مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

رفتن کیکاووس به آسمان

دکتر محمود جعفری دهقی - باشگاه شاهنامه پژوهان ایران

چکیده :
کیکاوس ، بنا بر روایت اساطیری ، دومین فرمانروای سلسله کیانی است . بر اساس گزارش شاهنامه ، وی از نیروی فره ایزدی برخوردار است ، اما با همه ی توانمندی باغوای اهریمن ، دچار وسوسه فرمانروایی بر آسمانها میشود . بدین منظور ، بر چهار عقاب می نشیند و راهی آسمان میشود . اما در میانه راه ، همینکه نیروی عقابها تحلیل میرود ، از آسمان سرنگون میشود . مقایسه این داستان با فرگرد ۲۱ از کتاب دینکرد نهم نشان می دهد که حکیم توس در سرایش این اسطوره از منابع کهن ، مانند خداینامه ها و برخی متون پهلوی ، مانند دینکرد نهم سود جسته است . در این پژوهش ، ضمن مقایسه اسطوره بر آسمان رفتن کاوس کیانی در دو متن شاهنامه و دینکرد نهم ، نکات مشترک و مغایر مشخص میشود . سپس با اشاره به این اسطوره و روایت دیگر، مانند داستان بزرگمهر حکیم ، این رویکرد مورد توجه قرار میگیرد که فردوسی در سرایش حماسه بی بدیل شاهنامه ، بیش از روایات شفاهی ، به منابع مدون پهلوی و خداینامه های موجود داشته است .

مقدمه:
پژوهشهایی که تا کنون درباره منابع شاهنامه حکیم توس انجام گرفته ، هرگون تردیدی را در اینکه فردوسی به هنگام سرایش شاهنامه، اصل یا ترجمه خداینامه های پهلوی را پیش روی داشته ، از میان بر می دارد .
نگارنده این جستار(مقاله) در حین جستجو در متن پهلوی دینکرد ، تالیفی که بحق دایره المعارف دین مزدیسنا و تاریخ و فرهنگ ایران باستان خوانده شده ، به یکی دیگر از منابع پهلوی شاهنامه دست یافته است . اسطوره بر آسمان رفتن کیکاوس یکی از جذاب ترین بخشهای اساطیر ایران باستان است . مقایسه این داستان با فرگرد ۲۱ از کتاب نهم دینکرد نشانگر آن است که فردوسی برای به نظم کشیدن این داستان ، متن پهلوی دینکرد را پیش روی داشته و خود ، بی هیچ واسطه ای از آن سود جسته است .
پیش از این نیز مقایسه فصلی از داستان خسرو انوشیروان به نام"سخن گفتن بوزرجمهر پیش انوشیروان" با یکی از اندرزنامه های پهلوی به نام "ایادگار بزرگمهر"این نکته را که فردوسی در سرودن شاهنامه به متون پهلوی نظر داشته به اثبات رسانیده است ( نوابی ، ۲۵۳۵ ، صص۲۷۵-۳۲۶ ) . هر چند برخی اشاره های فردوسی ، مانند در آغاز داستان بیژن و منیژه ، مبنی بر آن است که سراینده از کسی میخواهد تا متن پهلوی را برای او بخواند ، با این همه هیچگونه شاهدی دال بر عدم توانایی وی در خواندن زبان پهلوی در دست نیست . افزون بر این ، ناآگاهی سراینده به زبان پهلوی نیز ناقض سود جستن وی از متون پهلوی بعنوان منبع دست نخست شاهنامه نخواهد بود (هماجا ،همان صفحه).
برای مقایسه داستان "رفتن شاه کیکاوس بر آسمان" با فرگرد ۲۱ کتاب نهم دینکرد ، اینجانب از نسخه شاهنامه چاپ مسکو استفاده کرده و برای متن پهلوی نیز ، کتاب نهم دینکرد که در مجموعه دینکرد ویراسته "مدن" قرار دارد ماخذ عمده اینجانب بوده است.
کتاب دینکرد بر اساس اوستا و ترجمه های آن تدوین یافته و احتمالا متعلق به سده های سوم و چهارم هجری است . این اثر بزرگ که در بردارنده مهمترین دانشهای زمان خویش است ، طی زمان نسبتا بلندی و در نه جلد گردآوری و تالیف شده است . محتوای دینکرد را نوشته های فلسفی و دینی و تاریخ و اسطوره و دانش پزشکی و نجوم واندرز هایاخلاقی و اسطوره زندگی زردشت و مواد حقوقی تشکیل داده است . از آنجا که مجلدات نخست و دوم و بخشی از آغاز جلد سوم این اثرگم گشته آگاهی کافی در باره گروه مولفین آن در دست نیست.
ظاهرا ، یکی از مولفین این کتاب آذر فر نبغ فرخزادان در سده سوم هجری می زیسته و در زمان مامون ، خلیفه عباسی (۱۹۸ تا ۲۱۸ ه.ق) موبدان موبد فارس بوده است . بنظر می رسد که کتابهای سوم و چهارم و پنجم که بیشتر جنبه کلامی و فلسفی دارد ، از تالیفات آذر فر نبغ بوده و بوسیله آذرباد ایمیدان بصورت نهایی تدوین گردیده است . همین آذرباد در کتاب سوم ، به موضوع گردآوری نهایی دینکرد اشاره کرده است . مسعودی از موبدی بنام آذرباد پسر اشوهشت نام میبرد که معاصر خودش بوده و بدین روی ، برخی پژوهشگران ، از جمله تاوادیا و دومناش ، برآنند که وی نیز از مولفین دینکرد بوده است (تفضلی ، ۱۳۷۶ ص ۱۲۹). کتاب سوم دینکرد را دومناش به فرانسه ، کتاب ششم را شاکت به انگلیسی ، و کتاب هفتم را آموزگار و تفضلی به فرانسه ترجمه کرده اند . شوربختانه (متاسفانه) کتاب دینکرد با وجود اهمیتی که در بازشناسی تاریخ و فرهنگ ایران باستان دارد ، دشواری را ، تا کنون به پارسی ترجمه نشده است .
مقایسه دو متن شاهنامه و دینکرد ، افزون بر اینکه منبع شاعر را در تنظیم شاهنامه نمایان می سازد ، از چند جهت دیگر نیز سودمند خواهد بود . مانند :
۱ –  با این گونه مقایسه ها می توان برخی واژه های تحریف شده شاهنامه را درست کرد ، چنانکه در مقایسه متن پهلوی " ایادگار بزرگمهر" با " سخن گفتن بوذرجمهر پیش نوشیران "واژه هایی چند از شاهنامه درست شده است (نوابی ، ۲۵۳۵ ، ص۱۹۷) .
۲ – جایگاه واقعی ابیات و مصرعها را باز شناخت . (برای نمونه نک . نوابی ، ۲۵۳۵ ، ص ۳۲۶) .
۳ – بیتهای الحاقی را از ابیات اصیل تشخیص داد . بعنوان نمونه بنگرید به مقاله " ایادگار بزرگمهر "( نوابی ، هماجا ،ص ۳۲۶ ) که طی آن ، مولف ابیات الحاقی را به یاری متن پهلوی تشخیص داده است .
۴ – سیر تکاملی اسطوره ها را ، بویژه در دوره اسلامی بررسی نمود ( برای مثال ، می توان گمان برد که روییدن دو مار بر روی کتف ضحاک رویدادی باشد که بواسطه تحول منطقی اسطوره ضحاک و روند عقلایی کردن آن در دوره اسلامی صورت گرفته باشد . نک . صدیقیان ، ۱۳۷۶ ، ۲۸۱ ، نوابی ، ۲۵۳۵ ، مجموعه مقالات ، ۲۵۵ ) .
۵ – همچنین ، به یاری ابیات شاهنامه می توان برخی مشکلات متن پهلوی دینکرد نهم (فرگرد ۲۱) را باز گشود ( برای نمونه نک . به یادداشت شماره ۵ ذیل همین مقاله ) .
بدین ترتیب ، هدف از نگارش این مقاله مقایسه دو متن ، یکی داستان " رفتن شاه کیکاوس بر آسمان "و دیگری ، بخشی از متن فرگرد ۲۱ از کتاب نهم دینکرد است تا بدین وسیله نخست میزان بهره گیری فردوسی از این متن به پهلوی روشن شود و دو دیگر ، ابطال پاره ای اظهار نظرها مبنی بر استفاده کامل سراینده شاهناما از داستانهای شفاهی به اثبات می رسد .
پیشینه اسطوره بر آسمان رفتن کاوس شاه :
هر چند نام کی کاوس در متون اوستایی آبان یشت ، بندهای ۴۵-۴۶ ، بهرام یشت ، بند ۳۹ ، آفرین پیامبر زرتشت ، بند ۲ ، فروردین یشت ، بند ۱۳۲ و زامیاد یشت ، بند ۷۱ بیان شده ، اما در باره اسطوره سفر آسمانی وی در هیچ یک از بندهای یاد شده اشاره ای نشده است . تنها در یکی از قطات اوستایی بنام ان « ائوگمدئچا » ، بند ۶ آمده است که : « کسی از چنگال مرگ رهایی نیابد ، نه کسی که مانند کی کاوس به گردش آسمان پرداخت و نه کسی که مانند افراسیاب تورانی خود را در آنجا کاخی آهنین به بلندی هزار قد آدمی با صد ستون ساخت ....  »( یشت ها ، ج ۲ ، ص ۲۳۰ ) . آنچه مسلم است ، از این اسطوره در اوستای دوره ساسانی که امروزه تنها فهرستی از عناوین آن در دینکرد هشتم و نهم باقی است ، بتفصیل یاد شده بود .
افزون بر این ، در متن پهلوی بند هشن ، بخش هجدهم به کارزار آسمانی کاوس اشاره ای کوتاه شده : « در شاهی کاوس ، در همان هزاره ( هزاره دوم ) ، دیوان ستیزه گر شدند و اشنر به کشتن آمد و اندیشه کاوس را گمراه کردند تا به کار زار آسمان شد و سرنگون فرو افتاد ، فره از او گرفته شد .... » ( بهار ، ۱۳۶۹ ، ۱۳۹ ) .
همچنین ، چکیده ای از این اسطوره در فر گرد ۲۱ ، بندهای ۴-۱۲ از کتاب نهم دینکرد آمده که در این جستار (مقاله) مضوع مقایسه با شاهنامه است و ترجمه آن در پایان این جستار ارائه شده است . لازم به یادآوری است که اسطوره پرواز کاوس به آسمان در متون دوره اسلامی نیز باز تابیده و مانند در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی ، معجم البلدان یاقوت حموی ، تاریخ طبری محمدبن جریر و تاریخ بلعمی  ابوعلی بلعمی انعکاس یافته است . مانند یاقوت در معجم البلدان می گوید : کیکاوس خواست به آسمان عروج کند اما وقتی که پرواز از نظرها غایب شد خداوند به باد امر کرد که او را محافظت نکند آنگاه کی کاوس از فراز آسمان پرتاب گشته و شهر سیراف شاخاب پارس(خلیج فارس) فرو افتاد ... ( یشت ها ، ج۱ ، ص ۲۱۶ ).
خلاصه داستان به آسمان رفتن کاوس / بنا به روایت شاهنامه :
روزی اهریمن برای فریب کاوس شاه پنهانی با دیوان همکار خویش انجمن کرد :
چنان بد که ابلیس روزی پگاه یکی انجمن پنهان ز شاه
وی در این انجمن جویای دیوی شد که بتوانند ماموریت فریب کاوس را بخوبی از عهده بر آید :
بدیوان چنین گفت کامروز کار برنج و به سختیست با شهریار
یکی دیو باید کنون نغز دست که داند ز هر گونه رای و نشست
شود جان کاوس بیره کند بدیوان برین رنج کوته کند
بگرداندش سر ز یزدان پاک فشاند بر آن فر زیباش خاک
یکی از دیوان این ماموریت خطیر را پذیرفت :
یکی دیو دژخیم بر پای خاست چنین گفت کاین چربدستی مراست
وی برای انجام این ماموریت همکاری برگزید و در انتظار فرصتی مناسب بود تا پس از چندی ، یک روز به حضور کاوس رسید :
بیامد بر او زمین بوسه داد یکی دسته گل به کاوس داد
و با چرب زبانی به او گفت :
چنین گفت کاین فر زیبای تو همی چرخ گردان سزد جای تو
به کام تو شد روی گیتی همه شبانی و گردنکشان چون رمه
یکی کار ماندست کاندر جهان نشان تو هرگز نگردد نهان
چه دارد همی آفتاب از راز که چون گردد اندر نشیب و فراز ؟
چگونه است ماه و شب و روز
چیست   بر این گردش چرخ سالار کیست ؟
بدین ترتیب :
دل شاه از آن دیو بی راه شد  روانش ز اندیشه کوتاه شد
کاوس بر آن شد تا راه آسمان را پیش گیرد و فرمانروایی خویش را بر آسمانها نیز بگستراند . اما :
پر اندیشه شد جان آن پادشا   که تا چون شود بی پر اندر هوا
کاوس مشکل را با کارآگاهان و مشاوران خویش و نیز با ستاره شمار در میان نهاد :
ز دانندگان بس بپرسید شاه  کزین خاک چند است تا چرخ ماه
ستاره شمر گفت و خسرو شنید یکی کژ و ناخوب چاره گزید
و سر انجام چنین اندیشید که در این راه از عقاب یاری جوید :
بفرمود پس تا به هنگام خواب برفتند سوی نشیم عقاب
از آن بجه بسیار برداشتند به هر خانه ای بر دو بگذاشتند
کاوس چهار بچه عقاب برگزید و چندی آنها را پرورش داد تا هنگامی که نیرو گرفتند :
همی پرورانیدشان سال و ماه بمرغ و بگوشت بره چندگاه
چو نیرو گرفتند هر یک چو شیر بدان سان که غرم آوریدند زیر
تختی مناسب ساخت :
ز عود قماری یکی تخت کرد سردرزها بزر سخت کرد
و بر تخت نیزه هایی تعبیه کرد :
به پهلوش یر نیزه های دراز  ببست و بران گونه بر کرد ساز
و بر نیزه ها ران بره آویخت :
بیاویخت از نیزه ران بره  ببست اندر اندیشه دل یکسره
و آن چهار عقاب را گرسنه بر آن تخت بست :
از آن پس عقاب دلاور چهار بیاورد و بر تخت بست استوار
و خود بر آن نشست :
نشست از بر تخت کاووس شاه که آهرمنش برده بد دل ز راه
هنگامی که عقابها گرسنه شدند بسوی طعمه ها حرکت کردند و بدینوسیله تخت را از جای بر داشتند :
چو شد گرسنه تیز پران عقاب سوی گوشت کردند هر یک شتاب
ز روی زمین تخت برداشتند ز هامون به ابر اندر انداختند
و بدینوسیله کاوس راهی آسمان شد :
شنیدم که کاوس شد بر فلک همی رفت تا بررسد بر ملک
اینکه کاوس از رفتن به آسمان چه هدفی داشته ، روایت ها گوناگون و گاه متناقضند . اما فردوسی در این باره
اظهار ناآگاهی می کند :
دگر گفت از آن رفت بر آسمان که تا چنگ سازد به تیر و کمان
ز هر گونه ای هست آواز این نداند بجز پر خرد راز این
اما پس از چندی نیروی عقابها به سر رسید و کاوس را با تخت سرنگون ساختند .
پریدند بسیار و ماندند باز چنین باشد آنکس که گیردش آز
چو با مرغ پرنده نیرو نماند غمی گشت و پرها  به خوی در نشاند
نگونسار گشتند ز ابر سیاه کشان از هوا بر زمین تخت شاه
شاهنامه جایگاه فرود آمدن کاوس را در آمل می داند :
سوی بیشه شیر چنین آمدند بآمل بر وی زمین آمدند
اما تقدیر چنان بود که از تبار کاوس ، سیاوش و پس از او کیخسرو به جهان آیند تا ایران زمین را از چنگ
اهریمنی افراسیاب برهاند . بنابر این ، کاوس از این ماجرا جان سالم بدر برد :
نکردش تباه از شگفتی جهان همی بودنی داشت اندر جهان
سیاوش ازو خواست کاید پدید ببایست لختی چمید وچرید
اما انجام این زیاده خواهی :
به جای بزرگی و تخت نشست پشیمانی و درد بودش به دست
راویت دینکرد و مقایسه آن با شاهنامه :
از آنجا که مقایسه کتاب نهم دینکرد شرح و تفسیر سه نسک سودگر نسم ، ورشت مانسر نسک و بغ نسک است ، انتظار میرفت که داستان کاوس را با شرح و بسط بیشتری ارایه نماید . اما چنین نیست بلکه این داستان به
اختصار و حتی ناقصبیان شده ، احتمالا بدان جهت که شرح مفصل این اسطوره در اوستای دوره ساسانی آمده
بوده و نیز موضوع آن برای خواننده روشن بوده ، نیازی به تکرار آن نبده است (یشتها ، ج ۱ ، ص۲۱۵) .
فر گرد بیست ویمک از کتاب نهم دینکرد داستان کاوس را شاهی او آغاز می کند :
« .... و در باره پادشاهی کردن کاوس به چیرگی بر هفت اقلیم ، و رواج فرمان او بوسیله دیوان [و] مردمان ،
سریعتر از گردش دست ، و ساختن هفت خانه بر میانه البرز ک دو سیمین ، دو پولادین ، [و] دو از
آبگینه ، ..... »
شاهنامه :
یکی خانه کرد اندر البرز کوه که دیو اندر آن رنجها شد ستوه
بفرمود کز سنگ خارا کنند دو خانه بر و هر یکی ده کمند
بیاراست آخر بسنگ اندرون ز پولاد میخ و ز خارا ستون
ببستند اسپان جنگی بدوی هم اشتر عماری کش و راه جوی
دو خانه دگر زآبگینه بساخت زبرجد به هر جایش اندر نشناخت
چنان ساخت جای خرام و خورش که تن یابد از خوردنی پرورش
دو خانه ز بهر سلیح نبرد بفرمود کز  نقره خام کرد
یکی کاخ زرین ز بهر نشست برآورد و بالاش داده دو شست
نبودی تموز ایچ پیدا ز دی  هوا عنبرین بود و بارنش می
بایوانش یاقوت برده بکار ز پیروزه کرده بر و بر نگار
دینکرد :
« و باز داشتن بسی دیو مزنی از تباه کردن جهان ، و [ آنها را] به کار خویش بستن ، و مردمی که نیرو ، مغلوب
پیری شده ، و جان ، در شرف بیرون شدن از تن بود ، خانه او را یافتن ، بسرعت پیرامون آن خانه حرکت
کردن ، و پیری را از او بیرون راندن ، و ایشان را نیرو و جوانی باز آمدن ، ... »
شاهنامه :
ز درد و غم و رنج دل دور بود بدی را تن دیو رنجور بود
دینکرد :
« آنگاه دیوان در باره مرگ کاوس همپرسی ( : مشورت) کردن و (دیو) خشم مرگ او را بر عهد گرفتن ، و
بسوی کاوس آمدن ، و آن گونه فرمانروایی بزرگ را که بر هفت اقلیم داشت ، در نظر او خوار کردن ، و او را
به فرمانروایی آسمان و جایگاه امشاسپندان آرزومند کردن .
شاهنامه :
چنان بد که ابلیس روزی پگاه  یکی   انجمن کرد پنهان ز شاه
بدیوان چنین گفت کامروز کار برنج و بسختیست با شهریار
یکی دیو باید کنون نغز دست که داند ز هر گونه رای و نشست
شود جان کاوس بیره کند بدیوان بر این رنج کوته کند ...
بیامد بر او زمین بوسه داد یکی دسته گل به کاوس داد
چنین گفت کین فر زیبای تو همی چرخ گردان سزد جای تو ....
دل شاه از آن دیو بیراه شد روانش ز اندیشه کوتاه شد ....
دینکرد :
« و کاوس ، بسبب فریب کاری ( دیو) خشم و دیگر دیوان همکار او ، به از کار انداختن و نیز به پرواز [ برای ] پیکار با یزدان ایستادن .
شاهنامه :
پر اندیشه شد جان آن پادشا که تا چون شود بی پر اندر هوا
دینکرد :
و باز نگشتن ، و آنسوی البرز با بس دیو و مردم دروند تا پر – تاریکی فراز تاختن ، و بدان کناره ، فره کیانی به پیکر گل بودن .
شاهنامه :
بگرداندش سر ز یزدان پاک فشاند بر آن       فر زیباش خاک
دینکرد :
و کاوس همراه با سپاه به بالا پرواز کردن ، و نیز بواسطه آن باور نو با برترین یزدان پیکار [ کردن ] ، و از آن نادانی ( باز ) نگشتن .
شنیدم که کاوس شد بر فلک همی رفت تا بررسد بر ملک
دینکرد :
و سپاس کاوس از آن بلندی به زمین فرو افتادن ، و کاوس به دریای فراخکرت پرواز کردن .
شاهنامه :
نگونسار گشتند ز ابر سیاه کشان بر زمین از هوا تخت شاه
دینکرد :
و این نیز گوید که بجز او ، کسی دیگر نیز از پس او پرواز کردن ، « آنگاه ، او اینگونه برای بهم آراستن بدنبال او پرواز کرد » نریوسیگ ، فراخی دهنده جهان ، برای باز گرداندن آن کس .
آن خسرو زاده نشده ، آنگاه ، برای بهم آراستن ، آنگونه بانگ [ برداشت ] چون سپاهی هزارگانه که : مزن ! ای نریوسنگ فراخی دهنده جهان ! چه اگر این مرد را بزنی ، ای نریوسنگ فراخی دهنده جهان ! آنگاه به یافتن یافته نشود نابود کننده دستور توران ، زیرا از این ، مردی زاید که نام او سیاوش است ، و از سیاوش من زاده شوم که خسرو ام ، که آن دلیر ترین تورانی را که لشگر و سپاه بیش تباه [ کند ] ، آنگاهش به دین بهی [ و ] شجاعت فراز رسم و سپاه و لشگر او را تباه کنم ، و پادشاه توران را گریزان کنم .
با آن سخن ، فروهر خسرو ، نریوسنگ ، فراخی دهنده جهان را آرام کردن ، و با آن سخن ، [ او را ] فراز هشتن ، و بدان ، کاوس زنده شدن .
شاهنامه :
نکردش تباه از شگفتی جهان همی بودنی داشت اندر نهان
سیاوش ازو خواست کآید پدید ببایست لختی چمید و چرید
بجای بزرگی و تخت نشست پشیمانی و درد بودش بدست
فرجام سخن :
مشابهت ها و مغایرت های اسطوره پرواز کاوس در دو متن شاهنامه و دینکرد :
همانگونه که ملاحظه شد ، بنای هفت خانه بر البرز بوسیله کاوس ، هپرسی و انجمن اهریمن بمنظور بیراه کردن کاوس ، پرواز کاوس بر آسمان ، بر کنار شدن فره کاوس و گل آلود شدن ، فرو افتادن کاوس از آسمان ، و سرانجام ، زنده ماندن او بواسطه تقدیری که زایش کی خسرو را در پی دارد ، نکات مشابه برجسته ای هستند که در هر دو روایت دینکرد و شاهنامه فردوسی مطرح شده اند . از سوی دیگر :
*شاهنامه بر علت و انگیزه پرواز کاوس به آسمان دلیل روشنی ارائه نمی دهد . احتمالا متون مورد استفاده شاعرگـــزارشـــهایمتناقضــی در این زمینهداشته اند . به هر حال ، شاعر قضاوتدر این باره رابه عهده خوانندهخردمند
می سپارد :
شنیدم که کاوس شد بر فلک همی رفت تا بررسد بر ملک
دگر گفت از آن رفت بر آسمان که تا جنگ سازد به تیر و کمان
ز هر گونه ای هست آواز این نداند پر خرد راز این
حال آنکه گزارشگر دینکرد انگیزه کاوس را فرمانروایی بر آسمان و جایگاه امشاسپندان و بر می شمارد ( بند ۵ )
*شاهنامه وسیله پرواز کاوس را به آسمان چهار عقاب یاد می کند ، در حالی که دینکرد به این نکته اشاره نمی کند .
*در شاهنامه کاوس به تنهایی به آسمان پرواز می کند ، حال آنکه در دینکرد سپاهیان او در این پرواز او را همراهی می کند ( بند ۸ )
* در شاهنامه کاوس به بیشه های آمل و در دینکرد به دریای فراخکرت سرنگون می شود ( بند ۹ )
*در دینکرد ، نریوسنگ ، فرشته پیام آور اهوره مزدا بدنبال کاوس در پرواز است تا از ورود او به آسمان جلوگیری کند ( بند ۱۰ ) ، اما در شاهنامه به این موضوع اشاره ای نشده .
*در دینکرد ، کاوس سرانجام مرگمند ( فنا پذیر ) می شود ( بند ۱۲ ) ، اما در شاهنامه به این نکته اشاره ای نشده است .
بنظر اینجانب وجود مشابهت های یاد شده میان دو متن ، بینگر آن است که حکیم توس به هنگام سرایش منظومه سترگ خویش ، متون کهن ( نظیر متن پهلوی دینکرد و خداینامه ) را پیش روی داشته و مستقیما از آنها سود جسته است . اما آنچه از گزارش شاهنامه با متن دینکرد مغایر بنظر می رسد ، می تواند مربوط به اصل تحول اسطوره ها باشد . بررسی و مقایسه اجمالی اساطیر ایران در دوران باستان با دوره اسلامی بیانگر ان است که این اسطوره ها هیچگاه بی کم و کاست و بدون تغییر و تحول به دوره بعد نرسیده اند ، بلکه دگرگون شده و غالبا ضمن حفظ ریشه های کهن ، خود را با باورهای نو منطبق کرده و به حیات خود ادامه داده اند ( صدیقیان ، ۱۳۷۶ ، ۲۸۸ ) از سوی دیگر ، تاثیر عوامل اساطیری بیگانه را نیز نباید از یاد برد .
اسطوره کاوس ممکن است با تاثیر پذیری از اساطیر سامی عناصری را از اسطوره نمرود بوام گرفته باشد که این نکته را باید در مقاله ای جداگانه بررسی نمود . اما در این میان ، برخی مغایرتها میان گزارش دینکرد و شاهنامه ، نشانگر آن است که حکیم توس افزودن ب دینکرد ف منابع دیگری را نیز پیش روی داشته و هر جا که روایات اساطیری با یکدیگر تناقض داشته ، شاعر ، تحت تاثیر مقوله تحول اسطوره ها ، آنچه را با تکیه بر خرد ، پذیرفتنی تر بوده و در میان مردم رواج بیشتری داشته برگزیده و در نظم شاهنامه به کار گرفته است .

دیدگاه‌ها  

+2 # بیک بابا 1394-05-18 20:14
جناب دکتر، باسلام،موارد و مطالب جالبی بودلازم به ذکر است که اولین کسی که قصد سفر به آسمان ها را نمود جمشید( مج شید)شاه بود
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
پاسخ دادن
-1 # محمد 1394-05-18 20:23
گفتاورد از بیک بابا:
جناب دکتر، باسلام،موارد و مطالب جالبی بودلازم به ذکر است که اولین کسی که قصد سفر به آسمان ها را نمود جمشید( مج شید)شاه بود
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی

سلام بر شما
من فکر نمی کنم منظور فردوسی از برداشتن تخت از هامون به گردون ، پرواز کردن تخت به آسمان باشد بلکه همانطور که در بخش های دیگر شاهنامه هم آمده است تخت را از روی زمین که همان هامون یا دشت فراخ است برداشته و بر گردون که همان ارابه یا گردونه است ، قرار می دادند و گردون به راه می افتاد . البته من درباره ی پرواز در دوران جمشید چیزهایی شنیده ام اما برای من هنوز قطعی و مسجل نشده است .
پاسخ دادن
+1 # زری 1395-03-02 18:14
درود بر شما
چه برداشت زیباییی از "کردون" داشتید. من نیز تا کنون گمان می کردم جمشید پرواز را آزموده است!
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML