واژه های پارسی در انگلیسی

در زیر تعداد دیگری از واژه های انگلیسی که هم ریشه با زبان اوستایی و فارسی باستان هستند ذکر میشود. درسمت چپ واژه انگلیسی و در سمت راست واژه اوستایی معادل آن آمده است:

میانه، متوسطmedium : maidi) ) گاو(cow : gāw)  دانستن ( wit,witness : vid)

سوم (third : thrita ) دزدی کردن (thieve : tevi ) تشنه (thirsty : tershna )

پردیس (paradise : paradaesa) پهلو، کنار(para : para ) گاز گرفتن (gnaw : ghana )

سپس (then : athan ) آنجا (there : athra )

نگهبانی، پاسداری (patrol : pathra) رفتن (go : ga)  بالای ( on : ana )
مرگ و میر، مردار(mortāl : mereta)  آگاه ( wise : vista)
چراگاه (pasture : vāstrā) رویش، نمو(growth : urutha)
بد (bad : vat) ناو، کشتی بزرگ جنگی (nāvy : nāvya)
تب مالاریا (tap : tapa)  آبیاری کردن (irrigate : arikhti)
کشیدن (carry : karish) خزیدن (creep : khrap)
نشان، علامت ( mārk : mahrka) ایستادن ( stand : stāt) ایست کردن ( stay : sta)

رگ، پی ( sinew : sna) ابرو (brow,eyebrow : brvat) گوشه (corner : karana)
بها، ارزش (price : pereska) نیست ( not : navat) ترسناک، هولناک ( drāmātic : dramna)
جاسوسی کردن (spy : spas) لباس، جامه (vest : vastra) راست (ortho : ereta)
کالبد(corpse : kehrpa) نخستین (first : fraeshta) جوان ( young : yuvan) نه ( no : na)  
ناف (nāvel : nāf) پا ( foot,poda : pada) خوردن ( eat : ad )

بودن (be : bi,bu)  سرزمین (country : kant)  پر(full : puiri) مقدس (saint : spanta)
سگ آبی ( beaver : bavri) خرچنگ ((crab : kahrpu
نرم کردن، در زبان پهلوی سفتن (soft : sifat) آرزو کردن (wish : ish)


تبدیل حرف س هند و اروپایی به خ  در زبان اوستایی:

شیرین (sweet : khvaiti) خواندن  صدا کردن ( sound : khvand)
خواهر ( اوستایی : khvānghar ، سانسکریت : svāsar، انگلیسی باستان : seoser، انگلیسی کنونی :sister )

ستاره (star : akhtar ).


ریشه واژه زن در چند گویش کنونی و زبانهای اروپایی:

در فارسی: زن zan    در مازندرانی: زنا  zena    در گیلکی: زنای zenai    در کاشانی: جن  jen    
در لکی: ژن jhan      در طالشی: ژنی jheni      در کردی: ژنی jheni
در اوستایی: جنی jeni     در روسی: ژنی jheni    در لاتین: ژنی jheni

شاید برای فارسی زبانها شگفت آور باشد که زبان های اروپایی و از جمله انگلیسی خویشاوند زبان اوستایی یا فارسی کهن باشد اما اگر ما بدقت به واژه های زبانهای اروپایی شامل آلمانی ،انگلیسی ایتالیایی و فرانسوی توجه کنیم واژه های فراوانی در آن زبان ها  می یابیم که در زبان فارسی باستان و از جمله زبان اوستایی کاربرد داشته و بسیاری از آنها در زبان فارسی کنونی منسوخ شده و مصطلح نیستند.

به عنوان مثال واژه های پدر ،مادر ،برادر در زبانهای مختلف اروپایی و فارسی را ملاحظه میکنیم که شباهت به یکدیگر دارند:

فارسی(pedar) فرانسوی(pere ) ایتالیایی(padre) آلمانی(vater) انگلیسی(father)
اوستایی(patar, pitar) سانسکریت(pitar)

فارسی(madar) فرانسوی(mere) ایتالیایی(madre) آلمانی(mutter) انگلیسی(mother)
اوستایی(matar) سانسکریت(matar)

فارسی(baradar) فرانسوی (frere) ایتالیایی(fratello) آلمانی(bruder) انگلیسی(brother)
اوستایی(bratar) سانسکریت(bhratar)

از زبان نخستین آریاییان هیچ سند کتبی در دست نیست اما گروهی بر این باورند که زبان اولیه شبیه به سانسکریت هندوان بوده است. تفاوتهایی بین زبان اوستایی با سانسکریت دیده میشود.

برای مثال در زبان سانسکریت حرف ل وجود دارد اما در زبان اوستایی و فارسی باستان و مادی حرف ل وجود نداشته و بجای آن حرف ر بکار میرفته و همچنین حرف ژ در سانسکریت نبوده و بجای آن حرف ه بکار میرفته و یا در کلیه واژه های مشترک که در سانسکریت  در آنها حرف ش بکار میرفته در اوستا بجای آن حرف س بکار برده شده و به همین ترتیب حرف س( s ) سانسکریت در اوستا به h، ngh و یا kh  تبدیل میشده و حرف h سانسکریت نیز به z در اوستا تبدیل شده.

همچنین در زبان سانسکریت حرف z وجود نداشته برای مثال واژه هیما hima که در  هیمالیا دیده میشود به معنای زمستان است و هیمالیا به معنای مکان زمستانی است و در زبان فارسی باستان و اوستایی هیما تبدیل به زیما zima شده که همانست که امروزه زمستان گفته میشود. جالب آنکه در زبان روسی نیز به زمستان  زیما zima گفته میشود . مورد دیگر از تبدیل حرف ه به ز  واژه هرت hareta در سانسکریت است که به معنای قلب بوده و با هرت heart انگلیسی از یک ریشه است که در زبان اوستایی تبدیل به زرذ zeredhaیا زرد  zaredaشده است.

نا گفته نماند که بسیاری از واژه های کنونی انگلیسی از ریشه زبان اوستایی هستند. در زیر واژه های انگلیسی در سمت چپ و واژه های معادل اوستایی در سمت راست اشاره شده اند :

پدر(father:patar ) مادر(mother:matar ) برادر(brother:bratar ) دختر(doughter:doughitar) دوست(friend:frian ) سال(year:yare )  پیروز شدن(Win:van ) آمدن( come:gam )
ستاره ( (star:setarبرف (snow:snijh ) بخار آب یخ(vapor:vafra ) یخ (ice:isi) نو ((new:nava  
تکه (bit:bit) تازه ( fresh:frasha ) راه (way:vya ) جاده ( path:path ) بازو (arm:arma )
خوردن (have:hvare) جنبیدن (move:mu) ربودن (rape:rap ) دیدار کردن(meet:mith )
ازدواج کردن (wed:vad) پوسیدن(putrify:puiti )یافتن (find:vinda )
قابل ستودن (wonder:vandare)افراشته شدن( erect:irikhta ) تهوع کردن(vomit:vam )
وارد شدن ((enter:antare مرگ قلبی(arrest:irista ) کوبیدن( ram:ram ) فریب (fraud:fraidiva)
کشمکش(spar:spar) کف (froth:frith) درخشیدن(ray:raya) تاکنون (yet:yat) ستبر (stour:stavra) طوفان ،اغتشاش و هیاهو (storm:sterema) گستردن(strew:star)  
زخم روی پوست، ریش (rash:raesha) یوغ اسب و گاو(yoke:yukhta) درخت بید(withy:vaeti)
پر ، بال پرنده(pter:patara) خوش و سر حال (mood:mud) آزاد و رها(free:fra) پری( fairy:pairika)  موش(mouse:mush)دره تنگ و عمیق( ravine:ravan) غم (sad:sadra) خوراک دادن(feed:pitu)
این(it:it)او را (him:him) شما(you:yushta) او (he:hau) مال من(me:me) بستن،بند(bond:band)
برده شده( brought:bereta) بالا(up:upa) بالاتر ( upper:upairi ) درنده ( ogre:ughra)
جانور( animal:anumaya) عدد سه ( three:thri) درخت ( tree:taru)  پلیدی ( evil:evita)
نام(name:namen) غده جنسی یا بیضه (gonad:gond)  آگاه کردن (wist:visita)
باارزش( worth:vareta) پایان (end:enta) شب (night:nakhtu) پهن تر(wider:witara)
فرو رفتن خورشید( set:sad) غربال کردن، الک کردن (sift:sif)
در ، دروازه( door:dvara) و  صدها واژه دیگر

به کوشش : بهشت گمشده آریاییان