شمار زیادی از كتابهایی كه امروزه در بازار نشر ایران میتوان یافت، بازنویسی و نثرگردانی آثار ادبی و كلاسیك فارسی است. نویسندگان و استادان بسیاری هستند كه نه تنها آثار منظوم، بلكه نثرهای پیشینیان را هم به فارسی ساده و روان امروزی برگردان و بازنویسی میكنند. نثرنویسی شاهنامهی فردوسی، پنج گنج نظامی و منظومههای عطار، در كنار آثار منثوری چون تاریخ جهانگشا، مرزباننامه و نمونههای دیگر، به فراوانی در دسترس خوانندگانی قرار میگیرد كه چه بسا بردباری خواندن متنهای كهن را ندارند و از دشواریهای زبانی آنها گریزانند.
شماری از این كتابها برای كودكان و نوجوانان است. بایستگی (:ضرورت) انجام چنین كاری روشنتر از آن است كه نیاز به یادآوری داشته باشد. باید كودكان ایرانی را از همان آغاز با داستانهای شاهنامه و میراث گرانبهای ادبیات فارسی آشنا كرد. در اینجا سخن ما دربارهی كتابهایی نیست كه در حوزهی ادبیات كودك جای میگیرد؛ دربارهی بازنویسیها و نثرگردانیهایی است كه برای «بزرگترها» نوشته میشود و آن اندازه خواننده دارد كه به چاپهای دوم و سوم و چندم میرسد.
رسش اصلی همینجاست: چرا باید آثار كهن را بازنویسی كرد و این كار چه سودی دارد؟ روشن است كه بخش بزرگی از زیباییهای آثار ادبی ما به زبان شعری آنها بازمیگردد. اینكه نویسندهای شاهنامه را كه زبانی استوار و باشكوه دارد، به نثر امروزی برگردان كند، آیا جز این است كه لذت خوانش متنی كهن را از خواننده گرفته است؟ آیا این دست كتابها، خواننده را تنبل و آسانخوان بارنمیآورند؟ درست است كه زبان كهن فارسی واژگان و اصطلاحاتی دارد كه امروزه فراموش شدهاند، اما با دیدن در دسترسترین فرهنگها هم میتوان به سادگی معنای آنها را دریافت و از خواندن شاهنامه و متنهای كهن لذت بُرد. پس چه بایستگیی دارد كه آنها را به فارسی امروزی بازنویسی كنیم؟
شاید این پرسشها، بدبینانه باشد و كسانی باشند كه گمان كنند كه همان نثرگردانیها و بازنویسیها، انگیزهای به خواننده میدهد تا سراغ خود متن برود و بیمیانجیگری نویسندهی بازنویس، داستانهای شاهنامه را از زبان فردوسی و بیتهای بلند او بخواند. حسن بورچی، دانشجوی سال دوم رشتهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، میگوید: «فردوسی نظم را برگزید چون بهترین ابزار رسانهای روزگارش بود؛ اما دوران ما، دوران رُمان و داستان است و شعر گیرایی سدههای پیشین را ندارد؛ برای همین، نثرگردانی شاهنامه كار خوبی است و انگیزهی بیشتری به خواننده میدهد تا داستانها را دنبال كند. البته درست است كه با كنار گذاشتن وزن و قافیه، بخشی از زیبایی متن از بین میرود، اما در نثر هم، اگر نثری استوار و رسا باشد، میتوان خواننده را با درونمایهی زیبای اثر آشنا كرد».
گفتیم كه بسیاری از استادان ادبیات هم داستانهای كهن منظوم را به نثر برگرداندهاند. اما تصور نشود كه ادیبان سنتگرای دانشگاهی، به آسانی و از همان آغاز پذیرفتند كه زبان شعری و نثرهای پیشینیان را ساده و امروزی كنند. هنگامی كه در دههی پنجاه، نویسندهای به نام حبیباله آموزگار «بوستان» سعدی را به نثر بازنویسی كرد، استادان سالخوردهی ادبیاتی، هیاهویی به پا كردند و نویسنده را به باد ریشخند گرفتند و كار او را «بیفایده» نامیدند. حبیب یغمایی هم در مجلهی پرآوازهاش «یغما»، آموزگار را دست انداخت و از نوشتن هیچ گوشه و كنایهای دریغ نكرد.
نخستین كوششها برای نثرنویسی شاهنامه
اما همه تا این اندازه سختگیر نبودند. شاید نخستین بار دكتر زهرا خانلری (درگذشته به سال 1369 خ) بود كه در كتاب «داستانهای دلانگیز فارسی» (1337 خ)، حكایتها و داستانهایی از ادبیات كهن ایران را برگزید و به نثری ساده و روان بازنویسی كرد. شماری از آن داستانها برگرفته از شاهنامه بود. كتاب او با استقبال بسیاری روبهرو و بارها بازچاپ شد. دكتر منوچهر دانشپژوه، استاد زبان و ادبیات فارسی، دربارهی كار زهرا خانلری میگوید: «همان سالها كتاب او را خواندم و بسیار پسندیدم. همیشه هم به دانشجویانم پیشنهاد میكردم كه این كتاب را بخوانند؛ چون فهم بسیاری از داستانهای ادبیات فارسی دشوار است». كار خانلری بعدها الگویی برای دانشپژوه شد تا داستانهای شاهنامه و برخی از آثار كهن ادبیات فارسی را بازنویسی كند و به نثر برگرداند.
البته از آن سالهای سختگیری، بسیار دور شدهایم و امروزه بازگردانی و نثرنویسی شاهنامه، كاری بایسته شناخته میشود. شاید نخستین كسی كه همهی شاهنامه را به نثر بازنویسی كرد، اقبال یغمایی بود. كتاب او به نام «ز گفتار دهقان؛ شاهنامهی فردوسی به نظم و نثر» از كتابهای پرفروش سالهای گذشته بوده و تا كنون پنج بار چاپ شده است (چاپ پنجم خ1389). چاپ تازهی «ز گفتار دهقان»، همراه با یادداشتی خواندنی از توران میرهادی است كه خود سالیان بسیاری را در آموزش كودكان و نوجوانان به پایان آورده است. میرهادی مینویسد: «زمانی كه به عنوان هدیهی تولد نوهی دهسالهام، سپهر، قول دادم هر شب داستانی از شاهنامه را برایش بخوانم، پس از جستوجو در میان بازنویسیهای موجود، «ز گفتار دهقان» اقبال یغمایی را برگزیدم؛ زیرا هم چكیدهی داستان، به نثری ساده و نزدیك به اصل، نوشته شده بود و هم بخشهایی از آن به نظم بود. چنین شد كه طی چند ماه، هر شب، من و نوههایم، شاهنامه را به نثر خواندیم و به گفتوگو دربارهی داستانهای آن پرداختیم و اینگونه هدیه دادن در خانواده را نیز رسم كردیم». البته كتاب یغمایی تنها برای كوچكترها نیست. گفتنی است چاپ نخست «ز گفتار دهقان» در سال 1367 منتشر شد.
به هر روی، بازنویسی شاهنامه، تنها برای خوانندگانی نیست كه با ادبیات كهن ایران آشنایی كمتری دارند؛ گاه استادان امروزی، چنین كاری را برای دانشجویان زبان و ادبیات فارسی هم بایسته میدانند. دكتر عزیزاله جوینی كه دستنویس شاهنامهی موزهی فلورانس را در چندین جلد ویرایش و گزارش كرده است و متنی دانشگاهی و تخصصی در اختیار استادان و دانشجویان ادبیات فارسی قرار داده است، در آغاز هر جلد از ویرایش خود، همهی بیتها و داستانهای شاهنامه را به فارسی روان و آسانخوان برگردان و بازنویسی كرده است تا فهم و دریافت بیتها و داستانها دشوار نباشد. جوینی دربارهی نثرگردانی شاهنامه میگوید: «بسیاری از جوانها شاهنامه را نمیفهمند؛ چون نمیفهمند، آزرده میشوند و آن را كنار میگذارند. حتا استادانی هم سراغ داریم كه شاهنامه را نمیفهمند؛ یك بیت را میفهمند، بیت بعد را نفهمیده رها میكنند. اندیشیدم چه كار میشود كرد كه این دشواریها نباشد و خواندن شاهنامه آسان باشد؟ شاهنامه را بیت به بیت خواندم و ویرایش كردم. هر جلد كه به پایان میرسید، همان را به فارسی روان مینوشتم تا هر كس با هر دانشی كه دارد، بتواند شاهنامه را دریابد. كار من هم برای استادان درجه یك است، هم برای همهی مردم. خواندن آن هم آسان است و واژههای زودیاب و سادهای دارد».
پیش از او، دكتر محمدجعفر محجوب، استاد برجستهی زبان و ادبیات فارسی، 30 داستان از داستانهای شاهنامه را در كتاب «آفرین فردوسی» (1371 خ) برگزیده و به نثر برگردانده بود. كتاب او یكی از خواندنیترین بازنویسیهای شاهنامه است. در سال 1385 نیز دكتر منصور رستگار فسایی، استاد دانشگاه كه خود شاهنامهشناسی نامدار است، همهی شاهنامه را در هشت كتاب كوچك بازنویسی كرد و لابهلای نثرگردانی شاهنامه، برخی از بیتها را هم جای داد. كار رستگار فسایی، به اعتبار جایگاه علمی و دانشگاهی او، ارزش بسیاری دارد. این بازنویسی با كوششی پنجساله فراهم آمده است.
بازنویسی شاهنامه، زمینهای برای آشنایی بیشتر با فرهنگ ایران
با همهی اینها باز میتوان پرسید كه نثرگردانی داستانهای شاهنامه چه ضرورتی دارد؟ دكتر سجاد آیدانلو میگوید: «برای پاسخ به نیاز و دلبستگی كسانی كه خواستار آشنایی با شاهنامه و فرهنگ و ادب پربار و دیرسال ایرانند و از سویی دیگر زمان یا توان خواندن شاهنامه و دیگر متنها را ندارند، بازنویسی و چكیدهگردانی متنهای باارزش یكی از بهترین و سودرسانترین كارهاست».
پرسش دیگری كه باید پیش كشید، آن است كه نثرگردانی شاهنامه برای چه گروهی از خوانندگان انجام میشود؟ دكتر منوچهر دانشپژوه كه خود 15 داستان از شاهنامه را در كتابی به نام «داستانهای شاهنامه» به نثر برگردانده است، پاسخ میدهد: «كتاب من برای كسانی است كه دانش متوسطی دارند و میخواهند داستانهای شاهنامه را به نثر بخوانند. شاهنامه، كتاب آسانی نیست؛ اگر آسان بود كه آن را در دانشگاه درس نمیگفتند. هر دانشجوی ادبیات فارسی ناگزیر است چهار واحد درس شاهنامه را بگذراند. كتاب من هم برای دانش آموختگان است، هم برای كسانی كه دانش متوسطی دارند».
نویسندگانی كه به سادهنویسی و نثرگردانی شاهنامه میپردازند، میكوشند تا از واژگان آسانیاب و روزمره بهره ببرند تا خواننده به دور از دشواریهای زبانی، با فراز و فرود داستان و سرانجام چهرههای داستانی آشنا شود. نمونههایی هم هست كه نویسنده این سختی را برخود هموار كرده است تا از آوردن واژگان تازی پرهیز كند و واژگانی به كار ببرد كه یكسره فارسی باشند؛ همانند كاری كه میترا مهرآبادی در كتاب «متن كامل شاهنامهی فردوسی به نثر پارسی سره، بیكاربرد واژگان بیگانه» در 3 جلد انجام داده است (چاپ دوم 1387 خ) یا كتاب «پارسینگاشتهی شاهنامهی فردوسی» از فرانك دوانلو (1388 خ). این كتاب در فاصلهی یك سال پس از انتشار، به چاپ سوم رسیده است. برخی نیز نثر آهنگینی را برگزیدهاند تا طنین حماسی و كوبشی شاهنامه از میان نرود؛ همانند برگردان و نثرنویسی عبدالعلی غفوری از شاهنامه كه به نام «كاخ بلند سخن» (5 جلد – 1389 خ) منتشر شده است. غفوری دربارهی شیوهی نثرگردانی خود میگوید: «هنگامیكه بخواهیم گفتار فردوسی را به نثر درآوریم، باید بكوشیم زبان كم و كاستی نداشته باشد؛ از همین روست كه من در بازنویسی شاهنامه، جملههای آهنگین به كار بردهام. خواستهام سستی گفتار نثر را به كمك آرایههای سخن جبران كنم و نثری دگرسان و چشمگیر به كار ببرم».
البته این تنها شاهنامهی فردوسی نیست كه به نثر بازنویسی میشود؛ برخی دیگر از حماسهنامهها هم این بخت و اقبال را داشتهاند كه كوتاهگردانی و بازنویسی شوند؛ برای نمونه میتوان از كتاب «پهلواننامهی گرشاسپ» نام برد كه نثرگردانی حماسهی «گرشاسپنامه» است و به كوشش سجاد آیدنلو انجام شده است (چاپ سوم 1384 خ). اكبر نحوی، استاد دانشگاه شیراز، نیز «برزونامه»، یكی دیگر از آثار حماسی، را به نام «پهلوان شنگانی» به نثر منتشر كرده است (1384 خ).
به هر روی، سیاههای از كتابهایی كه در سالهای گذشته منتشر شدهاند و بازنویسی داستانهای شاهنامهاند، چه بسا ما را از فراوانی این دست كتابها شگفتزده كند. این سیاهه تنها دربرگیرندهی كتابهایی است كه شاهنامه را از آغاز تا پایان به نثر برگرداندهاند. نویسندگان فراوانی هم هستند كه یك یا چند داستان شاهنامه را برگزیده و همان را نثرنویسی كردهاند. اثر آنها را نیز باید به این سیاهه افزود:
اندرزنامه، بازخوانی شاهنامه به نثری روان و امروزین/ جواد نوشین (1381)؛ نثرنویسی شاهنامهی فردوسی/ علی شاهدی (1385)؛ برگردان روایتگونهی شاهنامه به نثر/ حشمتاله ریاضی (1384)؛ شاهنامهی فردوسی به نثر/ محبوبه زمانی (چاپ دوم، 1385)؛ برگردان روایتگونهی داستانها و پیامهای شاهنامهی فردوسی به نثر/ حسن كریمپور (چاپ دوم، 1386)؛ برگردان روایتگونهی شاهنامهی فردوسی به نثر/ محمد دبیرسیاقی (چاپ نهم، 1388)؛ داستانهای شاهنامه/ اعظم مرتضیپور (1387)؛ روایت شاهنامه به نثر/ ایرج گلسرخی (چاپ سوم، 1388)؛ شاهنامه به نثر/ امیرحسین علیقلی (1388)؛ كلیات شاهنامه به نثر/ رحیمه گرجیان (1388)؛ داستانهای شاهنامه/ منوچهر دانشپژوه (1389)؛ شاهنامه به نثر/ ناهید فرشادمهر (1389)؛ نثر كامل شاهنامهی فردوسی/ عباس عطاری (1389)