مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

زبان پارسی رمز ماندگاری ملت ماست

زهرا دلپذیر

ميعادگاه همه کساني که از دور يا نزديک دکتر خالقي مطلق را مي شناسند شاهنامه است، او کسي است که به درازاي سرودن شاهنامه، عمر بر سر تصحيح اين کتاب نهاده و اگر اکنون با متني نزديک به گفتار فردوسي روبه رو هستيم، حاصل تلاشهاي بي وقفه اين محقق برجسته است.

وي درباره اهميت شاهنامه پژوهي مي گويد: براي نوشتن تاريخچه ملت ايران بايد از شاهنامه شروع کرد، در واقع با شاهنامه هويت و مليت ايراني بنيانگذاري مي شود و مردم با مطالعه اين اثر ارزشمند گذشته پرافتخار خويش را مي شناسند.وقتي از استاد درباره چگونگي آشنايي وي با شاهنامه و تصميم براي تصحيح آن مي پرسم مي گويد: من با شاهنامه نيز مانند برخي ديگر از آثار ادبي به زبان فارسي در دوره دبيرستان آشنا بودم و ابيات آن را حفظ مي کردم و اين آشنايي در حد يک علاقه و دلبستگي ساده بود، ولي بعدها که براي ادامه تحصيل به آلمان رفتم، هنگام حضور در کلاسهاي ژرمانيستيک و آشنايي با حماسه هاي ديگر کشورهاي جهان از زاويه اي ديگر به اين اثر نگريسته و با کشف و نظر جديدي وارد عرصه شاهنامه پژوهي شدم، در واقع ديگر داستانهاي شاهنامه را براي تفنن نمي خواندم، بلکه هدفم آشنايي با زبان، افکار و آراي فردوسي و بينش پهلوانان و شخصيتهاي تأثيرگذار شاهنامه بود.
وي ادامه مي دهد: اين بينش جديد موجب شد موضوع رساله دکترايم را درباره زنان شاهنامه انتخاب کنم و پس از تعمق در اين اثر متوجه شدم تصحيح هاي شاهنامه مثل چاپهاي بروخيم، مل و مسکو اشکالات و نقصهايي بزرگ دارد و شاهنامه به طور جدي نيازمند يک تصحيح علمي است، بنابراين بلافاصله پس از به پايان رسيدن پايان نامه ام در سال 1970 ، بررسي نسخه هاي خطي شاهنامه را شروع و نزديک به 50 نسخه شاهنامه را بررسي نمودم که کاري بسيار وقت گير بود و تا سال 1981 م طول کشيد.
مي پرسم از چه روشي براي تصحيح شاهنامه استفاده کرديد؟ مي گويد: تصحيح من به شيوه علمي- انتقادي است، اين روش مثل شيوه ماشيني از يک نسخه پيروي نمي کند، بلکه نسخه کهن تر به متن و بقيه نسخه ها به حاشيه مي روند که در دستنويس نسخه فلورانس اين ضبط کهن در مجموع بيشتر است، نه اينکه اعتبار مطلق داشته باشد، البته تصحيحات انتقادي نيازمند توضيحات مفصلي است که من اين توضيحات را در 2500 صفحه با عنوان يادداشتهاي شاهنامه آورده ام که در آمريکا منتشر شده است.
***
دکتر خالقي مطلق درباره مشکلات و رنجهاي چندين ساله اش در تصحيح شاهنامه مي گويد: نسخه هايي که من از آنها استفاده کردم، در جهان پراکنده بود و از سوي ديگر تهيه ميکرو فيلم از آنها کار آساني نبود و من براي دستيابي اين نسخه ها به نقاط مختلف جهان سفر کرده و در مجموع براي تصحيح کتاب هزينه گزافي را صرف نمودم.

مي پرسم مؤسسات و دانشگاه هاي ايران از شما حمايت نکردند؟ مي گويد: وقتي من کارم را شروع کردم ( 1970 م) آغاز انقلاب بود و کسي به اين مسايل توجه نداشت، در واقع مسايلي ديگر در دستورالعمل دولت بود، از سوي ديگر هيچ يک از نسخه هايي که من از آنها استفاده کردم در ايران نبود، در هامبورگ هم دوست و همکاري نداشتم که به من کمک کند، اما خوشبختانه هنگامي که واقعاً احساس کردم با از دست دادن نيروي جواني، کم سو شدن چشمها، درد دست و کمردرد اين خطر وجود دارد که نتوانم تصحيح شاهنامه را به پايان برسانم، همکاراني يافتم و دفتر ششم را با همکاري دکتر محمود اميد سالار که در لس آنجلس زندگي مي کند و دفتر هفتم را با همکاري آقاي ابوالفضل خطيبي، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي به پايان بردم.
***
دکتر خالقي مطلق در حال حاضر نيز در حال تأليف متني بدون حواشي درباره شاهنامه است، در اين باره مي گويد: اين متن بدون حواشي، رونويسي از شاهنامه اي که تصحيح کرده ام نيست، بلکه تجديدنظري در اين تصحيح است، يعني مسايلي که با مرور زمان به آنها رسيده ام، زيرا عموم خوانندگان نيازمند متني علمي، تحقيقي، انتقادي و بدون حواشي هستند که به سخن شاعر نزديک باشد.
وي اظهار اميدواري مي کند که اين متن نيز حداکثر در طي سه سال آينده به اتمام برسد.
دوم: جايگاه زبان فارسي و پژوهشهاي ايران شناسي در غرب
دکتر خالقي مطلق به گفته دانشجوياني که از محضر ايشان بهره برده اند جزو برجسته ترين استادان دانشگاه هامبورگ به شمار آمده و بزرگترين دغدغه ايشان به جز شناسايي فرهنگ و زبان ايران زمين به مردم غرب، آشنايي نسل جوان ايراني ساکن آلمان با فرهنگ و اصالتهاي سرزمينشان بوده است.
خود استاد مي گويد: من در هامبورگ زبان و ادب فارسي و مسايل فرهنگ ايران را تدريس مي کردم و پس از بازنشستگي هم چند سال به درخواست دانشجويان و دانشگاه به تدريس ادامه دادم، ولي چندي بعد به دليل فعاليتهاي تحقيقي ام از تدريس صرف نظر کردم.
مي پرسم دانشجويان شما آلماني بودند، مي گويد: بيشتر دانشجويان من آلماني بودند ولي گروه کوچکي هم ايراني تبارهايي بودند که زبان اولشان آلماني بود و فارسي را به خاطر علاقه اي که به ميهن اصلي خويش داشتند مي آموختند.
مي پرسم استقبال از زبان و ادب فارسي در دانشگاه هامبورگ چطور بود؟ مي گويد: نسبت به ديگر دانشگاه هاي اروپايي که به تدريس زبان و ادب فارسي مي پردازند بهتر بود، البته نبايد توقع داشت در دانشگاه هاي خارج از ايران بويژه در اروپا و آمريکا تعداد دانشجوياني که زبان و ادب فارسي و اصولاً زبان و ادبيات کشورهاي آسيايي و آفريقايي را مي خوانند زياد باشد، البته من براي چهار کلاس خود حدود 50 تا 70 دانشجو داشتم که اين تعداد دانشجو در دانشگاه هاي اروپا که تعداد دانشجويان از 10 تا 15 نفر تجاوز نمي کند، رقم زيادي است.
***
از استاد درباره وضعيت تحقيقات ايران شناسي در اروپا مي پرسم جواب مي دهد: ايران شناسي از اواسط قرن نوزدهم در اروپا بويژه در کشور آلمان بسيار مورد توجه بود و اين روند در آغاز قرن بيستم نيز ادامه يافت؛ زيرا اروپاي قرن 19 به مسايل فرهنگي اهميت مي داد و در علوم نظري پيشرفته بود ولي با شروع جنگ جهاني دوم اين روند سست شد و توجه به مسايل نظامي و سياسي در اولويت قرار گرفت، بنابراين از اهميت رشته هاي علوم انساني و تحقيقات شرق شناسي و ايران شناسي و در همين راستا از اهميت زبان فارسي در غرب کاسته شد.
وي مي افزايد: البته وضع اقتصادي کشورهاي اروپايي نيز در اين مسأله بي تأثير نبوده و در نتيجه دانشگاه هاي غربي بودجه خود را صرف رشته هايي مي کنند که مورد نيازشان است.
مي پرسم به نظر مي رسد پس از پيروزي انقلاب اسلامي روند تحقيقات ايران شناسي در غرب باز هم کمرنگ تر شده است مي گويد: بله ولي در مقابل به دليل بهبود روابط ايران با کشورهاي آسيايي، آفريقايي و جهان اسلام تحقيقات ايران شناسي در اين کشورها مورد توجه قرار گرفته است.
***
دکتر خالقي مطلق درباره دلايل پايين بودن رتبه دانشگاه هاي ايران نسبت به دانشگاه هاي اروپا مي گويد: اين يک پروسه تاريخي است و نه فقط کشور ما، بلکه بيشتر کشورهاي آسيايي و آفريقايي نمي توانند از نظر علمي با دانشگاه هاي اروپا رقابت کنند و تغيير اين وضعيت نيز نيازمند زمان و برنامه ساختاري است، زيرا تصور اينکه مي توان دانشگاه هاي کشور را در يک زمان کوتاه متحول کرد اشتباه است.
وي اضافه مي کند: بايد از دوران کودکستان شيوه تفکر علمي را به کودکان آموخت و اين شيوه را در دوران دبستان و دبيرستان ادامه داد تا در دانشگاه ثمر بدهد، به عبارت ديگر اگر دانشجويان با شيوه تفکر علمي آشنا باشند، دانشگاه ها نيز خود به خود متحول خواهند شد.
سوم: زندگي خصوصي
دکتر خالقي مطلق هنوز هم در سن 72 سالگي، روزانه حداقل 8 ساعت به تحقيق و پژوهش مي پردازد. وي مي گويد: وقتي هنوز نيروي جواني ام تحليل نرفته بود، 70 ساعت در هفته کار مي کردم، ولي در حال حاضر به دليل مشکلات جسمي، 20 ساعت کمتر از آن موقع فعاليت مي کنم.
وي برنامه ريزي را يکي از اصول زندگي خود مي داند و مي گويد: من هميشه با برنامه ريزي دقيق کار کرده ام و با توجه به سالها زندگي در آلمان و تحصيل و تدريس در محيط علمي اين کشور، با برنامه کار کردن نوعي از تربيت علمي من شده است.
مي پرسم، بزرگترين هدف شما در زندگي چيست؟ در حالي که تبسمي بر لبانش نقش بسته مي گويد: هدف من کارم است، من با تمام وجود به کاري که مي کنم علاقه مندم و با اين کار زنده هستم.
***
دکتر خالقي دو فرزند دختر و پسر دارد و با اينکه هر دوي آنها در آلمان متولد شده و در همان جا به کار و زندگي مشغولند، علاقه خاصي به فرهنگ ايران و زبان و ادبيات فارسي دارند.
از ايشان مي پرسم چرا پس از پايان تحصيلات دانشگاهي خود به ايران بازنگشتيد؟
مي گويد: من عاشق ايرانم و مسلم است که دوري از وطن براي هيچ کس دلچسب نيست ولي گاهي زندگي انسان را وادار مي کند که دور از وطن باشد و اين سرنوشت بسياري از افراد بشر است.
مي پرسم تصميم نداريد به وطن بازگرديد؟ پس از مکث کوتاهي مي گويد: اين موضوعي است که هميشه در موردش فکر مي کنم ولي مشکلاتي در اين راه وجود دارد که اميدوارم بزودي برطرف شود و آن زمان برسد.
چهارم: سخن استاد با هموطنان
دکتر خالقي مطلق خطاب به ايران دوستان وهموطنان خويش مي گويد: ايران يک کشور باستاني و با فرهنگ است، اين مسأله را همه جهانيان قبول دارند، چرا خودمان قبول نداشته باشيم، قدر اين فرهنگ ارزشمند را دانسته و زبان و ادبيات فارسي را پاس بداريد، زيرا تمام هويت ايرانيان وابسته به زبان فارسي است و اگر خداي ناکرده اين زبان خدشه دار شود، بناي هويت، استقلال و وحدت ارضي ايرانيان به خطر مي افتد.
وي تأکيد مي کند: همه موجوديت ما به اين است که با زبان واحدي که پس از گذشت قرنها و فراز و نشيبهاي بسيار، همچنان زنده و پويا به حيات خود ادامه مي دهد با يکديگر صحبت مي کنيم و اين زبان رمز بقا و ماندگاري ملت ماست.
پنجم: استاد از زبان استاد
دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن درباره رنجها و تلاشهاي چندين ساله دکتر خالقي مطلق در راه تصحيح شاهنامه مي گويد: «گذاردن وقت عزيز و نورچشم بر سر چنين کاري در درجه اول نشانه آن است که شاهنامه براي خالقي مطلق يک کتاب بي همتا بوده است، وي سالها در شهر سرد هامبورگ، در کنار اجاق شاهنامه زانو زده، همان اجاقي که مردم ايران طي قرنها از آن گرمي جسته اند.»
حال که کار 40 ساله، استاد خالقي مطلق براي ويرايش شاهنامه به پايان رسيده است نگذاريم به سرنوشتي مانند فردوسي دچار شده و در گوشه اي باشد، بايد تا دير نشده قدر وي را دانسته و از خدمات ارزشمند اين چهره فرهيخته به تاريخ و فرهنگ ايران تجليل نماييم.

برگرفته از : روزنامه قدس

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML