سرگین اسب ، پاداش شاه عباس به شاعر چاپلوس
- توضیحات
- دسته: داستان های کوتاه
- بازدید: 2527
روزی شاه عباس به تماشای خزینه جواهرات سلطنتی رفته بود . شاعری که شانی تخلص می كرد، قصیده ای با این مطلع در مدح شاه عباس خواند :
اگر دشمن خورده باده و گر دوست
به طاق ابروی مردانه اوست!
شاه عباس خیلی خوشش آمد و دستور داد مقدار قابل توجهی زر مسكوك به او صله دادند .
شاعر دیگری به محض شنیدن حاتم بخشی شاه عباس ، مدیحه ای سراپا چاپلوسی ساخت و به حضور شاه عباس كه تصادفا در اصطبل همایونی بود ، شتافت و شعرش را خواند .
شاه امر كرد : سه مقابل وزن این مرد به او سرگین اسب بدهند!
شاعر عرض كرد : قربانت شوم . چرا شانی را زر مسكوك و مرا سرگین اسب ؟!
شاه عباس پاسخ داد : : « آنجا خزینه بود و اینجا طویله است و الا شما را فرقی نمی گذارم .
.............
هزار دستان - اسكندر دلدم