در ادبیات آشفته ی امروزی ایران بسیاری از واژه ها کاربرد و معنی درستین خویش را از دست داده و به گونه ای دیگر به کار میروند. واژه ی "مردم" وارونه ی آنچه که امروز ما به کار میبریم به معنی یک شخص یعنی یک انسان است نه جمعی از انسانها ! اما امروزه در رسانه ها هنگامی که میخواهند مردمان ایران را خطاب قرار دهند می گویند " مردم ایران " !
در واژه نامه ی دهخدا معنی واژه ی مردم بدینگونه آمده است :
مردم . [ م َ دُ ] (اِ)آدمی . انس . انسان . آدمیزاده . شخص . بشر
و در فرهنگ لغت معین نیز بدین گونه :
(مَ دُ) [ په . ] (اِ.) 1 - انسان ، آدمی
اکنون به معنی واژه ی مردم در ادب پارسی و گفتارهای سخنسرایان پارسی گو می نگریم :
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد
سعدی
بهین مردمان مردم نیکخوست
بتر آنکه خوی بد انباز او است
بوشکور
بد و نیک بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
فردوسی
تو مر دیو را مردم بد شناس
کسی کاو ندارد ز یزدان سپاس
فردوسی
فرزانه تر از تو نبود هرگز مردم
آزاده تر از تو نبرد خلق گمانه
خسروی
تو مردمی کریمی من کنگری گدایم
ترسم ملول گردی با آن کرم ز کنگر
فرخی
و آن سیب به کردار یکی مردم بیمار
کز جمله ٔ اعضا و تن او را دو رخان است
منوچهری
ز من مستان ز بی مهری روانم
که چون تو مردمم چون تو جوانم
فخرالدین اسعد
در گفتارهای بالا می بینیم که واژه ی مردم به معنی یک تن یعنی یک آدم و یک انسان به کار می رود و جمع آن "مردمان" ( مردم + ان) است. چنانکه عنصری در بیتی چنین می سراید :
گفت کاین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند
بنابراین بهتر است این واژه را با معنی درستین آن به کار ببریم و به این ترتیب از دگرگون شدن و به بیراهه رفتن زبان مادری و میهنی خویش پیشگیری کنیم .
پژوهشگر : مهدی زیدآبادی نژاد (گروه نویسندگان مهرمیهن)