

سه روز اندرین خان من شاد باش

ز رنج و ز اندیشه آزاد باش

که این خانه زان خانه بخشیده نیست

مرا با تو گنج و تن و جان یکیست !

آیین میهمانی چنان بود که اگر میهمانی نو و رهگذر را می پذیرفتند ، او را سه روز میهمان خود می کرده اند و در این سه روز هر کاری برای آسایش میهمان خود انجام می داده اند . نمونه ای دیگر از میهمان نوازی ایرانیان در داستان میهمان شدن شاپور ساسانی و کنیزک در خانه ی مرد و زن روستایی نمایان است ، آن زمان که پس از گریختن از دست قیصر به دهی خرم می رسند و درِ خانه ی آن مرد باغبان را می زنند :

تن از رنج رخته گریزان ز بد

بیامد در باغبانی بزد

بیامد دمان مرد پالیزبان

که هم نیک دل بود و هم میزبان

بدو باغبان گفت کین خان توست

تن باغبان نیز مهمان توست

خورش ساخت خندان زن باغبان

ز هر گونه چندانک بودش توان

بدو میزبان گفت کایدر سه روز

بباشی ، بود خانه گیتی فروز

که دانا زد این داستان از نخست

که هر کس که آزرم مهمان نجست

نه باشد خرد هیچ نزدیک اوی

نه بار آورد بخت تاریک اوی!

بر ما فرزندان آن بزرگان و فرهنگ پروران است که با پیروی از نیاکان خود ارج میهمان را بشناسیم و گام در راه آن گرامیان فرهیخته بنهیم .

...............

واژگان :

بخشیده نیست = جدا نیست

هرکاره = دیگی سنگی که در آن خوراک هایی همچون آبگوشت و حلیم پخته می شود.

دوال = تسمه

چپین = سبد بافته شده

دستار = دستمال و پارچه

ترینه = قاتق

خایه = تخم مرغ

شیربا = شله ای مانند شیربرنج

خوان = سفره

آزرم = ارج و احترام

 .......

مهدی زیدآبادی نژاد (گروه پژوهندگان مهرمیهن)

بن مایه : شاهنامه ی فردوسی – پیرایش نخست -  جلال خالقی مطلق

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML