مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

نبرد تیشتر یشت ایزد نگاهبان باران با اپوش دیو خشکسالی

تیشتر یشت یکی از یشت های بزرگ اوستا می باشد. تیشتر یشت هشتمین یشت از دسته (مجموعه) یشت های اوستا می باشد که دارای 16 کرده می باشد. آنچه که می خوانید روایت شگفت انگیز نبرد تیشتر ایزد نگاهبان باران با اَپوش دیو خشکسالی می باشد.

 تیشتر یشت

تیشتر را می ستاییم؛ تیشتریَئنی ها، اوپه پَئوایریَه ، پَئوایریَئنی ها را می ستاییم. آن ستارگان هفت اورنگ (رنگ) را برای ایستادگی در برابر جادوگران و پریان می ستاییم. ونند را ، ستاره مزدا داده را می ستاییم. برای پیروزی اَهورَ، برای برتری پیروزمندانه و برای چیرگی بر نیاز، برای چیرگی بر دشمنی(رنج) تیشتر درست چشم را می ستاییم.

ای زرتشت سپیتمان، در ده شب نخست تیشتر رایومند فرهمند در روشنی ها و پرواز کنان به پیکر مرد پانزده ساله درخشان و سپیدچشم و پرتوان و توانمند و هنرمند در می آید. درست به سنی که برای نخستین بار کشتی می بندد، توان بسیار گیرد و برنایی را بدست می آورد.

او با بانگ بلند گوید و پرسد:

اکنون چه کسی مرا با زوهرهای آمیخته به شیر و هوم می ستاید؟ به چه کسی باید ثروتی از مردان و گروهی از مردان را بدهم؟ پاکی و کمال روان خویش را بدهم؟ اکنون برازنده ستایش و نیایش هستم، برای هستی اَستومند (مادی) بنا بر اَشه وهیشته!

ای زرتشت سپیتمان، در ده شب دوم، تیشتر رایومند فرهمند در روشنی ها و پروازکنان به پیکر گاو زرین شاخ در می آید.

او با بانگ بلند گوید و پرسد:

اکنون چه کسی مرا با زوهرهای آمیخته به شیر و هوم می ستاید؟ به چه کسی باید ثروتی از گاوان و گله گاوان بدهم؟ پاکی و کمال روان خویش را بدهم؟ اکنون برازنده ستایش و نیایش هستم، برای هستی اَستومند (مادی) بنا بر اَشه وهیشته!

ای زرتشت  سپیتمان، در ده شب سوم، تیشتر رایومند فرهمند در روشنی ها و پرواز کنان به پیکر اسب سپیدِ زردگوش و زرین لگام (زره-یراق) در می آید.

او با بانگ بلند گوید و پرسد:

اکنون چه کسی مرا با زوهرهای آمیخته به شیر و هوم می ستاید؟ به چه کسی باید ثروتی از اسبان و گله اسبان بدهم؟ پاکی و کمال روان خویش را بدهم؟ اکنون برازنده ستایش و نیایش هستم، برای هستی اَستومند (مادی) بنا بر اَشه وهیشته!

ای زرتشت سپیتمان، آنگاه تیشتر رایومند فرهمند در دریای وُروکشه (در دریای فراخکرد) با پیکر اسب سپید زیبایِ زردگوشِ زرین لگام فرود آید.

دیو اَپوش، با پیکر اسب سیاه کَل (بی مو) با گوش ها و یال و دم بی مو و دخشِ (صفت زشتی در اسبها) ترسناک لگام بسوی تیشتر می تازد.

آنها بازوان شان را در هم پیچانند (گلایز می شوند). ای زرتشت سپیتمان، تیشتر رایومند فرهمند و دیو اَپوش سه روز و سه شب با هم نبرد می کنند. دیو اَپوش بر تیشتر رایومند فرهمند برتری می یابد و بر او چیره می شود. اپوش تیشتر را به بزرگی یک هاسر (مقایس طول) از دریای وروکَشَه دور راند.

تیشتر رایومند فرهمند با رنج و نگون بختی و سوگ برآورد:

وای بر من، ای اهورامزدا!  بدا ای آبها و گیاهان! بدا ای دین مزدیسنی! اکنون مردمان مرا با یسنایی که نام من در آن است نستایند، همانگونه که دیگر ایزدان با یسنایی که نامشان در آن است ستوده می شوند.

هر آینه اگر مردمان با یسنای نام من، مرا بستایند، همانگونه که دیگر ایزدان را می ستایند، آنگاه مرا نیروی ده اسب و ده شتر و ده گاو و ده کوه و ده آبِ ناوران (قابل کستیرانی) فراهم باشد.

من که اهورامزدایم، تیشتر رایومند فرهمند را با یسنایی که نامش در آن است، را می ستایم، برای او نیروی ده اسب و ده شتر و ده گاو و ده کوه و ده آب ناوران فراهم می کنم.

ای زرتشت سپیتمان، آنگاه تیشتر رایومند فرهمند در دریای وُروکشه با پیکر اسب سپیدِ زیبایِ زردگوش و زرین لگام فرود آید. دیو اَپوش، با پیکر اسب سیاه کَل (بی مو) با گوش ها و یال و دم بی مو و دخشِ (صفت زشتی در اسبها) ترسناک لگام بسوی تیشتر می تازد.

آنها بازوان شان را در هم پیچانند (گلایز می شوند). ای زرتشت سپیتمان، تیشتر رایومند فرهمند و دیو اَپوش در گاه رپیتون (نیمروز) با هم نبرد می کنند. تیشتر رایومند فرهمند بر دیو اَپوش برتری می یابد و بر او چیره می شود. تیشتر، اَپوش را از دریای وروکشه به بزگی یک هاسر دور راند.

تیشتر رایومند فرهمند کامیابی را به خود وعده داد:

خوشا بر من ای اهورامزدا، خوشا ای دین مزدیسنی، ای سرزمین ها، آبراه های(کانال) آبهای شما بدون مانع بسوی غله زارهای درشت دانه و مرغزارهای ریزدانه و بسوی جهان های استومند روان خواهند شد.

ای زرتشت سپیتمان، آنگاه تیشتر رایومند فرهمند در دریای وُروکشه (در دریای فراخکرد) با پیکر اسب سپید زیبایِ زردگوشِ زرین لگام فرود آید.

او دریا را به پیش و پس به جوشش و خروش و سرکشی در آورد. همه کرانه های دریای وروکشه به جوشش در آیند، به پیش همه ی میانه دریا به جوشش درآید.

ای زرتشت سپیتمان، آنگاه دگرباره تیشتر رایومند فرهمند از دریای وروکشه برخیزد. سَدویس رایومند فرهمند نیز از دریای وروکشه دوباره برخیزد. پس از آن مه ها (ابرها) بر کوه اوس هیندَوَ که میان دریای وروکشه جای دارد، گردهم آیند.

پس آنگاه سدویس میغ ساز (ابرساز) اَشو، مه ها را فراز فرستد. نخستین باد به راههایی که هوم درخشان(گیتی افزای) درآید، می وزد. پس آن باد سرکش مزدا آفریده ابر و باران و تگرگ را به جای ها و خانه های هفت کشور برساند.

ای زرتشت سپیتمان، اپام نپات آن آبها را برای هستی اَستومند (مادی) بخش کند و باد سرکش و فره باران و فروشی اشوان اَپام نپات را همراهی می کنند.

به سبب شکوه و فره اش …

نگارش : ارسلان فره کیانی - ( گروه نویسندگان مهرمیهن )

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML