مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

دین و آیین هخامنشیان

رضا مصطفي زادگان
واژه « مزديسنا » ريشه در نام خداي باستاني ايرانيان « اهورامزدا»دارد كه آن را « دين زرتشت»برگرفته از نام زرتشت، پيامبر و بنيانگذار اين آيين نيز مينامند...

فقدان منابع،باعث شده است كه دين پادشاهان هخامنشي تا به امروز همچنان ناشناخته باقي بماند. سرودههاي زرتشت يا همان «اوستا» كه از گذشته مشترك ايرانيان به جاي مانده است ،تنها سند مكتوب موجود در خصوص دين و مذهب هخامنشيان است كه از انديشههاي سياسي پادشاهان هخامنشي و بعدها ساساني تأثيرات عميق و گستردهاي پذيرفته است. از اين رو ميتوان «دين زرتشت» را بالاخص از عصر ساسانيان،ديني حكومتي دانست.
همانگونه كه اشاره شد، آيين و مذهب باستاني ايرانيان در عصر هخامنشیان به دليل فقدان منابع مستند تاريخي ،ناشناخته باقي مانده است. در كتيبههاي هخامنشي، تنها عناصر معدود مذهبي ديده ميشود. از جانب يونانيان نيز، تنها منبع قابل اطمينان، هرودت، مورخ آن دوره است. چرا كه آثار ساير مورخين نسبت به عصر هخامنشيان داراي تاخر زماني است . غالب مورخين نيز نتوانستهاند شناخت دقيق و جامعي از زمان و مكان تولد و زندگي زرتشت ارايه دهند. برخي بر اين پندارند كه احتمالاً وي در حدود سال هزار قبل از ميلاد در مناطقي كه ساكنين آن را ايرانيان تشكيل ميدادند،زندگي ميكرده است (1) يعني مناطق شمالي و شمال شرق ايران. بر اين اساس متن اوستا براي شناخت مذهب ايرانيان از اهميت بالايي برخوردار است. در اوستا، زرتشت مخاطب برگزيده اهورامزدا است و به نام افراد جامعه خويش، با خداي خود ( اهورامزدا) سخن ميگويد. متن اوستا، به طور اساسي ، بازتاب مذهب ايرانيان ساكن در مناطق خاوري است . از سويي،ميتوان چنين حدس زد كه مذهب اوليه ايرانيان در عهد باستان شكل خاصي برگرفته از مذهب اقوام هندو اروپايي است. به واقع مذهب اوليه ايرانيان، قرابت بسيار نزديكي با مذهب اقوام همسايه يعني هندوها و يا هندو ـ آرياييها دارد. با اين همه ، مذهب باستاني ايرانيان، به دليل وجود دوگونه نوآوري، از مذهب هندوها متمايز است:نخست تغيير مفهوم ديووس Deiwos ، واژه كهن هند و اروپايي است كه در زبانهاي ديگر به معناي «خدا »است . در نزد ايرانيان ،اين واژه، مفهومي پيش پا افتاده ، به خود گرفته است. واژه دايوا Daivaپارسي باستان، كه در فارسي امروز آن را ديو ( Demon) ميگويند، داراي مفهومي مبتذل و پيش پا افتاده بوده و حتي ميتوان آن را معادل Demon يا اهريمن و شيطان در زبان فرانسه دانست. بيشك چنين قلب معنايي ، نتيجه و بازتاب مفاهيم خداشناسي در نزد ايرانيان است كه در آن ، برخي خدايان بازمانده از گذشته اقوام هند و اروپايي به صورت اهريمن و شيطان معرفي ميكند. ويژگي دوم مذهب ايرانيان درعهد باستان،پديدار گشتن اهورامزدا است كه آن را نه فقط خداي واحد، بلكه خداي والا و برتر ميدانند. اگر چه در نزد هندوها، واژه آسورا Ausra به برخي خدايان بزرگ اطلاق ميشود، ليكن در مذهب هندوها، واژهاي معادل « اهورامزدا»يافت نشده است. هر دو نوآوري را ميتوان در اوستا، كتاب مقدس پيروان مزديسنا يافت.لذا اوستا به عنوان نخستين منبع براي توصيف مذهب هخامنشيان به كار ميرود. امروزه بيشتر محققان متفقالقولند كه متن اوستا در ازمنة قديم، در منطقة جغرافيايي شامل افغانستان كنوني سروده شده است لذا بيشتر انديشهها و عادات روزمره ايرانيان ساكن در مناطق خاوري را به خواننده باز ميتاباند. با اين وجود يقين داريم كه مذهب اقوام ايراني در عهد باستان از نوعي وحدت مفهومي بهره ميبرد، اما تفاوتها و وجه تمايزي نيز بين آنها موجود بوده است كه درك و دريافت آنها چندان آسان نيست. مساله مهم - نقشي است كه زرتشت - يونانيان او را Zarathushra مي نامند - ايفا كرده است كه در متون مذهبي ، او را پيامبر دين زرتشت ميدانند. در اين خصوص سؤالاتي مطرح ميشود: آيا ايرانيان در عصر هخامنشيان با تعاليم زرتشت آشنا بودند ؛پاسخ چنين سوالی به اطلاعات ما از شرايط آن دوره و تعاليم پيامبر بستگي دارد.اگر نوآوريهايي كه در مورد آنها صحبت كرديم، حاصل تعاليم زرتشت باشد، پاسخ به سوال فوق مثبت خواهد بود . ليكن تا كنون قرابتي بين اين دو نوآوري و تعاليم زرتشت به اثبات نرسيده است و احتمال بسيار وجود دارد كه اين تغييرات و نوآوريها و تهدي كهنتر از عصر حيات زرتشت صورت گرفته باشند. در مقابل مي توان ابداع شيوه بديعي در خداشناسي را به زرتشت منتسب دانست. در گاتها كه فصلي از متون منتسب به زرتشت در كل اوستا است ،اهورامزدا را به گونهاي توصيف ميكند كه موجوداتي نيز پيرامون وي را گرفتهاند كه آنها را امشه اسپندان emasa spanta مينامند و ميتوان آنها را «مقدسين جاودان» ناميد.(2) اهورا مزدا خداي والايي است كه به جهان شكل داده و نظم را در زمان و مكان برقرار ساخته است نه اين كه جهان را آفريده باشد . اهورامزدا ،خداي خدايان،آسمان را و زمين را برپا كرد. واژه دانا ( Sage) ، بيانگر قدرت ذهني، نظم و هماهنگي و قانون بخشي اهورامزدا است . در توصيف اهورامزدا ، بيشتر از فعل، «بودن» استفاده شده است چرا كه خدايان در مزديسنا «آناني هستند كه وجود دارند» در حالي كه انسان « كسي است كه بايد بميرد» انسان، همانند زمين و آسمان آفريده اهورامزدا است يعني موجودي كه با فعل ذهني و الهي شكل شكل يافته و به وسيله او در جايگاه قانوني خويش جاي گرفتهاند : اين فصل ذهني و الهي،مذهب و آيينهاي آن است. اگر اهورامزدا خدايي برتر در مزديسنا و مسئول هماهنگي و منظم در بين كاینات است،وي به تنهايي چنين كاري را انجام نميدهد. ساير خدايان نيز او را در اين امر ياري ميدهند و يا با او به مقابله برميخيزند . ياران بسيار نزديك وي شكلي خداگونه دارند كه به صورت بسيار تجريدي توصيف شدهاند. آنها را به جاي آنكه شخصيتهايي مستقل بدانيم ميتوان بيشتر تجسم آييني از مذهب دانست:«نظام طبيعت»،« منش و انديشه نيك » ،«فرمانروايي و قدرت الهي» ، « فروتني و بردباري»، «تندرستي » و «جاوداني» نقش آنها پيچيده است و به نظر ميرسد كه انسان را در انديشيدن به خدايان و تسليم در برابر مناسك و تعاليم مذهبي ، اخلاقي و سياسي كه اهورامزدا براي او لازم ميداند،ياري ميرسانند.
ساير خدايان ،واقعيتي ملموستر دارند چرا كه اساطير به آنها جان بخشيده و تصاوير موجود هر چند كم، آنها را به ما نشان ميدهند. ميترا، كه حركت خورشيد در آسمان بر عهدة اوست، الهه عدالت و الهه جنگ و آورد چرا كه براي حكمراني حق، بايد با باطل به نبرد پرداخت ، وي از اهورا مزدا به انسان ها نزديك تر است بسياري از اسامي ايران قديم نظير مهرداد (mithridate) ( كه ميترا آن را برقرار ساخت) از ميترا Mitra برگرفته شدهاند.

آناهيتا، پاك و منزه الهه آب و پاکی، تقوی مشروعيت و باني اصلي خاندان سلطنتي.
در مزديسنا خدايان ديگري نيز وجود دارد كه ستايش آنها ممنوع بوده و اين كه «ديوان »نيز خوانده ميشدند عبارتند از :دروغ ،خشم كه سردمدار آنان دروغگو يا بدانديش بوده و وجود داشتن، ويژگي آنها به شمار نميرفت بلكه مرگ ، نابودي، قدرت شرآفريني كه خود قرباني آن بودند،از خصوصيات اين الهه ها بود.
در مزديسنا،زمان بسته و محدود بود زمان با زمان نظم بخشنده اهورامزدا آغاز ميشود و به فرمان او نيز پايان مييابد.در اين فضاي بسته، همواره نيروي ميان نيروهاي هستي و خير يعني اهورامزدا و نيروهاي مرگ و شر يعني اهريمن در جريان است. انسان ها نيز همواره در اين نبرد گرفتار ميآيند. چنان چه آنان به فرمان اهورامزدا و باكردار نيك،گفتار نيك و پندار نيك عمل و رفتار نمايند ،نه تنها به تنهايي به فردوس (بهشت ) راه مييابند بلكه به پيروزي نهايي نيروهاي خير و بنا نهادن بهشت ابديي ياري ميرسانند. در مذهب مزديسنا در عصر هخامنشيان ، آداب و شعایر مذهبي ومفهوم بهشت اهميتي سياسي،خداشناسانه مي يابد. در بسياري از نقش برجستهها،انجام مراسم مذهبي را شاهد هستيم. پادشاه در روبروي آتشداني ايستاده است و بر فراز وي تصوير اهورامزدا را ميبينيم. پادشاه نيز به تنهايي شعایر را انجام نمي داد. چرا كه كاهنان و روحانيان مزديسنا تنها كساني بودند كه از مهارت و توانايي انجام آن برخوردار بودند.

در تمامي متون مذهبي مزديسنا، همواره از اهورامزدا و الهههاي وي ( امشه اسپندان)سخن به ميان آمده است. از اين رو، نبود هيچ نشانهاي از آنها دركتيبههاي هخامنشي بسيار تعجب برانگيز است. البته اين احتمال وجود دارد كه انديشههاي زرتشت در مناطق غربي ايران در عهد پادشاهان هخامنشي چندان شناخته شده نبودهاند. در كتيبههاي پارسي كهن، تنها از يك خدا سخن گفته ميشود : اهورامزدا و در برخي ديگر كه تاريخ نگارش آنها بسيار موخر است،به شكلي صوري از ميترا و آناهيتا مطلبي گفته شده است. بنابراين نميتوان چنين نتيجه گرفت كه ايرانيان فقط يك خدا را ميشناختند زيرا در كتيبههاي هخامنشي اين جمله به كرات تكرار شده است: « و ساير خداياني كه وجود دارند» اگر نامي از خدايان ديگر در اين كتيبهها به ميان نيامده است،تنها به اين دليل بوده است كه آنها نقشي در كتيبه ايفا نميكردند . چرا كه بسياري از كتبيههاي هخامنشي را ميتوان به نوعي متون سياسي دانست نه متون مذهبي . در كتيبهها، همواره اهورامزدا به عنوان شارع و نگهبان مشروعيت پادشاهي به تصوير كشيده شده است و پادشاه قدرت خويش را مديون اوست. «به لطف اهورامزدا» كه در غالب كتيبهها با آن رو به رو هستيم، حضور همه مكاني وهمه زماني اهورامزدا در قلمرو سلطنتي جملهاي است پادشاهي و يكي از نوآوريهاي ايرانيان ساكن در مناطق غربي و يا شايد به شكل دقيق براي ايرانيان هخامنشي بوده است .
در كتيبههاي هخامنشي نيز همانند اوستا، فلسفه خداشناسي مبتني بر ثنويت است . اهورامزدا، تجسم و نگهبان حقيقت است كه در تضاد با اهريمن يا خداي دروغ است .
اما ثنويت هخامنشيان به نوعي رنگ و بوي سياسي دارد. دروغ صرفاً رد حقيقت نيست بلكه سركشي در برابر اقتدار پادشاه منزه به شمار ميرود. ياغي سياسي، دروغگو است و مجازاتي كه در انتظار اوست، ريشه در مقدرات الهي و پادشاهي دارد. هرودت نيز در كتاب خدا ،چيز زيادي به ما نمي آموزد . ليكن توجه وي به فقدان معابد مذهبي در نزد هخامنشيان امري صحيح است . در بسياري از حفاريهاي باستانشناسي، هيچگونه بنايي مختص اجراي مراسم مذهبي، بدان گونه كه نزد بابليان و يونانيان وجود داشتند يافت نشده است. انديشههاي مذهبي ايرانيان، با سقوط هخامنشيان نيز باقي ماند ولي در عصر سلوكيان ،به طور موقت تابع گرايشات يونان پرستي آن دوره گرديد. با ظهور اشكانيان و وارد ساختن اوستا در مناطق غربي ايرانيان بار ديگر مذهب ايرانيان به سر منشا اصلي آن وصل ميشود.

-------------
منابع:
1.Herrenschmidt,Clarisse,LaneligiondespersesIe Mazdeisme,iemande de ia Biblo, Septemtire 1997 , Paris
2. Lecoq , Pierre,La neligion, achamenide,Dossier Archeologie, 1997, Paris
3- براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به زرتشت، مزديسنا و حكومت،آشتياني، جلال الدين سهامي انتشار،1374 ،تهران ص 54 الي ص 63
4- همان ص 174 الي ص  گردآوری : خبرگزاری میراث فرهنگی

دیدگاه‌ها  

-3 # مونا 66 1392-12-01 13:44
خيلييييييييييييي زياد بود واس پاورم ميخواستم زياد ب دردم نخورد ولي در هر حال ممنون
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML