مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

داستان چوپان دروغگو

چوپانی هر روز گوسپندان به صحرا بردی و بانگ بدروغ برآوردی : گرگ گرگ ... و اهل ده رفتندی و اثری از گرگ نیافتندی . تا آنکه روزی به راستی دسته ی گرگی به گوسپندانش حمله کردی و جمله را بردریدی ، اما هر چه چوپان فریاد برکشیدی کسی به همراهیش نشتافتی . چه از دروغ هر روز او گمان راستی در حق او نمیبردند!

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML