دگرگونی نثر پارسی
- توضیحات
- دسته: زبان و گویش
- بازدید: 1498
فرهی های زبان پارسی در روزگار کنونی بویژه روزگار پهلوی بیش از روزگاران پیشین خود شکوفا گردید،این رخداد بزرگ در پی آشنایی نویسندگان ایرانی با جهان پیرامونی،آغاز جنبش ترزبانی نوین، پیشرفت صنعت چاپ و رسانه های همگانی روی داد و نویسندگانی چون فروغی،پورداود،بهار،دهخدا،صادق هدایت،صمد بهرنگ،سیمین دانشور، جلال آل احمد،دولت آبادی، گلشیری و سدها چهره تابناک در گستره دانش و فرهی هازه ایرانی را برخوردار و سرفراز ساخت .
آن چیزی که بر بالندگی فرهیختگان این کهن مرز و بوم افزود ،ارج نهادن بر دانایی ، دگر اندیشی ، پژوهش و آفرینش های فرهی(ادبی) نو ،پویا، فراگیر و آگاهانه بود که هم نیازهای نوین هازه ایرانی را می شناخت و هم از پشتوانه های دیرپای و گهر بار گذشتگان بهره می جست ولی این روزگار زرین در پی رستاخیز مردمی در بهمن 1357 و آغاز آفند ناخواسته و بحران های اقتصادی،هازمانی ،فرهنگی و نیز بی رویکردی و گاهی ستیزه جویی کارگزاران فرهنگی با چهره های فرهی و نویسندگان ، نثر امروز از ارزشهای مینوی تهی گردید و دیگر نویسندگان کنونی سخنی برای گفتن ندارند و اگر تک ستاره ای در آسمان فرهی های ایران سو سو می زند بشوند نداشتن پایگاه فرهنگی راه به جایی نمی برد ،اینک نثر پارسی شیوایی و رسایی گذشته را ندارد و واژگان بکار رفته در آن رنگ و بوی ناپختگی و نابسامانی می دهد و پاسخگوی هازه فرهیخته ایرانی نمی باشد پس ماندگار نخواهد بود .
چکیده جستار :
فرهی های زبان پارسی از گذشته تا کنون دگرگونی های بزرگی به خود دیده است ،نثر پارسی که از روزگارسامانیان شکوفایی خود را آغاز نمود در آن روزگار واژگان پارسی بر تازی فزونی داشته ولی در گذر روزگاران واژگان تازی و ترکی نیز در زمان سلجوقیان و غرنویان به نثر پارسی را یافت و واژه های ناسازگار و ناگویای آنها نثرها را دشوار و سخت نمود تا اینکه در آغاز سده 13نثرها روان ،ساده و دریافتنی گردید و از بکار بردن نوشته ها، مضمونها و واژگان پیچیده و نابجا در این روزگار ویچاری(خبری) نیست ،همچنین فرنام های چاپلوسانه و دنباله دار زدوده شد. و درپی اوگ گیری تمدن باختریان(غربیها)و گسیل دانشجو و آشنایی ایرانیان با نمادهای تمدن اروپایی و پدیدار شدن چهره های چیستایی ، فرهنگی و سیاسی پس از رستاخیز مشروطیت و راه اندازی آموزشگاه های نوین ، آمدن صنعت چاپ به کشور و نیز گسترش ترزبانی ،چاپ نسک و روزنامه ،دگرگونی ژرفی در سرایش و نثر پدید آمد و ساده نویسی و روان نویسی روایی یافت ، از چهره های نثر امروز می توان از شادروان دهخدا و جمالزاده یاد کرد که نخستین نمودهای نثر امروز را برای نگارش ساده هموار کردند، از ویژگی های این نثر که در نسک های چیستایی ، فرهی ،هنری ، رمان ، داستان کوتاه و روزنامه نویسی دیده میشود ، مایه ای از سادگی دارد و دیگر گزاره ای از واژگان سنگین و دشوار نیست و کسی با بکار بردن واژگان دور از ذهن در پی خودبرترنمایی نمی باشد ، از نمود های نثر امروز می توان از این ها یاد کرد : 1-نثر نسکهای پژوهشی-که دانشمندان ایران با فراگیری شیوه های پژوهش از ذانشمندان برون مرزی در زمینه های تاریخی ، فرهنگی ، دینی و ترزبانی کارهای شایانی انجام دادندکه می توان به چهره های تابناکی چون پورداود ،پیرنیا ، احمد کسروی ، نفیسی ، فروغی ، فروزانفر و 000 اشاره کرد.2- نثر نسکهای فرهی: درپی آشنایی ایرانیان با دبستانهای فرهی باختر و بویژه دبستان رمانتیسم بیش از همه دبستان های فرهی با رویکرد روبرو شد و در این راه کارهای ماندگاری از سوی نویسندگانی چون علی دشتی و محمد حجازی از داستان کوتاه ، هندات (قطعه ) فرهی با درونمایه منشی بر جای مانده است . 3- نثر روزنامه ای : درپی پدید آمدن فضای باز سیاسی در زمان مشروطیت و پهلوی دوم که به شکوفایی رسید و با کارهای طنز ، نوشتار و گزارش ، زبان آسانتری را روا نمود . ۴ـ نثر ترزبانی :گشایش آموزشکده دارالفنون و بایستگی نوشتن نسک های آموزشی در زمینههای چیستایی، فنی و رزمی موجب شد كه درپی همكاری آموزگاران باختری و دانش آموزان ایرانی كار ترزبانی نیز در ایران آغاز شود.
نثر امروز و نگاهی بر فرهی های کنونی
گذشته ی نثر پارسی
بیش از هزار و سد سال پیش، در زمان سامانیان بود كه پا به پای سروده، نثر پارسی نیز روایی گرفت؛ و در گذر سد سال نسک های بسیاری در موضوع های گوناگون گردآوری ، نگارش و ترزبانی شد. بسیاری از این نسک ها در سده های پسین از میان رفت و تنها شمار اندکی نسک برجای ماند كه پیشگفتار شاهنامه ی ابومنصوری کهنترین و تاریخ بلعمی، ارزشمنترین آنهاست.(۱ -۲) نثر این روزگار، نثر ساده یا نامه گون، کوتاه و روان و از هرگونه درازگویی و ساختگی تهی بوده و واژه های پارسی آن بر واژگان تازی سخت فزونی داشته است. این گونه ی نثر در زمان غزنویان با اندك ناهمسویی ( واژه های تازی بیش تر و جمله های درازتر) به دست ابوالفضل بیهقی اوگ شیوایی خود را نشان داد. تا آن جا كه میتوان با شكوهترین نمودهای زبان پارسی را درمیان صفحه های آن دید. (۳)
در سده ی پنجم نخستین بار خواجه عبدالله انصاری سجع را وارد نثر كرد و نیایش نامه ی خود را با پذیرش سادگی رواکی به نثر مسجع آراست (۴) و از این پس، رفته رفته صنایع نوزا بویژه سجع و جناس و موازنه و مراعات النظیر و مطابقه و... در کارهای نویسندگان گوناگون راه یافت و به ویژه در مرزبان نامه وراوینی و مقامات حمیدی به بهترین شیوه ها خود را نشان داد. (۵ـ٦)
سده ی ششم را باید سده ی نثر فنی نامید. نمونه ی والای آن كلیله و دمنه ی نصرالله منشی است. (۷) و هم این نثر است كه دنباله ی آن به سده ی هفتم (روزگار شیوه عراقی) كشید و گذشته از گلستان سعدی كه در همین زمان نوشته شد و نمونه ی برترنثر مسجع و از ارجمندترین متن های منثور پارسی به شمار میرود، (۸) ولی رفته رفته به نثر ساختگی و درازگویی انجامید و تا سده ی سیزدهم ادامه یافت. صنایع نوزا و واژگان دشوار و واژگان گوناگون در بیشتر نسک ها رو به فزونی گذاشت و نویسندگان در کاربرد مترادف های واژه های تازی تا آن اندازه افزون روی كردند كه كار آنان به لفاظی كشید و معانی و مفاهیم فدای درازگویی ها و تفضلهای بی جای آنان شد و دریافت بیشتر نمونهها را سخت و دشوار ساخت. این گونه نثر به ویژه در تاریخ وصفگری به اوگ درازگویی و ساختگی رسید. (۹) بیهوده نیست كه ادوارد براون (۱۰) نویسنده ی تاریخ وصفگری را «نخستین تباهی بزرگ زبان» میداند. كسی كه تاریخ در دست او تنها دستاویزی برای سخنسازی و سجعپردازی بود. و نه شگفت اگر خود گوید: «نگر بر آن است كه این نسک فراهم شده صنایع ، دانش ها و پهرست نوآوری ها است که از برترگویی ها و دستور شیوه ها ، سخنوری ها و چهارچوبها دوری گزیند و گزارشهایی که پیرامون جستار دانش تاریخ است مضامین آن به گفته آشکار گردد». (۱۱) و شگفت این كه در زمانهای پسین نیز از همین گونه نثر پیروی میگردد. شرفالدین علی یزدی در "ظفرنامه" و به ویژه میرزا مهدی خان منشی در "دره نادره"، آن چنان در کاربرد واژگان دور افتاده تازی افزون روی میكند كه زبان پارسی زیر پرتو آن می ماند. تا آن جا كه در سراسر نسک مگر به پیوندگر ها و فعل ها، به هیچ واژه ی پارسی دیگری نمیتوان برخورد.
دگرگونی نثر پارسی در سده ی سیزدهم
از روزهای پایانی سده ی دوازدهم از نثرهای ساختگی و پرگویی دیگر ویچاری نیست به گونه ای كه نوشته های نویسندگان این سده را میتوان بنام نخستین سرنوشته های نثر ساده ی پارسی زمانهای پسین به شمار آورد و از آن بنام روزگار نثر پیرو سخن گفت: «در این زمان پیروی از نثر زیبای گلستان با آمیزه ای از شیوه سعدی و جوینی و وصاف، رواک میگیرد. نثرنویسان این زمان مانند فاضل خان گروسی، عبدالرزاق بیك دنبلی، میرزا محمدصادق وقایع نگار، میرزا عیسی قائم مقام، میرزا حبیب قاآنی، میرزا عبدالوهاب نشاط و میرزا رضی تبریزی بدون این كه درپی گسترش شیوه ی كهن باشند، همچنان به نثرهای كهن دلبستگی نشان میدهند. (۱۲) و در سرچشمه های خود كمابیش از شیوه ی دیرین پیروی میكنند و این گونه با دگردیسی كسانی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام تا میانه پادشاهی ناصرالدین شاه ادامه مییابد. در این زمان، پیروی از نثر قائم مقام روا میشود و نویسندگان اگرچه به شیوههای کهن سرگرم هستند، از گرایش به سادهنویسی نیز روی نمیگردانند. از نویسندگان این روزگار میتوان از امیرنظام گروسی، بدایع نگار، مجدالملك و عبداللطیف تسوجی نام برد كه از نثرنویسان پیرو كه پیش از این نامشان گذشت، بسیار سادهتر مینویسند . (۱۳)
با این همه نباید نانوشته گذاشت كه «این قائم مقام بود كه نخستین بار بسیاری از نگارش ها از درازگویی وساختگی و مضمون های پیچیده و همانندسازی های نابهجا كاست و تا اندازهای نگارش خود را ـ به ویژه در نامه نگاری های ویژه به سادگی و گفتار سرشتیک نزدیك ساخت. نثر وی ناهمسو با کارهای گذشتگان او كه پر از جملهها و نوشته های دراز و همسانسازی های یپاپی و سجعهای خستهكننده بود، از جملههای كوتاه آمیخته شد و همسانها اندکی تكرار شد. او تنها از سجعهای زیبایی كه ویژه ی گلستان سعدی است بهره برده است . از آوردن فرنام ها و عنوان های چرب زبانی خودداری کرد و به سروده های پارسی وتازی و آیه های قرآنی و ویچار و حدیث هایی كه شیوه ی نویسندگان پیشین بود، بسیار كم تر از پیشینیان خود دست زد و بسیار به جا و بهنگام به آن ها استشهاد كرد. روی هم رفته شیوه قائم مقام پیرو گلستان سعدی و مانند آن زیبا و روان و آهنگ دار است .» ( ۱۴ـ۱۵)
شوند های پیدایی نثر کنونی
در سده ی سیزدهم رفته رفته آوازه ی تمدن و فرهنگ باختر به گوش ایرانیان نیز رسید. عباس میرزا پسر فتح علی شاه از نخستین كسانی بود كه از پیشرفت فرهنگ و تمدن باختر زمین آگاهی یافت و با آوردن نخستین چاپ خانه در تبریز افزار چاپ نسک و روزنامه را فراهم آورد. (۱٦) و نیز با فرستادن چند تن از ایرانیان بویژه میرزا صالح شیرازی به فرنگ موجب شد كه نخستین دانش آموختگان باختر با آگاهیها و اندیشههای نو به كشور باز گردند.
یوتر (به جز ) از اینان، آمدن گروههای رزمی و سیاسی كشورهای اروپا به ایران نیز هر چه بیش تر آشنایی ایرانیان را با پیشرفت باختریان سبب شد. و سال به سال رفت و آمد و پیوند ایرانیان و فرنگیان نیرو گرفت.
ابوالقاسم قائم مقام نخست فرزین کشته شد و پسر میرزا عیسا قائم مقام از جمله مردان بزرگ سیاسی و فرهی ایران بود كه قلم و گام او سخت در هوشیاری ایرانیان کارگر افتاد. آمدن مردی یگانه همچون میرزا تقی خان امیركبیر و اندیشههای بلند او در زمینه ی دگرگونی های گوناگون و به ویژه گشایش نخستین آموزشکده در ایران به نام دارالفنون، كه یكی از بزرگ ترین گام های او بود، در دگرگونی اندیشه مردم ایران کارایی به سزا داشت. (۱۷) آموزگاران اروپایی به یاری شاگردان ایرانی خود نسک های دانشی و فنی و رزمی را به پارسی برگرداندند. نسک های تاریخی و داستانی به یاری ترزبانان روزگار ناصری کم کم ترزبانی و چاپ شد. این نسک ها از آن جا كه ترزبانان آن ها از نثر ساده متن های بنیادی پی روی میكردند، در نوگرایی شیوه نثر و سادهنویسی بسیار کارا شد. به ویژه ترزبانی نسک های فرانسه مانند تاریخ ناپلئون، تلماك، كنت مونت كریستو، سه تفنگ دار و سفرنامه ی استانلی با رویکرد به نثر ساده ی هر كدام، در سادهنویسی نویسندگان کارایی فراوان گذاشت.
روزنامهنویسی نیز از آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه، نخست در پیرامون دربار و سپس برای مردم پدید آمد. (۱۸) «شورش بابیان، بدتر شدن زندگی در ایران پس از کشتن امیركبیر، نبودن مردان شایسته، چیرگی سختگیران، تند شدن همتازی های دولت های بیگانه و دستبرد آنان در فرمانروایی كه همه ویرانی و تباهی در پی داشت.» (۱۹) از کارهایی بودند كه در كنجكاوی ورویکرد مردم به این گونه زیست کارایی بسیار داشتند.
میرزا حسین سپهسالار، امینالدوله، مشیرالدوله و اعتضادالسلطنه نیز از جمله مردان پیشرو بودند كه هر كدام در دگرگونی کارهای اداری و گسترش فرهنگ نوین، بار خویشکاری سنگین را بر دوش گرفتند. سفرهای سید جمالالدین اسدآبادی به ایران و تبلیغات او در ستیز با خودکامگی و كوشش پیروان و مریدان وی هر كدام در بیداری ایرانیان کارایی انكارناپذیر داشت. همچنین کوشش خستگیناپذیر روشن اندیشان بیرون از ایران كه با آگاهی از تیرگی زندگی در كشور از راه روزنامه و نسک یك دم از پای نمینشستند، نمیتوان دست كم گرفت. مگر کوشش میرزا ملكم خان كه از آن یاد شد، ترزبانی نوشتارها و نمایش نامههای میرزا فتحعلی آخوندزاده و رساله ها و سروده های میرزا آقاخان كرمانی و نوشتههای آزادی خواهانه ی شیخ احمد روحی و نسک های میرزا عبدالرحیم طالباف و «سیاحت نامه» زینالعابدین مراغهای از جمله كوششهایی بود كه سخت در روشنی اندیشه های خوانندگان آن روز و پیدایی اندیشههای آزادی خواهی کارگرافتاد: «همه ی شوندها و افزارها كه هر كدام در زمان خود در تار و پود سازمان تباه شده هازمانی ایران رخنه كرد و دولتمردان را به دهشت انداخت و مردم را برای پذیرش دگرگونی بنیادی در ساختار اداره و گزینش راه و روش نوین زندگی آماده ساخت و بدینسان گرایش به دگرگون كردن ساختار كهنه و فرسوده زندگی هازمانی و شهری، كه بذر آن از همان نیمههای نخست سده ی سیزدهم هجری پاشیده شده بود، کم کم و بادرنگ نشو و نما كرد و رستاخیز مشروطیت را پدید آورد» (۲۰)
چنین بود كه نیاز روزافزون به چاپ كردن و خواندن كه به یاری سازه چاپ و بودن روزنامه و نسک و پایه گذاری آموزشکده های نوین و افزون شدن باسوادان و روایی زبان های اروپایی و تاخت دانش های نوین، روز به روز بیشتر سهش میشد، اندك اندك شیوههای کهن در برابر نوگرایی پس نشست و سرانجام كوششهایی كه برای پیراستن زبان از گفتارهای دشوار و آمیختگی های ناهموار، از زمان های پیش آغاز شده بود، به بار نشست و سادهنویسی و روانی جای دشوارنویسی و صنعتگری را بگیرد و بدینگونه رستاخیزی راستین در سروده و نثر پدید آید.
نخستین نمودهای نثر امروز
نمودهای رستاخیز در نثر را، به مفهومی كه بتوان پایه و مایه فرهی های منثور امروز شمرد، باید به ویژه در کارهای زینالعابدین مراغهای (۲۱) و میرزا عبدالرحیم طالباف (۲۲) و میرزا علی اكبر خان دهخدا (۲۳) و سید محمدعلی جمال زاده (۲۴) چهار تن از نویسندگان روزگارمشروطیت و پس از مشروطیت به روشنی باز دید. زین العابدین مراغهای از نگاه تازگی موضوع و سادگی زبانی كه در نسک «سیاحت نامه ابراهیم بیك» ارایه داد؛ طالب اف از دید دست یابی به زبان ساده و موضوع های فرهیزشی كه نخستین بار در ایران مطرح كرد؛ دهخدا به اعتبار قلم شیرین و طنز گزندهاش كه در نوشتار های «چرند و پرند» با زبانی سرشار از جنبش و درخور دریافت و اندیشه ی مردم به كار گرفت؛ و سید محمد علی جمالزاده با گزینش گونه «داستان كوتاه» و زبان مردمی برگزیده ی او كه پر از متل ها و اصطلاح های مردمی است، از هرنگر در فرهی ها(ادبیات ) کنونی تازگی داشت.
چهار نویسنده با کارهایی گوناگون كه موجب شدند اندك اندك گونه های نثر کهن از روایی بیافتد و ناراستای نسک و نسک خوانی كه در سده های پیش تنها به ویژگان اختصاص داشت، برای مردم و در میان مردم روایی یابد و با رویکرد به روایی گونه های فرهی باختر همچون رمان، داستان كوتاه، نمایش نامه و داستانهای كودكان كه تا آن روز در کشور ما پیشینه نداشت و نخستین سامه پرداختن به هر یك از آن ها آشنایی به زبان مردم بود، راه را برای پیشباز دارندگان توانایی و درونمایه از گونه های فرهی های نوین باز كند.
ویژگی های نثر امروز و گونه های آن
نثر امروز كه در نوشتهها و نسک های گوناگون بویژه از نسک های چیستایی، هنری، فرهی، رمان، داستان كوتاه، نمایش نامه، روزنامه، نقدنویسی و نسک های كودكان دیده میشود، نثری است كه تنها مایهای از سادگی دارد.
در این هفتاد سال کنونی نثرنویسان و داستاننویسان ما به ناگزیر و درخور زمان، به زبان روایی یافته و روزمره روی نهاده اند. دیگر هیچ كس با به كار بردن واژه های سنگین و دور افتاده در پی خودبرترنمایی نبوده اند. به زبان بهتر نویسندگان دریافته بودند كه از این پس افزونروی در کاربرد واژه های سنگین بیانگر تراز برتری آنان نخواهد بود، بلكه ارزش هر نویسنده، به اعتبار بلندی اندیشه و توانایی بیان آن به زبان ساده و روان و چیرگی در رشته ی تخصصی و نیروی تحلیل و تشریح اوست. چون آماج وی پیوند هر چه بیشتر با خوانندگان است و تنها به واژهها و ساختمان زبانی باید روكند كه در دهان مردم روایی دارد. و پیداست كه در دهان مردم، هیچ گاه برابر ها و نوشته های وصفی و صفت های مفعولی جایی نداشته است. بنابراین زبان نگارش نیز همچون زبان مردم از این گونه مترادف ها و عبارت ها تهی شد و متل ها و اصطلاح های گوناگون مردم جای آن ها را گرفت. مگر نه این كه زمان موضوع نوشتهها با زندگی وابستگی همراستا بود، زبانی نیز كه به طرح این موضوع ها میپردازد، باید ویژگی های زبان مردم را بپذیرد؟
چنین بود كه پرگویی و سرگرمی جای خود را به موضوع های کارآمد، طنز و انتقاد داد و رک گویی و بی باکی فرهی وکوتاه نویسی جای روده درازی و درازگویی و صنعتپردازی را گرفت و كنایه ها و استعاره هایی كه موضوع و آماج بنیادی را زیرپرتو می گرفتند، از میان رفت و نثر تنها افزار بیان اندیشهها و دیدگاه ها شد، نه آماج، آن چنان كه به نگر بسیاری از نویسندگان کهن بود. به ویژه این كه آمدن واژه های چیستایی و سیاسی و هازمانی نوین نیز در گستره نوشتهها، هوایی تازه دمید و خوانندگان ناگزیر با موضوعهایی روبرو شدند كه پیش از آن پیشینه نداشت.
بنابراین اگر ما در همان دم كه بنیاد سادگی و رویکرد به زبان مردم را در همه ی نوشتهها و نسک های امروز میبینیم، باز هم با نماهای گوناگونی از نثر (چه نگارش و چه ترزبانی) روبهرو میشویم، این را باید به اعتبار موضوع های گوناگون، گونه های فرهی نوین، رشتههای تخصصی و تراز داشته ها و گرایش های ویژه نویسندگان گوناگون و به ویژه خودخواسته برخی از داستاننویسان در پیدا كردن نثر ویژه ی خود بدانیم و به اعتبار چند بنیاد، با اشاره به نمودهای گوناگون نثر، با چهرههای نویسندگان، بویژه از داستاننویس و نا داستاننویس و بویژه با فرهی های منثور کنونی آشنا شویم.
۱ـ نثر نسک های پژوهشی
با پیدایی و گسترش دانشگاه ها و با فراگیری شیوههای دانشی و پژوهش از ایرانشناسان برون مرزی، بیش تر دانشوران کنونی و استادان دانشگاه، به كارهای پژوهشی و دانش های نگره ای کشیده شدند و در زمینههای گوناگون، بویژه از تاریخ و فرهنگ و زبان های ایران باستان، تاریخ و تاریخ فرهی ها پس از اسلام، تصحیح متن ها، پژوهش در سرگذشت احوال نویسندگان و سرایندگان كهن و جستار در شیوههای نثر و سروده پارسی و گردآوری بن مایه ها و داوری درست درباره ی کارهای گوناگون سروده ها و منثور، كارهای ارزشمندی انجام دادند و از این راه در بالندگی فرهنگ ایران سخت كوشیدند. این گروه از دانشوران را میتوان در سه گروه: زایک(نسل) نخست (یا پیرتر)، زایک دوم (یا میانه) و زایک سوم (یا جوانتر) باز شناخت.
گروه نخست یا زایک پیرتر كسانی هستند كه بیشتر با پیروی از راه ایرانشناسان برون مرزی و رویکرد به شیوههای چیستایی نقد و بررسی باختریان، گام در راه پژوهش نهادند و با درست نگاری و نوشتن نسکهای گوناگون، کم کم از دانشمندان و پژوهشگران بنام کنونی شناخته شدند. از این گروه میتوان از نام هایی همچون حسن پیرنیا، محمد علی فروغی، علامه قزوینی، سید حسن تقیزاده، علامه دهخدا، عبدالعظیم قریب، ملكالشعراء بهار، احمد كسروی، ابراهیم پورداوود، ذبیح بهروز، احمد بهمنیار، اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی، جلالالدین همایی، بدیع الزمان فروزانفر، محمد پروین گنابادی، مدرس رضوی، قاسم غنی، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، نصرالله فلسفی و… یاد كرد.
گروه دوم و سوم كه از زایک میانه و زایک جوانتر شمرده میشوند، بیشتر از شاگردان گروه نخست بودهاند و هر كدام از گروه استادان و پژوهشگرن نام دار كشور به شمار میآیند. در این گروه میتوان از دكتر محمد معین، دكتر ذبیحالله صفا، دكتر پرویز خانلری، دكتر محمد مقدم، دكتر حسین خطیبی، دكتر حسن یزدگردی، دكتر احمدعلی رجایی، دكتر صادق كیا، دكتر سید جعفر شهیدی، دكتر مهدی محقق، دكتر محمد دبیرسیاقی، دكتر محمد جواد مشكور، دكتر عبدالحسین زرینكوب، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر زریاب خویی، دكتر باستانی پاریزی، دكتر ضیاءالدین سجادی، دكتر غلامحسین یوسفی، دكتر عبدالحسین نوایی، دكتر منوچهر مرتضوی، دكتر اسلامی ندوشن، دكتر محمد امین ریاحی، دكتر بهرام فرهوشی، دكتر مظاهر مصفا، دكتر جلیل دوستخواه، دكتر شفیعی كدكنی، دكتر محمد استعلامی و… نام برد.
هر سه گروه چون به زبان و فره پارسی چیرگی بسیار داشتهاند، بایست در نثر آنان نیز به نسبت، نشانههای این چیرگی و پختگی را میتوان دید، نثر درست كه برابر با شیوه زبان پارسی است و در آن از هر یك از پایه های جمله در جای خود بهره برده شده و بدرستی كم تر از روشهای دستوری فراتر رفته است.
تنها ناهمگونی كه میان نثر این دو گروه میتوان دید، این است كه نثر بیشتر کسان گروه نخست با رویکرد به زایک آنان و به فراخور گستره اندیشه و كار آنان، با واژه ها و واژههای فرهی بیشتر همراه است تا نثر گروه دوم و سوم، به ویژه نثر برخی از اینان، كه به بالاترین سادگی وپالایش زبان رسیده است. (۲۵)
۲ـ نثر نسک های فرهی(ادبی)
از آغاز آشنایی ایرانیان با شیوه ها و دبستان های فرهی باختر زمین، دبستان رومانتیسم بیش از دیگر دبستان ها با رویکرد روبرو شد. دبستانی كه گستره پنداربافانه و رویایی و فریبنده ی آن با روان ایرانیان بیش یا كم سازگار بود و به ویژه در سال های آغاز رخنه آن در ایران ـ زمانی كه هنوز دبستان های دیگر چندان رخنه نداشتند ـ شادابی و تازگی بسیار داشت.
از نخستین ایرانیانی كه به این دبستان روی آوردند، یوسف اعتصام الملك بود كه از سال ۱۳۲۸ هجری قمری با چاپ مجله ی «بهار» گام در راه نهاد و با ترزبانی کارهای کسانی چون : شیللر و هوگو و نیز چاپ برگزیده هایی از هندات های سروده و نثر اروپایی، دلبستگی خود را به این گونه آثار نشان داد و حتا در نوشتههای او تأثیر بسیار كرد. (۲٦)
از این پس بود كه رویکرد به کارهای رمانتیك بویژه از نگارش و ترزبانی در ایران روا شد و افزون بر ترزبانی و نوشتن رمان و داستان، برگرداندن و نوشتن هندات های فرهی نیز روایی یافت. به ویژه نمود نویسندگانی همچون علی دشتی و محمد حجازی و جواد فاضل و حسینقلی مستعان از یك سو و نیز ترزبانی کارهای نویسندگان یونان باستان و نیز نویسندگان رمانتیك باختر زمین، مانند هانری هاینه، لرد بایرون، آلفرد دوموسه، ویكتور هوگو، لامارتین از سوی دیگر، در گسترش و روایی این گونه کارها سخت کارگر افتاد و دیگر كمتر مجلهای بود كه به این گونه نوشتهها رو نكند. کارهایی كه بیشتر در دو گونه «داستان» و «هندات فرهی» نوشته میشد و درست شیدایی و سهش های خودی بود، زیبایی های سرشتیک، پند مردم گرایانه، خوشبینی و بدبینی خوشبختی و بدبختی، درونمایه بنیادین آن ها بود. پیوند ها و جداییها، رشک ها و آرزوها، اندوهها و شادیها، وفاداری ها و ستمكاری ها، پاكدامنیها و تردامنیها، اشك ها و آه ها، یادهای تلخ و شیرین، چشمههای پاک، سایبان درختان، گل های رنگارنگ، بویژه دریافت ها و نشانههایی بود كه در این گونه کارها فراوان به چشم میخورد. گستره ای ویژه با واژههایی آشکار كه بدرستی به نثرهایی از این دست، نما و سیمایی روشن میبخشید. (۲۷)
۳ـ نثر روزنامهای
همچنان كه در پیش گفته شد روزنامه و روزنامهنویسی با کوشایی میرزا صالح شیرازی در ایران آغاز شد و پا گرفت و پس از آن سال به سال بر شمار روزنامهها افزوده شد و به کم کم روزنامهنگارانی پیدا شدند كه هر یك در زمان خود، از از دید شیوه اندیشه و شیوه ی نثر، كه از زبان مردم مایه میگرفت، از چهرههای برجسته ی این فن شمرده شدند. سید جمالالدین اسدآبادی، میرزا آقاخان كرمانی، میرزا ملكم خان و علیاكبر دهخدا از نخستین كسانی بودند كه به روزنامهنگاری دست زدند. به ویژه دهخدا در نوشتارهای خود با نام «چرند و پرند» بالاترین پختگی و توانایی خود را در آن فن نشان داد. تا آن جا كه شیوه ی انتقادی و تلخند ویژه او در كار روزنامهنگارانی كه به طنز و انتقاد رویکرد بیش تری داشتند کارایی بسیار گذارد.
با این همه پس از این زمان در كمتر روزنامهنگاری میتوان چیرگی دهخدا را در این روش که ویژه او بود ، دید ، دیگر روزنامهنگاران زمان مشروطیت نیز که توانایی رویارویی و برابری با اینان داشتند، شاید از شمار انگشتان یك دست هم فراتر نمی رود و این شاید به سه شوند بود:
نخست این كه روزنامهنویسان زمان مشروطیت از مایهای بهره داشتند كه بیشتر روزنامهنگاران سال های پس، از آن بیبهره بودند.
دوم این كه، چون جایگاه هازمانی و سیاسی روزگار مشروطیت و جنبش و هیجان درپی آن در فضای روزنامهنگاری زمان های پسین پدید نیامد، بناچار روزنامهنویسان این زمان آمادگی وتوانش و جایگاه روزنامهنگاران آن زمان را نمیتوانستند داشته باشند.
سوم این كه، ارج و آزرمی كه روزنامهنویسی در روزگار مشروطیت داشت موجب شد كه بیشتر نویسندگان برگزیده به جایگاه آن گام نهند. به هر روی در دهههای پسین اصطلاح «ژورنالیسم» رفته رفته با مفهومی همراه شد كه در نگر فرهیختگان و نویسندگان چندان ارجی نداشت چنان كه زمانی به سستی نثر نویسندهای اشاره میكردند، چه بسا آن را « روزنامهای» یا « ژورنالیستی» میخواندند.
ولی این همه شوند آن نمیشود كه همه نیروها و شگردهای گیرای روزنامهنویسان دهههای کنونی را نپذیرفت .به ویژه این كه در همین زمان، در كشور ما روزنامهنویسانی پیدا شدند كه هم از دیدگونه كار بویژه از «فكاهه»، «طنز»، «نوشتار» و «گزارش» و هم ازدید شیوه ی طرح مطالب و هم از روی چگونگی نثر، چهرههایی نمایان یافتند. (۲۸) و به ویژه در سنجش با نثر روزنامهای مشروطیت بر اثر گذر زمان به زبان آسانتر و هموارتری راه بردند. و برخی از آنان از دید چیرگی به متل ها و اصطلاح ها و كنایه های ویژه مردم وبهره ی به جا و درخور از آن ها به گونه ناهمراستا نشان دادند كه نه تنها روزنامهنویسی در برابر هنر نویسندگی كاری فروتر و بیارجتر نیست، بلكه چون فنی است سد در سد تخصصی و بایسته داشتن توانایی و مایه خاص، چه بسا توانارین نویسندگان نیز در این راه پیروزی نتوانند یافت. (۲۹)
۴ـ نثر ترزبانی (ترجمه)
گشایش آموزشکده دارالفنون و بایستگی نوشتن نسک های درسی در زمینههای چیستایی، فنی و رزمی شوند آن شد كه در پی همكاری آموزگاران برون مرزی و دانش آموختگان ایرانی كار ترزبانی نیز در ایران آغاز شود.
از نخستین ترزبانیهایی كه از فرانسه به پارسی روی داد و یاد برخی از آن ها در صفحه های پیش گذشت، از چند نسک تاریخی و داستانی دیگر نیز میتوان نام برد. نسک های چون «تاریخ ایران» نوشته سرجان ملكم، «لویی چهاردهم و پانزدهم» از الكساندر دوما (پدر)، «روبنسون كروزوئه» از دانیل دفو، «سفرهای گالیور» از جاناتان سویفت و «سرگذشت علی بابا اصفهانی» کار جمیز موریه، كه با رویکرد به ناگزیری ترزبانان در پیروی از نثر ساده ی آن ها در سادهنویسی آن زمان کارایی به سزا داشت. (۳۰)
پس از این زمان چون سال به سال شمار ترزبانان فزونی میگرفت و نیز آمادگی و دلبستگی مردم برای آشنایی هر چه بیش تر با فرهنگ باختر، بیش از پیش سهش میشد، ترزبانی نسک های تاریخ، رمان، نمایش نامه و کارهای سرایندگان و نویسندگان رمانتیك باختر زمین به کم کم روایی یافت.
شاه زاده محمد طاهر میرزا اسكندری با ترزبانی «كنت مونت كریستو» و «سه تفنگ دار» و «لویی چهارم» از الكساندر دوما و ابراهیم نشاط با ترزبانی «پل وویرژینی» از برنارد دوسن پیر، از نخستین كسانی بودند كه به كار ترزبانی دست زدند. به ویژه یوسف اعتصام الملك با ترزبانیهای روان و شیوا «نیرنگ شیدایی» کار«شیللر» كه از روی ترزبانی فرانسوی الكساندر دوما برگردانده شده بود و نیز جلد یکم و دوم «میزرابل» (Lesmiserables ) از ویكتور هوگو با نام «تیرهبختان» (= بینوایان) و «سفینه غواصّه» از ژول ورن و بسیاری ترزبانی های دیگرش، توانایی و زبردستی خود را در این راه نشان داد.
بدینسان سال به سال بر شمار نسک های ترزبانی افزوده شد و اندك اندك از گستره ی تنگنای کارهای رمانتیك به در آمد و همه ی کارهای كلاسیك ها و رئالیست ها و رماننویسان نو، بویژه نویسندگان اروپا و آمریكا و آمریكای لاتین را دربرگرفت. (۳۱) و با گذشت زمان و كسب تجربه ی بیش تر نشانههای درستكاری و امانت و دست یابی به نثر مطلوب و نزدیك به اصل، بیش از پیش به چشم خورد. و کم کم دستکاری ترزبانان در متن های بنیادین ـ كه گاه تا اندازه دگرش نام ها و چهره ها روی می داد ـ از میان رفت. (۳۲) و ترزبانیهای آزاد، كه هوده آزادی كامل ترزبانان بود، رو به كاهش گذارد وترزبانان سال به سال به مسئولیت سخت خود كه پذیرش امانت تا آنجا که شدنی بود، بیشتر پی بردند. به ویژه در رمان و داستان كوتاه و نمایش نامه ـ كه غیر از دریافت مفاهیم و مطالب نویسنده، كه در ترزبانی نسک های چیستایی و هازمانی ( اجتماعی ) و فلسفی، ارزشمندترین خویشکاری ترزبانور است ـ به بایستگی نگهداشت شیوه نویسندگان گوناگون نیز رویکرد نمودند. بایستگی كه پذیرش آن بسیار دشوار است و به ویژه در این گونه نسک ها سخت ارزش دارد. زیرا ترزبانور افزون بر آشنایی با دو زبان مبدأ و مقصد، باید آن چنان در کارهای نویسنده ی اصلی فرورفته باشد كه به روشنی از چگونگی شگرد و اندیشه و ریخت و درونمایه هر یك ازنسک های او آگاه باشد و برای هر نسک به فراخور شیوه ی عرضه ی مطالب و چگونگی نثرها به دریافت سزاوارترین و نزدیكترین زبان چیرگی یابد. (۳۳) و این چیرگی هنگامی به رسایی می رسد كه ترزبانان افزون بر داشتن سامه هایی كه یاد شد، از گرایش و انگیزشی درخور نیز بهرهور باشند. زیرا چه بسا ترزبانانی كه همه ی آن سامه ها را درخود فراهم داشتهاند ولی چون از گرایش و انگیزه بسنده بیبهره بودهاند، آن چنان كه باید كار آنان با پیروزی همراه نشده است. این از مهم ترین شرایطی است كه زمانی در یك ترزبان فراهم شد، او را در ترزبانی درست و برابر اصل با درخورترین زبان یاری خواهد داد. (۳۴) و از آن جا كه ترزبانیها در موضوع های جداگانه ی دانشی، فلسفی، هازمانی و فرهی است و هركدام از زیردست ترزبانان گوناگون با انگیزه ها و گرایشهای گوناگون ـ با رویکرد به ناگزیری آنان در پیروی از نثر متن های اصلی، بیرون میآید، موجب خواهد شد كه انواع گونهگون نثر پدید آید. و به ویژه اصل و ویژگی آمیخته زبان پارسی، ترزبانان را وا می دارد كه در كار یافتن برابر های روشن، گاه نیز به ساختن آمیختگی های توین دست زنند و زبان پارسی را رسایی بخشند و بیش از پیش برای پذیرش مفاهیم گوناگون آماده كنند. (۳۵)
بنابراین اگر زبان پارسی هنوز برای برگرداندن مفاهیم و اصطلاح های دانشی ـ چنان كه باید رویکرد و داشته های خود را نشان نداده است، ولی با رویکرد به بایستگی آمیختهسازی از یك سو و از سوی دیگر گوناگونی نثر در ترزبانی نسک های فرهی، كه دربردارنده تجربهها وگرایش های گوناگون ترزبانان تراز نخست و پیروی از شگردهای نویسندگان باختری است و در نشان دادن داشته های زبان ما بسیار کارا بوده است، میتوان به گسترش یافتن و آمادگی تاندک اندک زبان پارسی بیش از پیش امیدوار بود.
نثر ترزبانی : باگسترش دانش و نیاز هازه به دانش های نو و ترزبانی نوشته های بیگانه با انگیزه وانگیزه ترزبانان همراه نبود از اینرو واژگان بیگانه به زبان خودی راه یافته و کار را برای زایک های آینده دشوار ساختند .
هوده گیری وپیشنهاد ها :
در پی دگرگونی های سیاسی و فرهنگی و پدید آمدن فضای باز سیاسی ، اندیشه ها جای شکوفایی و خودنمایی پیدا می کنند که با راهنمایی و ریخت دادن به این جنبش ها می توان به باروری فرآورده های فرهنگی ، دانشی و دینی یاری رساند و به شکوفایی دست یافت ، زبان پارسی در سد سال گذشته زمانی که با برنامه ریزی و راهبری و فرهیختگی همراه بوده ، نثرهای ماندگار ، پویا و جاودانه به یادگار گذاشته و هر گاه با تنگ نگری ، ستیزه جویی و بی برنامگی و ناهمگونی همراه شده به آلایش زبانی گرفتار و فرآورده های کم ارزش و غیرقابل رقابت با فرآورده کشورهای همسان به بازار عرضه و با همه پشتیبانی های سرمایه ای و رسانه ای حتی نتوانسته مخاطب درون مرزی را بسوی خود بکشاند، این رویکرد که همان سیاسی کردن فرهی ها است ، امروزه نثر پارسی را بیش از پیش ناتوان و ناکارآمد ساخته و دگراندیشی را به دیده ستیزه جو و دشمن می انگارد ، از این رو نثر در چنبره تنگ نگری و اندیشه ستیزی گرفتار شده و راه بجایی نمی برد و لذا نثر پارسی در این رهگذر آسیب فراوان دیده و رسانه هایی چون سدا و سیما دیگر سخنی برای گفتن ندارند و برنامه های آن نه تنها نثر بلکه واژگان پارسی را نیز تهدید می کند و زبانی را به مخاطب می نمایاند که بسیار بی ارزش ، تهی از بار معنایی و زیانبار می باشد و اگر این شیوه ادامه یابد فرهی ها دچار گسست با گذشته پربار خواهد شد.
به باور دلسوزان و فرهیختگان هازه ایرانی و اندیشمندان گستره سروده و نثر اگر دولت از دستبردهای ناروا در تولید فرآورده های فرهنگی دست بردارد و تنها به مدیریت کلان بسنده کند ، هوش سرشار ایرانی با پشتوانه های گهربار دیرین می تواند در گیتی پیشتاز کاروان فره و هنر گردد و فرآورده های در خور و شایان رویکرد را به هازه جهانی پیشکش نماید آریایی نژادی شایسته است و شایستگی گام نهادن بر تارک فرهنگ و دانش را دارد، اگر درفش بیداد و ستم بر سر آنها نباشد بر کیهان بیکران سروری خواهند کرد .
بکوشش : شهریار آریابد
.........................................
پی نوشتها:
۱- شاهنامه ی ابومنصوری به دستور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق به دست ابو منصور معمری وزیر او و با همكاری دستهای از آگاهان گردآوری شده است. برای آشنایی با نثر این نسک بخشی از آن آورده میشود:
«پس امیر منصور عبدالرزاق مردی با فرّ و خویشكام بود و با هنر و بزرگ منش بود اند كامروایی. و با دستگاهی تمام از پادشاهی و ساز مهتران و اندیشهای بلند داشت به گوهر. و از تخمه اسپهبدان ایران بود و كار كلیله و دمنه و نشان شاه خراسان بشنید. خوش آمدش. از روزگار آرزو كرد تا او را نیز یادگاری بود اندر این جهان. پس دستور خویش ابو منصور المعمری را بفرمود تا خداوندان کتاب ها را از دهگانان و فرزانگان و جهاندیدگان از شهرها بیاورد و چاكر او ابومنصور المعمری به فرمان او نامه كرد...»
۲- تاریخ بلعمی یا ترزبانی تاریخ تبری از سوی ابوعلی بلعمی از تازی ترزبانی شده است. برای یادآوری، بخشی از نثر نسک آورده میشود:
«و پرویز برفت با یاران تا به سه روز از عراق بیرون شدند و روز و شب همی تاختند تا به حد شام رسیدند. ایمن شدند و از دور صومعهای دیدند. راهبی آن جا. بدان صومعه شدند و فرود آمدند. راهب، لختی نان خشكار آورد و خود ایشان را نشناخت. پس آن نان به آب تر كردند و بخوردند. پرویز را خواب گرفت كه سه روز بود تا نخفته بود. سر بر كنار بند وی نهاد و بخفت و هر كس همچنان بخفتند...»
۳- از میان پچین های این نسک، تنها پچین در باره تاریخ سلطان مسعود غزنوی برجای مانده است. برای نمونه بخشی از آن در این جا آورده میشود:
«روز شنبه نهم ماه رجب، میان دو نماز بارانكی خرد خرد میبارید. چنان كه زمین را ترگونه میكرد. و گروهی ازگلهداران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدان جا بداشته. هرچند گفتند از آن جا برخیزید كه محال بود بر گذر سیل بودن، فرمان نمیبردند. تا باران قوی شد. كاهلوار برخاستند و خویشتن را پای آن دیوارها افكندند كه به محلت دیه آهنگران پیوسته است و نهفتی جستند. و هم خطا بود و بیارامیدند. و بر آن جانب رود كه سوی افغان شال است بسیار استر سلطانی بسته بودند و در میان آن درختان با آن دیوارهای آسیا و آخورها كشیده و خرپشته زده و ایمن نشسته. و آن هم خطا بود كه بر راه گذر سیل بودند…»
۴- برای نمونه بخشی از مناجات نامه در این جا آورده میشود:
«ای كریمی كه بخشنده عطایی و ای حكیمی كه پوشنده خطایی و ای صمدی كه از ادراك خلق جدایی و ای احدی كه در ذات و صفات بیهمتایی و ای خالقی كه راهنمایی و ای قادری كه خدایی را سزایی، جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده و چشم ما را ضیای خود ده. ما را آن ده كه ما را آن به…»
۵- برای آشنایی با نثر مرزباننامه، نمونهای از آن آورده میشود:
«كبوتر چون این فصل به حسن اصغا بشنود و حلقه قبول و استرضا در گوش كرد، بامداد كه سپید باز مشرق، یك به یك پرواز كبوتران بروج فلك را از پای انداخت؛ از جای برخاست، پای در ركاب صبا آورد و دست در عنان شال زد. دو اسبه بر كریوه علو دوانید، از محمل ضباب برگذشت، هودج دبور از پس پشت انداخت و از آن جا به پانشیب هوا فرو رفت و به یك میدان تنگ عزیمت بر سر حد نشیمنگاه مرغان كشید…»
٦- برای آشنایی با چه گونگی نثر «مقامات» بخشی از مقامه سوم آورده میشود:
«حكایت كرد مرا دوستی كه در متابعت او بود و جان در مشایعت او، كه وقتی از اوقات كه شب جوانی مظلم و غاسق بود و درخت كودكی راسخ و باسق، ریاحین عیش تازه و راحات روح بیحد و اندازه، باغ جوانی تر و تازه بود و از فیلسوفی من در جهان آوازه. خواستم كه بر امّهات بلاد گذری كنم و اجتیاز را اختیار سفری پیش گیرم. با یاران یكتا و اخوان صفا مشورتی كردم. هر یك سفری را تعیین و عزیمتی را تحسین كردند…»
۷- بخشی از نثر كلیله و دمنه در این جا آورده میشود:
«… و هر كه از آتش بستر سازد و از مار بالین كند خواب او مهنـّا نباشد و از آسایش آن لذتی نیابد. فایده سداد رای و غزارت عقل آن است كه چون از دوستان دشمنی بیند و از خدمتگاران نخوت مهتری مشاهدت كند در حالْ اطراف كار خود فراهم گیرد و دامن از ایشان در چیند و پیش از آن كه خصم فرصت چاشت بیابد برای او شامی گواران سازد. چه دشمن به مهلت قوت گیرد و به مدت عدت یابد…»
۸- بخشی از نثر گلستان در این جا آورده میشود:
«كسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید كه فلان عزم كرده است و نیت جزم كه بقیت عمر معتكف نشیند و خاموشی گزیند. تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش. گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم كه دم برنیارم و قدم بر ندارم مگر آنكه سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف كه آزردن دوستان جهل است و كفارت یمین سهل، و خلاف راه صواب است و نقض رای اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در كام…»
۹- برای آشنایی با نثر این شیوه نمونهای از آن آورده میشود:
«طایر نبال از برج طیران آغاز كرد و عُقاب عِقاب چنگل قهرباز از رفع جرّ محاصره علی النخست مجانیق و عرادّات به فضل ظاهر، حركت نصب یافت و چون اعراب تقدیری در حالت نصب، تابع جرّ گشت و جواب دخل مقدّر را نكتههای سر تیز در مبحث جدال انداختند. آن روز تا زرده زرین ستام خورشید در زیر ران رایض تقدیر بر سطح میدان مینایی جولان مینمود، محاربت قائم و مكاوحت دائم بود و تیر و چرخ و وناوك و زوبین و سنگ و منجنیق و فلاخن، از طرفین چون برید دعای ابرار در انصعاد و مانند نوازل قضا در انحداد، خلقی تمام از اندرون و بیرون مقتول و مجروح شدند…»
۱۰- ادوارد گرانویل براون زاده ۱۸٦۲ و درگذشت به سال ۱۹۲٦ میلادی، از خاورشناسان نامدار انگلیسی است كه به زبان تازی و تركی چیرگی كامل داشت و به ویژه به زبان پارسی شیدایی میورزید. تا آن جا كه همه ی زندگی خود را در راه خواندن و پژوهش متن های پارسی گذراند. او در سال ۱۸۸۷ به ایران آمد و نسکی به نام «یكسال در میان ایرانیان» نوشت و پس از بازگشت به انگلستان در كمبریج به آموزش زبان تازی و پارسی پرداخت. براون نوشتههایی در زمینههای گوناگون، به ویژه رخدادهای زمان مشروطیت نیز دارد. ولی از میان کارهای او گذشته از پژوهش ها و نوشته های فرهی او در درست کردن نسک ها و ترزبانی و تاریخ، همچون تذكره الشعرا، لباب الالباب، چهار مقاله و تاریخ گزیده،ارزشمندترین آن ها تاریخ فرهی های ایران است كه در چهار پچین چاپ شده است: پچین نخست از کهنترین روزگاران تا زمان فردوسی. پچین دوم از فردوسی تا سعدی. پچین سوم: روزگار چیرگی تاتار و مغول و پچین چهارم: روزگار نو. این چهار پچین از سوی علی پاشا صالح و علی اصغر حكمت ترزبانی شده است.»
۱۱- چند سطر درون گیومه در آورده از نسک «از صبا تا نیما» ست.
۱۲- از نثر تقلیدی این روزگار دو نمونه آورده میشود:
الف : نمونهای از پریشان قاآنی:
«در هرات به خانقاه پیری رفتم تازه روی و بذلهگوی، جوانی با روی تافته و موی بافته در كنارش نشسته، با خود گفتم الله الله پیرنوان را چه بخت جوان است كه چنین جوانی را مصاحب است پیر از صفای باطن دریافت گفت نامت چیست گفتم حبیبم گفت از اهل این دیاری گفتم نه غریبم. گفت حبیبا! ما دو پیر و جوان را چگونه دیدی گفتم تو را شیخ صنعان و او را شوخ كنعان. پیر از این سخن به سماع آمد و گفت به خدا سوگند كه این جوان به حقیقت و طریقت فرزند من است. اگر خواهی به رسم نیاز تو را بخشم. گفتم به بینیازیش بخشید كه چنین بندهای را چنان مولی اولی است…»
ب : نمونهای از حدائق الجنان دنبلی :
«… حكایت كرد كه با جمعی از اهل وجد، از راه نجد عازم بیتالله شدیم. از شوق وصال كعبه مشتاقان خار مغیلان بر قدم گل و سمن بود. و لاله تمنا در ریاض خاطرها میدمید و خار وادی بطحا دامن دل میكشید. رفقا گفتند كه در قبیله نجد دختری قبله اهل وجد آمده، در جمال و كمال همچون سلمی و لیلا چندین، ستایش در خیل است و دلها به نظاره حسن آن دلربا مانند مغناطیس در میل…»
۱۳- برای آشنایی با نثر تسوجی بخشی از ترزبانی الف لیله و لیله او در این جا آورده میشود:
«روایت كردهاند كه در میان خلفای بنی عباس خلیفهای داناتر از مأمون نبود كه جمیع علوم نیك بدانستی و او را هر هفته دو روز مجلس مناظره علما منعقد میشد و فقیهان و متكلمان هر یك در مرتبه خویش مینشستند. روزی مأمون با فقیهان و متكلمان نشسته بود، مردی غریب كه جامه سپید و كهن در برداشت به مجلس اندر آمد و پایینتر از همه بنشست. فقیهان به سخن گفتن شروع كردند و به حل مسائل مشكله اقدام نمودند. و ایشان را عادت این بود كه مسئله را به اهل مجلس یكان یكان عرض میداشتند و هر كدام از اهل مجلس را لطیفهای یا نكتهای به نظر میآمد آن را ذكر میكرد. پس مسئله را در آن روز به تمامت اهل مجلس عرضه داشتند تا نوبت بدان مرد غریب رسید. آن مرد سخن گفتن آغاز كرد و جوابی نیكوتر از جواب فقیهان داد. سخن او را خلیفه تصدیق كرد و بپسندید و فرمود بالاتر از آن مكانی كه نشسته بود بنشیند…»
۱۴- عبارت های درون گیومه آورده از نسک «از صبا تا نیما»ست.
۱۵- برای آشنایی با چگونگی نثر قائم مقام، یكی از منشآت او آورده میشود:
«مهربان من! دیشب كه به خانه آمدم خانه را صحن گلزار و كلبه را طبله عطار دیدم. ضیفی مستغنیالوصف كه مایه ناز و محرم راز بود گفت: قاصدی وقت ظهر كاغذی سر به مُهر آورده كه سربسته به طاق ایوان است و گلدسته باغ رضوان. فیالفور با كمال شعف و شوق مهر از سر نامه برگرفتم دیدم كه سر گلابدان است. ندانستم نامه خط شماست یا نافه مشك ختا. نگارخانه چین است یا نگارخانه عنبرین. پرسشی از حاكم كرده بودی. از حال مبتلای فراق كه جسمش این جا و جان در عراق است چه میپرسی؟ تا نه تصور كنی كه بیتو صبورم. به خدا بیآن یار عزیز، شهر تبریز برای من تبخیز است. بلكه از ملك آذربایجان، آذر به جان دارم و از جان و عمر، بیآن جان عمر بیزارم. بلی فرقت یاران تفریق میان جسم و جان بازیچه نیست. ایام هجر است و لیالی بیفجر. درد دوری هست و تاب صبوری نیست. رنج حرمان موجود است و راه درمان مسدود.
یا رب تو به فضل خویشتن باری
زین ورطه هولناك برهانم
همان بهتر كه چاره این بلا از حضرت جل و علا خواهم تا به فضل خدایی رسم جدایی از میان برافتد و بخت بیدار و روز دیدار بار دیگر روزی شود. والسلام.»
۱٦- چاپ خانه یكی از ارزشمند ترین افزارهایی بود كه به بیداری و آگاهی ایرانیان یاری رساند. گذشته از چاپ خانهای كه در زمان صفویان یك گروه دینی ازترسایان در اصفهان راه اندازی کرده و تنها به كارهای خود اختصاص دادنه بودند و همچنان كه گفته شد، نخستین چاپخانهای كه چاپ نسک های پارسی را آغاز كرد، در سال ۱۲۲۷ هجری قمری بدست عباس میرزا در شهر تبریز بود و چند تن از ایرانیان كه این فن را آموخته بودند در آن آغاز به كار کردند. دومین چاپ خانه را چندین سال پسین، میرزا صالح شیرازی برای چاپ روزنامه ی خود به تهران آورد و از این پس بود كه در مركز دیگر شهرهای ایران کم کم به شمار چاپ خانهها افزوده شد.
۱۷- یكی دیگر از ارزشمندترین سویه های بیداری و آگاهی ایرانیان ساخت آموزشکده های نوین بود چنان كه گفته شد، نخستین آموزشکده ایران را امیركبیر با نام دارالفنون بنیاد كرد. در این آموزشکده رشتههای مهندسی، خنیایی، ریاضیات، پزشكی، شیوه های رزمی، چیستای سرشتیک، زبان و فرهی های فرانسه آموزش داده میشد. پس از او میرزا حسین سپهسالار در سال ۱۲۹۰ هجری قمری آموزشکده مشیریه و سپس آموزشکده برتر چیستاهای دینی سپهسالار را در كنار كاخ بهارستان ساخت. شهر تبریز در سال ۱۲۹۳ دارای نخستین آموزشکده شد. نخستین آموزشکده آرتش در سال ۱۳۰۰ قمری در اسپهان به دست شاگردان پیشین دارالفنون بر پا شد. و پس از این تاریخ مردانی همچون میرزا علیخان امینالدوله، محمود خان احتشام السلطنه، میرزا یحیی دولت آبادی، مفتاح الملك و منتظم الدوله فیروزكوهی طی ده سال (۱۳۱۴ـ ۱۳۲۴) هر كدام به ساخت آموزشکده نوین چیرگی یافتند. و بدینسان آموزش و پرورش نوین سال به سال جایگاههای نوتری یافت.
۱۸- روزنامه و روزنامهنویسی، یكی دیگر از کارآمدی بسیار ارزشمند در آگاهی و بیداری ایرانیان بود. نخستین روزنامه ی ایرانی در ۲۵ محرم ۱۲۵۳ قمری به نام «كاغذ اخبار»، كه برابر درست واژه فرنگی آن Newspaper بود، از سوی میرزا صالح شیرازی در تهران چاپ شد. آن گاه امیركبیر نامه ی دولتی دیگری با نام «روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران» و «وقایع اتفاقیه» را پدید آورد و آن را به سال ۱۲٦۷ قمری به چاپ رساند. سپس علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه فرزین دانش های ناصرالدین شاه، دو روزنامه ی دیگر با اعتبار همین فرزیناد چاپ كرد. یكی از آن ها «روزنامه ملّتی» نام داشت و دیگری «روزنامه علمی» كه بدینسان در سال های ۱۲۸۰ و ۱۲۸۳ قمری نخستین شماره هر یك بیرون آمد. از این پس در شهرستان ها نیز کم کم روزنامههایی انتشار یافت. «روزنامه آذربایجان» در تبریز «روزنامه فارس» در شیراز و «روزنامه فرهنگ» در اصفهان. پس از ناصرالدین شاه، محمد حسین فروغی (ذكاء الملك) نشریه ی ارجمند خود «نامه تربیت» را در سال ۱۳۱۴ قمری بنیاد نهاد. در همین سال ها مجدالاسلام دو نامه ی «ندای وطن» و «كشكول» و «ناظم الاسلام» دو روزنامه ی «نوروز» و «كوكب درّی» را درآوردند. «روزنامه ادب» نیز به كوشش ادیب الممالك فراهانی درمیآمد. «خلاصه الحوادث» نیز روزنامه روزانه ایران بود كه از سال ۱۳۱٦ تا ۱۳۲۱ انتشار یافت.
ولی پس از این كه فرمان مشروطه به دست مظفرالدین شاه امضا شد، میرزا جهانگیرخان شیرازی، روزنامه «صوراسرافیل» را پدید آورد. صور اسرافیل یكی از ارزشمند ترین روزنامههای آن زمان بود. دهخدا «چرند و پرند» خود را در همین روزنامه مینوشت. نیز در همین روزگار بود كه یكی از کاراترین روزنامههای زمان رستاخیز یعنی نامه تلخند و فرهی «نسیم شمال» به مدیریت سید اشرفالدین قزوینی در رشت چاپ میشد. و بدینسان سال به سال بر شمار روزنامهها و مجله های سیاسی و فرهی افزوده شد. مجله های «بهار» از «اعتصام الملك» (۱۳۲۸قمری)، «دانشكده» از «بهار» (۱۳۳٦قمری)، «ارمغان» از وحید دستگردی (۱۳۳۸قمری)، «آزادیستان» از تقی رفعت و «نوبهار» از «بهار» یكی پس از دیگری درآمدند. جز این ها از زمان ناصرالدین شاه گروهی از روشن اندیشان برون مرزی نیز روزنامههایی منتشر كردند. روزنامههایی كه چون نویسندگان آن ها آزادی بیش تری داشتند، در روشنگری مردم با کارایی دو چندان بود، سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا آقاخان كرمانی در تركیه روزنامه ی «اختر» را درمیآوردند. میرزا ملكم خان ناظمالدوله در سال ۱۳۰۷ قمری روزنامه ی «قانون» را در لندن منتشر كرد. سید جمالالدین كاشانی و مؤیدالاسلام در سال ۱۳۱۱ نامه ی «حبل المتین» را انتشار دادند. میرزا مهدی خان تبریزی روزنامه ی هفتگی «حكمت» را در سال ۱۳۱۰ در قاهره چاپ كرد و سرانجام نشریه ی هفتگی «ثریا» به سال ۱۳۱٦ قمری در قاهره و سپس روزنامه ی «پژوهش» میرزا علی محمد كاشانی به سال ۱۳۱۸ پخش شد كه هر دو از نشریه های بسیار ارزشمند بودند. همچنین پس از مشروطیت نیز روزنامههای پرآوازه ای همچون «كاوه» (۱۳۳۴)، «ایرانشهر» از حسین كاظم زاده (۱۳۴۰)، «فرنگستان» (۱۳۴۲) در برلین و روزنامه ی «پارس» به مدیریت ابوالقاسم لاهوتی در سال ۱۳۳۹ هجری قمری در استانبول درمیآمد.
۱۹- سطرهای درون گیومه، با یاد کرد از نسک «از صبا تا نیما»ست.
۲۰- نوشته های درون گیومه، با یاد کرد از نسک «از صبا تا نیما»ست.
۲۱- زین العابدین مراغهای درسال ۱۲۵۵ قمری به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ قمری درگذشت. برای آشنایی با شیوه كار او، بخشی از «سیاحت نامه ابراهیم بیك» در این جا آورده میشود:
«فردای آن، طرف ظهری به مسجد جمعه كه در حوالی كاروانسرا نزدیك به منزل ما بود، رفتیم كه نماز را در آنجا بخوانیم. این مسجد دور تا دورش همه مدرسه طلابنشین و در میان صحن چشمه آب صافی است. تجدید وضو كرده داخل مسجد شدیم. دیدم در یك طرف آن مسجد عالی خریزه انبار كردهاند. از مشاهده آن حال چشمم تیره شد. به سوی دیگر نگاه كرده دیدم دو نفر نشستهاند، پیش آمده از یكی پرسیدم عمو، این خربزهها مال كیست؟ گفت از من است. پرسیدمش این دكان از كیست؟ گفت «مؤمن مگر نمیبینی اینجا مسجد است نه دكان…»
۲۲- میرزا عبدالرحیم طالب اف در سال ۱۲۵۰قمری در تبریز زادهو در سال ۱۳۲۸ قمری درگذشت. او نسک های بسیاری دارد كه شناخته شدهترین آن ها «مسالك المحسنین» و «احمد» است. برای آشنایی با شیوه كار او، پارهای از نسک کنونی آورده میشود:
«پسر من احمد هفت سال دارد. روز دوشنبه اول ماه ذی الحجه متولد شد. طفل با ادب و بازیدوست و مهربانی است. با صغر سن، همیشه صحبت بزرگان و مجالست مردان را طالب است. از برادرانش اسد و محمود و از خواهرانش زینب و ماهرخ، اسد و ماهرخ را كه هر دو از وی كوچكترند زیاد دوست میدارد. استعداد و هوش غریبی از وی مشاهده میشود. هر چه بپرسی، سنجیده جواب میدهد. سخن را آرام میگوید. آنچه را نفهمد مكرر سؤال میكند. بسیار مضحك است كم میخندد و بهانه جزئی كافی است كه نیم ساعت بگرید…»
۲۳- میرزا علی اكبر خان دهخدا در سال ۱۲۹۷ قمری زاده شد و در سال ۱۳۳۴ شمسی مطابق با ۱۳۷۴ قمری درگذشت. او یكی از بزرگ ترین محققان و دانشمندان معاصر ایران به شمار میرود. با مؤلفات بسیار كه مهم ترین آن ها مجلدات «لغتنامه» و «امثال حكم» اوست. مقاله های «چرند و پرند» وی كه با امضاهای گوناگون «دخو»، «نخود هر آش»، «خرمگس» و… نوشته شده، بسیار شهرت دارد و نخستین و به ترین نمونه ی طنز جدید و نثر انتقادی معاصر به شمار میآید. بخشی از این مقاله های او نقل میشود:
«اگرچه دردسر هم میدهم، اما چه میتوان كرد، نشخوار آدمیزاد حرف است. آدم حرف هم كه نزد دلش میپوسد. ما یك رفیق داریم اسمش «دمدمی» است. این «دمدمی» حالا بیش تر از یكسال بود موی دماغ ما شده بود كه كبلائی، تو كه هم از این روزنامهنویس ها پیرتری هم دنیادیدهتری هم تجربهات زیادتر است. الحمدلله به هندوستان هم كه رفتهای پس چرا یك روزنامه نمینویسی؟ میگفتم عزیزم دمدمی، اولن همین تو كه الان با من ادعای دوستی میكنی، آن وقت دشمن من خواهی شد. ثانین از این ها گذشته حالا آمدیم روزنامه بنویسم، بگو ببینم چه بنویسم؟ یك قدری سرش را پایین میانداخت، بعد از مدتی فكر سرش را بلند كرده میگفت چه میدانم از همین حرف ها كه دیگران مینویسند. معایب بزرگان را بنویس به ملت دوست و دشمن را بشناسان…»
۲۴- با زندگی نامه جمالزاده و کارها و نمونه نثر او در بخش پایانی نسک آشنا خواهید شد.
۲۵- گذشته از نثر علامه قزوینی و احمد كسروی، كه به ترتیب در کاربرد افزون واژه های تازی و سرهنویسی پارسی افزون روی كردهاند و با رویکرد به ناهمسویی های اندک كه میان نثر برخی از کسان گروه نخست با دو گروه دیگر میتوان دید و از آن گفته شد، باید گفت كه نثر همه اینان ازدید روانی و پیوستگی و پختگی و استواری در یك اندازه نیست. برای آشنایی با نثر این دو گروه بخشی از یكی از نوشتههای فروزانفر (به روایی استواری و پیوستگی) از گروه نخست و بخشی از یكی از نوشتههای خانلری (از دید درستی و سادگی) از گروه دیگر، به عنوان دو نمونه نثر پژوهشی و فرهی امروز آورده میشود:
الف : نمونه ی نثر بدیع الزمان فروزانفر:
«هر كس كه با ادبیات پارسی آشنایی دارد و بخصوص کتاب های اكابر این فن را از قبیل نظامی و فردوسی و سعدی و سنایی و مولانا جلالالدین به قصد فهم خوانده و خواسته باشد كه به غور و كنه آن افكار بلند و ژرف برسد، بیگمان بدین نكته پی برده است كه ادراك اندیشه آن بزرگان و حل اسرار سخنانشان مستلزم دقت و تعمق بسیار و احاطه بر انواع علوم و اطلاعاتی است كه مبنای تفكر و پایه شاعری آنان بوده و كسب آن مایه از معارف اسلامی امروز به سبب گرفتاریهای گوناگون كه دامنگیر نوع بشر است و هم از جهت آموختن علومی كه ضروری زندگانی عهد است به آسانی دست نمیدهد و در نتیجه علاقه جوانان كه روزگار مجال و فرصت بیش تر را از ایشان میگیرد نسبت به آثار پیشینیان روی در كمی و كاستی دارد و ادیبان خردمند و هواخواهان شعر و ادبیات باید در این باره بهتر بیندیشند و تا وقت هست و فرصت به دست است به شرح و تفسیر آثار استادان گذشته به زبانی هرچه سادهتر و بیانی هر چه روشنتر بپردازند و از هر یك بر حسب ذوق و یا رعایت مذاق نوآمدگان و دانشاندوزان خلاصههای متنوع ترتیب دهند...»
ب : نمونه ی نثر پرویز خانلری
«زبان نثر ساخته و پرداخته اجتماع است و فرد جز پذیرفتن آن چارهای ندارد. اما زبان شعر را خود شاعر میسازد. همه كارش الفاظ است. این مایه را البته خود نمیآفریند. اما به دلخواه خویش برمیگزیند. پیش او از لفظ خرمنی هست. باید دید كه این خرمن از كجا فراهم آمده است. در بازار نثر همین كه سكه لفظ از رواج افتاد دیگر قابل داد و ستد نیست. اما در عالم شعر، خود شاعر است كه سكهها را رواج میدهد پس در اینجا هیچ سكهای ناروا نیست. شاعر به گنجینه الفاظ كهن راه دارد. همه آنچه سخنوران پیش از او داشته یا ساختهاند میراث اوست و از اینجاست كه چنین توانگر است. او همواره باید بداند و بتواند از این میراث بهره بگیرد. بداند كه این سرمایه را چگونه باید بكار برد. اگر آن را درست و به جا صرف كند كسی بر او ایرادی نخواهد گرفت كس نخواهد گفت كه این سكه را از كجا آوردهای پیداست كه ارث پدر است. این آزادی و اختیار كه شاعر در انتخاب الفاظ دارد به او مجال میدهد كه كلمات را، نه همان برای بیان معنی، بلكه از نظر صورت نیز برگزیند و به طریق خاص مرتب كند...»
۲٦- برای آشنایی با چگونگی نثر و فضای ویژه كارهای یوسف اعتصام الملك یكی از هندات های كوتاه او آورده میشود:
«نیمشب در صحرای لاجوردی امواج، نغمات قایقچی را گوش كردن، طلوع ستاره شامگاهان را دیدن، در روی برگها لغزش نسیم شبانه را نگریستن، قوس قزح را كه به دریا تكیه كرده است تماشا نمودن، به آواز كاكلی بیدار شدن، به صدای آبشار خوابیدن، برای فرح و خرمی صحراها از شهرهای پرآشوب گریختن، از تولد اولین فرزند آگاهی یافتن، نشانه افتخار را با قلم یا شمشیر به دست آوردن، منازعهای را خاتمه دادن، شراب كهنه در شیشهها داشتن، ستمكاران را مغلوب و منكوب ساختن، همه اینها خوشایند و لطیف هستند. اما عشق نخستین ما از همه اینها خوشایندتر و لطیفتر است...»
۲۷- برای آشنایی با چگونگی نثر و فضای این گونه کارها، دو هندات از نوشتههای دو نماینده ی نام آور آن علی دشتی و محمد حجازی آورده میشود. با این فرانمود كه نثر دشتی با رویکرد به منش و خوی او، جنبش بیش تر و گویش تندتر دارد و همراه با جمله های بلند و واژه های تازی بیش تری است، و نثر حجازی با رویکرد به شیوه اندیشه او دارای درونمایه خوشبینانهتر، گویش آرامتر، جمله های كوتاهتر و واژه های تازی كم تری است.
الف : نمونه ی نثر دشتی
«این اتاق در زیر پرتو نیمرنگ صبح قیافه غمناك و ماتمزدهای دارد. بر دیوارهای این اطاق چه یادگارهای غمانگیزی باقی است. كسی نمیتواند بفهمد در فضای محنتآلود این اتاق چه ضجههایی طنین انداخته و خاموش شده. و چه قدر آمال و آرزو در پشت آن درهای ضخیم دفن گردیده و چه كلمات شیرین، آهسته از روی لبان محبوسین عبوركرده است. در این گورستانی كه امروز مدفن ماست بیست و یك مزار موجود است كه در بطون سرد و تاریك آن اشكها، نالهها، طپشهای قلب، آرزوها، خیالات و بالاخره تودههای زیادی از اسرار روح بشر مدفون است كه خیلی تأثیرخیزتر و دردناكتر و فهمیدن آن برای بشریت نافعتر از آثاری است كه پومپئی از زیر خاكسترهای «وزو» به ما تقدیم كرده است...»
ب : نمونه ی نثر حجازی
«فردا سحر هنوز از آفتاب اثری نبود كه ما كنار رودخانه ایستاده بودیم و خوابآلوده و ذوقزده میدیدیم كه آهسته و شورانگیز، سیاهی از آسمان میرود، ستارهها چشمكی میزنند و قایم میشوند. قلهها سر میكشند و خودنمایی میكنند. پرده تاریكی كه روی آب كشیده و خروش رود را سهمناك كرده بود، نازك شد و درید. آن همه غول و دیو كه درشاهنامه خوانده بودم به صورت كوههای عظیم و درختهای بلند درههای عمیق درآمدند. حیفم میآمد چشم به هم زنم، خیره نگاه میكردم كه مبادا یك قلم از این نقاش سحرآمیز را نبینم: متصل رنگ بود كه در هم ریخته میشد و نقش و نگار بود كه به آن رنگها جلوه میكرد و مرا چون غریقی در طوفان خیال هر آن به عالمی میانداخت...»
۲۸- برای نمونه میتوان از علی دشتی و محمد حجازی و محمد مسعود و عبدالرحمان فرامرزی از زایک پیشین و از كریم پورشیرازی و رحمت مصطفوی و علیاصغر امیرانی از زایک میانه و از دكتر محمود عنایت و دكتر علیاصغر حاج سید جوادی و مسعود بهنود از زایک جوانتر نام برد.
۲۹- برای نمونه میتوان از دكتر محمود عنایت نام برد. كسی كه در نوشتار های او گاه همه این سامه ها را میشود دید. برای نمونه یكی از «گزارش»های اورا می آوریم:
«امروز در روزنامه خواندم كه ترتیباتی مقرر شده است تا عادت به پشت میزنشینی در ادارات منسوخ شود و كارمندان به جای اینكه تمام اوقات را پشت میز بگذرانند ساعاتی را مصروف فعالیت در خارج از محیط اداره كنند. ظاهرن این پشت میزنشینی و سنت چسبیدن به صندلی از رهآوردهای تمدن فرنگ است و شاهد بزرگ این مدعا را من بر حسب تصادف در داستان های اساتیر آن دیار پیدا كردم. در اساتیر یونان و روم سخن از قهرمانی است به نام «تزه» كه نظیر هركول صاحب كرامات و خوارق عادت متعددی است و در سرگذشت او شگفتیهای بسیار دیده میشود. یكی از این شگفتیها صدماتی است كه«تزه» به همراهی یكی دیگر از قهرمانان اساتیری به نام «پرتیوس» در برزخ متحمل شدهاند. در افسانهها آمده است كه این دو قهرمان در زمین، دلاوری ها و شیرینكاری های بسیار كردند و هنگامی كه بعد از مرگ به عالم ارواح رفتند آن همه جسارت و بیاحتیاطی را با رنج و شكنجهای سخت تاوان دادند. در عالم ارواح برزخیان به ظاهر قدوم آنها را گرامی داشتند و ضیافتی بزرگ به افتخار ایشان برپا كردند. در سر میز شام نیز حضرات را بر صدر مجلس نشاندند و اكرام و احترام را تمام كردند. اما پس از پایان ضیافت «تزه» و «پرتیوس» متوجه شدند كه به صندلی های خود چسبیدهاند و رها شدن نتوانند. «تزه» بعد از رنج بسیار به شفاعت خدایان از این وضع خلاص شد اما «پرتیوس» برای ابد به كرسی خود چسبید. راوی میگوید رهایی «تزه» نیز خالی از دردسر نبود، یعنی او برای برخاستن از صندلی تلاش بسیار كرد و عاقبت نیز بخشی از بدن او به صندلی چسبید. به همین جهت در اساتیر آمده است كه اخلاف «تزه» «آتیها» همیشه لگن خاصرهشان لاغر و كمگوشت بود.
میبینید كه پشت میزنشینی ریشهای عمیق در اساتیر غرب دارد. اما به ظاهر هنگامی كه این سنت به همراه سایر رهآوردهای تمدن فرنگی در مشرق زمین رایج و شایع شد، شرقیان بر غربیان سبقت گرفتند. و در تاریخ زندگی آنها كم نیستند آدمیانی كه نه تنها خود بلكه اولاد و احفادشان برای همیشه به صندلی چسبیدند و پشت میزنشینی طبیعت ثانوی ایشان شد و به قول آن بزرگوار بیگمان سبب نحیفی و نزاری و لاغری اندام شرقیان نیز از همین جاست كه لابد بخشی از بدن آنها هم بعد از برخاستن به صندلی چسبیده است...»
۳۰- و به ویژه «سرگذشت علی بابا» کار جیمز موریه با ترزبانی شیوای میرزا حبیب اصفهانی، نسکی كه به اعتبار روانی و رسایی قلم و پختگی نثر، كه هم ساده و هم فنی است و دربر دارنده بهترین چیرگی نویسنده به زبان پارسی است، نه تنها یكی ازشاهكارهای ترزبانی در سده ی سیزدهم هجری، بل با سنجش با بهترین ترزبانیها تا امروز نیز از نسک های ارزشمند ترزبانی به شمار میرود. در این جا بخشی از آن آورده میشود:
«... قاطرچی از روی نصیحت (به جای بابا) گفت: فرزند! تو جوانی هستی مستعد و نیرومند، زبانباز و خوش آواز، خندهرو و بذلهگو. با آواز خوش مردم را به نوشیدن آب مشتاق توانی ساخت و با ریشخند و شوخی به دلها راه توانی یافت. زوار به خیال استحصال اجر و ثواب میآیند. كسی كه با ایشان به نام خیرات و مبرّات برمیآید، از عطایا و صدقات ایشان كامیاب میگردد. بیا و به یاد لب تشنه كربلا آب بفروش. اما زنهار، در ظاهر عملت فی سبیلالله باشد و در باطن تا پول نگیری قطرهای آب به كسی ندهی! چون كسی آب نوشید، به چاپلوسی، با عبارتهای آبدار بگو نوش جان! عافیت! گوارا! لب تشنه كربلا از شفاعت سیرابت سازد، از دست بریده عباس بن علی جام شفاعت بنوشی! با این گونه سخنان ریشخندكن كه ریشخند دردمندان خیلی كارها میكند. اما آوازت را چنان بلند برآر كه هر كس بشنود. و لطیفهها و نكتهها چنان گوی كه همه كس بخندد و شعرها چنان خوان كه همه را خوش آید. سادهلوحی و صافدرونی زواران را بین كه با آن همه ترس و بیم تركمانها، از دیار دوردست خرجهای گزاف میكنند و به زیارت میآیند. با این گونه مردم چه كار نمیتوان كرد؛ به آسانی همه را توان فریفت. عملشان در چشمشان است. چه میبیند تا بفهمند؟ تو هر چه میگویی به نام خدا و پیغمبر بگو دیگر كار مدار. من چند وقت پیش از این در همین جا همین كار كردم و از پول سقایی یك قاطر خریدم. اكنون اینم كه میبینی…»
۳۱- بویژه نویسندگان زیر كه همه ی کارهای پرآوازه آنان در این چند دهه ی کنونی ترزبانی شده است:
هومر، سوفوكل، دانته، شكسپیر، مولیر، گوته، شیللر، ایبسن، پوشكین، روسو، گوگول، استاندال، بالزاك، تولستوی، داستایوسكی، فلوبر، دیكنس، تواین، چخوف، گوركی، تسوایك، هسه، كافكا، ولف، جیمز، ملویل، لندن، فاكنر، همینگوی،اشتاین بك، فتیز جرالد، شولوخوف، مرل، مارلو، سارتر، سیمون دوبوار، بكت، یونسكو، سیمون، وایلد، اگزوپری، سیلونه، سالینجر، آستوریاس، گاری، بُل، بورخس، ماركز، كوندرا، لوئیس، موام، گرین و...
۳۲- باید دانست كه تا مدت ها كار ترزبانان ایرانی آن بود كه مضمون كمدی های «مولیر» و دیگران را برمیگرفتند و بنابر انگیزه و گرایش خود باز مینوشتند و به آن ها آب و رنگ ایرانی میدادند. از این گونه است: «طبیب اجباری» و «گیج» و نیز «عروسی مجبوری» به ترزبانی حسنعلی میرزا عمادالسلطنه و «حاجی ریایی خان» یا «تارتوف شرقی» به ترزبانی میرزا احمدخان كمال الوزراه و به نزدیک همه ی ترزبانیهای سید علی نصر «عوامفریب سالوس»، «سه عروسی در یكشب»، «طلبكار و بدهكار» و «میرزا قهرمان» و در زمان های پسین در کارها «نوشته ـ ترزبانی» ذبیحالله منصوری، كه چنان كه گفتهاند از زمان گوتنبرگ و اختراع صنعت چاپ هیچ قلمزنی در جهان، به اندازه او از قلم كار نگرفته است.
۳۳- نه همچون بیشتر ترزبانانی كه چون به ترزبانی سروده های گوناگون دست میزنند، چگونگی كار آنان چنان است كه گویی همه ی این سرایندگان در یك سده ی زندگی كردهاند و در زبان و ریخت و شگردهای كارشان هیچ ناهمسویی نیست. بنیادی كه نه تنها در كار ترزبانان کارهای رمانتیك ـ كه همواره نثری روشن و یكنواخت دارند ـ بروشنی پیداست، بلكه هنوز نیز كمتر ترزبانی را میتوان یافت كه در ترزبانی سروده به زبان و شگرد سراینده بنیادین رویکرد نماید. و به فرض رویکرد نیز به شوند بنیادین ترزبانی سروده و ریخت ها انطباق دو زبان از دیدگاه های گوناگون با یكدیگر، (به ویژه این زبان، زبان سروده، آن هم زبان پارسی در برابر یكی از زبانهای اروپایی باشد ـ زبان هایی با بنیادها و شیوه های دیگر ، دست یازی به پیروزی كمتر شدنی خواهد بود. شاید از این نگر ترزبانی گزیده سروده های والت ویتمن، هنری لانگ فلو و رابرت فراست را در دهه سی با سرپرستی سیروس پرهام و نگریستاری منوچهر انور به ترزبانی دكتر فتح الله مجتبایی و دكتر اسلامی ندوشن، بتوان نخستین كار جدی در این زمینه یاد كرد، كه دریغا پی آن گرفته نشد.
۳۴- برای نمونه میتوان به ترزبانی «دن كیشوت» از محمد قاضی ترزبان نام آشنا كه از شاهكارهای ترزبانی در زبان پارسی است، یادكرد. برای آشنایی با این ترزبانی بخشی از آن آورده میشود:
«در آن میان كه هر دو همراستا پیش میرفتند سانكو به ارباب خود گفت: ارباب! اجازه میفرمایید كه من چند كلمهای با شما خودمانی صحبت كنم؟ از وقتی كه آن جناب فرمان جابرانه رعایت سكوت را به بنده تحمیل فرمودهاید، بیش از چهار موضوع در دلم مانده و پوسیدهاند. ولی الان یكی از آن موضوعات بر نوك زبانم است كه حیف است ناگفته ضایع شود. دن كیشوت جواب داد: بگو! ولی زیاد طول و توضیحش مده چون هیچ صحبتی اگر طولانی باشد شیرین نیست. سانكو گفت: پس عرض میكنم، من در چند روز مشاهده كردهام كه سرگردان بودن حضرت عالی به دنبال ماجراها در این بیابانها و در پیچ و خم این جادهها چه قدر اندك فایده و كم ثمر است و به علاوه مخاطرات اتفاقی و پیروزیهای حاصله هر چه باشد چون كسی نیست كه آنها را به چشم ببیند و از آنها مطلع شود هنرنماییهای حضرتعالی علیرغم نیات شما و ارج قدر آنها در ظلمت نسیان ابدی مدفون خواهند شد. بنابراین به نظر من در صورتی كه جنابعالی نظر بهتری نداشته باشید، صلاح در این است كه ما هر دو به خدمت امپراطور یا شاهزاده والایی كه در جنگی درگیر شده باشد در آییم تا حضرتعالی بتوانید در خدمت آن بزرگوار زور بازو و نیروهای ذاتی و فراست خویش را كه از این همه بالاتر است نشان بدهید. مسلمن وقتی آن عالیجناب كه ما به خدمت او درمیآییم به فضائل حضرتعالی پی ببرد هر یك از ما را به قدر لیاقت خویش پاداش خواهد داد. به علاوه در دربار او كشیشان وقایعنگار نیز خواهند بود كه داستان دلاوریهای شما را به رشته نگارش بكشند تا یاد آن در خاطرهها بماند من از شخص خود چیزی نمیگویم زیرا هنرهای من از حدود افتخارات مهتری فراتر نمی رود، با این وصف به جرأت ادعا میكنم كه اگر در آیین پهلوانی رسم بر این جاری بود كه دلاوریهای مهتران را نیز ثبت كنند بارومندم كه شاهكارهای من در کناره نمیماند...»
۳۵- از میان ترزبانان (مترجمان) نام آور در رشتههای گوناگون، از آغاز تاكنون، بی آنكه تراز پیروزی آنان را در یك گستره دانست، میتوان از این نام ها یادكرد:
میرزا حبیب اصفهانی، ناصرالملك، جمال زاده، سعید نفیسی، صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد، پرویز خانلری، كریم كشاورز، م.ا. بهآذین، محمد قاضی، اسماعیل سعادت، كیكاووس جهانداری، ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری، ابراهیم گلستان، پرویزداریوش، مصطفی رحیمی، فتحالله مجتبایی، اسلامی ندوشن، عبدالله توكل، علی اصغر خبرهزاده، احمد سمیعی، حمید عنایت، كریم امامی، رضا سیدحسینی، احمد شاملو، صفدرتقیزاده، عزتالله فولادوند، سیروس پرهام، باقر پرهام، جلال ستاری، احمد میرعلایی، رضا براهنی، پرویزهمایونپور، محمدعلی صفریان، محمد تقی غیاثی، احمد گلشیری، نیرمحمدی، جلال الدین اعلم، احمد كریمی، مهدی سحابی، منوچهر بدیعی و...
کلید واژه : نثر فنی ، چرند و پرند ، دهخدا ، دکتر جلیل دوستخواه ، نثر تسوجی ، سجع ، سو و شون
فیش :
نویسنده : زین العابدین مراغه ای - نام نسک : سیاحت نامه ابراهیم بیک (به کوشش محمد علی سپانلو)
انتشارات : آگه - سال انتشار : 1385 -شهر انتشار : تهران - ص 13
نویسنده : محمد قاضی - نام نسک : دن کیشوت (کار سروانتس)
انتشارات :نشر ثالث-سال انتشار : 1387-شهر انتشار : تهران-ص 18
نویسنده : علی اکبر دهخدا- نام نسک : امثال و حکم-ص14
انتشارات : کتاب همراه-سال انتشار: 1384-شهر انتشار : تهران
نویسنده : بدیع الزمان فروزانفر-نام نسک : تاریخ ادبیات ایران: از آغاز تا پایان قرن ششم
انتشارات : خجسته-سال انتشار : 27 آذر 1386-شهر انتشار : تهران ص 15
نویسنده : ناتل خانلری- نام نسک : ویژگیهای نحوی زبان پارسی در نثر سده پنجم و ششم
انتشارات : فرهنگستان زبان و ادب فارسی -سال انتشار : آبان 1384-شهر انتشار : تهران-ص15
بن مایه ها :
1- ادبیات معاصر ایران: اسماعیل حاکمی ناشر : اساطیر 13/12/ 1385
2-از کاروان حله(دیداری با نثر معاصر فارسی: داریوش صبور ناشر سخن 5/11/1384
3-از گذشته ادبی ایران(مروری بر نثرفارسی،سیری در شعر فارسی با نظری بر ادبیات معاصر) : عبدالحسین زرین کوب ناشر سخن 21/1/1386
4- بنیادهای نثر فارسی : حسینعلی قبادی ناشر : پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جها دانشگاهی 1383
5- بهار ادب فارسی(مجموعه یکصد مقاله از بهار) :« نویسندگان » غلام حسین یوسفی ، محمد گلبن و محمدتقی بهار ناشر : علمی و فرهنگی 1387
6-درآمدی بر ادبیات معاصر : محمود عبادیان ناشر : مروارید 19/4/1387
7- پارسی همگانی (گلچینی از شعر و نثر فارسی از دیروز و امروز) : بهادر باقری ناشر : مبتکران 1381
8- مروری بر تاریخ ادب و ادبیات امروز ایران : نثر – داستان: محمد حقوقی ناشر : قطره 20/11/1386