دیدگاه فردوسی درباره ی سرنوشت و بودنی کارها

اینگونه که از درون مایه ی شاهنامه و دیگر نامه های باستانی بر می آید ، ایرانیان باستان به تقدیر و سرنوشت و نقش آسمان در رقم زدن کارهای بشری باور بسیاری داشته اند .در شاهنامه اشاره های بسیاری به ناتوانی بشر در برابر اراده ی آسمان دیده می شود، و اینکه هیچ کاری بدون مداخله تقدیر انجام نمی پذیرد .:

هزبر جهان سوز و نر اژدها

ز دام قضا هم نیابد رها

نبشته به سر بر دگرگونه بود

ز فرما نکاهد، نه هرگز فزود

بخواهد بدن بی گمان بودنی

نکاهد به پرهیز افزودنی

داستان هایی که در شاهنامه می گذرند، همگی اثر پنجه تقدیر بر خود دارند، مانند داستان های ایرج، سهراب، سیاوش ، فرود، اسفندیار و ... بشر تلاش می کند، لیکن از تغییر دادن مسیر آن ها ناتوان است.

و این جمله بسیار در شاهنامه از زبان ایرانیان باستان آورده شده است که در برابر رویدادی، چنین بیان می کنند : " این بودنی کار بود " ( یعنی کاری بود که بایستی انجام می گرفت و نمیتوان در برابر آن ایستاد و از انجام شدن آن پیشگیری کرد )

به هر روی فردوسی در جایی که از پیری و بدی روزگار گله می کند، ناگهان بر خود بانگ می زند:

چنین داد پاسخ سپهر بلند

که ای پیر گوینده بی گزند

چرا بینی از من همی نیک و بد

چنین ناله از دانشی کی سزد؟

تو از من به هر باره ای برتری

روان را به دانش همی پروری

خور و خواب و رای و نشستن تو راست  

به نیک و به بد راه جستن تو راست

پیداست که آسمان نمی تواند با آدمی سخن بگوید و فردوسی در اینجا دیدگاه خویش را از زبان آسمان نمایان می سازد. فردوسی چنین می فرماید که : رفتن در راه خوب و بد بدست خود مردم (انسان) انجام می پذیرد .

-------

برگرفته از نامه ی  : زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه - محمدعلی اسلامی ندوشن

با ویرایش و افزایش: مهدی زیدآبادی نژاد (گروه نویسندگان مهرمیهن)

نوشتن دیدگاه