ناگفته هایی درباره ی کلوتهای شهداد و گندم بریان

شهداد زلزله خیز این چاله فلات ایران،دارنده اولین درفش و پرچم فلزی در جهان،با تمدنی به قدمت 6هزارسال که روزگاری مرکز ایالت آراتا بوده ،جای گرفته در حاشیه باختری لوت مرکزی و در فاصله 70 کیلومتری از شمال شرق کرمان و با ارتفاع فقط 430 متر از سطح دریا که آنرادر ردیف گودترین منطقه ایران قرار داده است و مخصوصاً با سه دهانه آتشفشان آن که در گندم بریان قرار دارند،تداعی ذهنیت ژرفترین گودال جهان یعنی گودال ماریانا با ژرفای 11کیلومتر در منطقه اقیانوس آرام را بوجود می آورد.

شایسته ی نگرش برای:  فیزیکدانان ، زمین شناسان ، هواشناسان و...

تشابه نزدیکی بین این دو منطقه شهداد و گودال ماریانا وجود دارد . هر دو ژرف ترین هستند و نواحی اطراف این دو منطقه نیز زلزله خیز هستند وچون زلزله ها و آتشفشانها با یکدیگر عجین هستند ، دهانه های آتشفشانی متعددی هم پیرامون این دو منطقه وجود دارد بطوریکه در اطراف اقیانوس آرام کمربندی از کوههای آتشفشانی مستقر شده اند و آتشفشانهای شهداد هم در گندم بریان قرار گرفته اند.
زلزله ، شکسته شدن و فرو ریختن پوسته جامد زمین است و وقتی که پوسته داخل مذاب زیرین خود فرو می افتد قاعدتاً فشار ماگما با لا می رود و اگر فشار مذاب از حد متعارفی بالاتر رود این مذاب به صورت ماگما از سوپاپ اطمینان « دهانه آتشفشان » به سطح زمین فوران می کند بر این اساس است که در منطقه زلزله خیز اقیانوس آرام ، دهانه های آتشفشانی زیاد وجود دارد و علت زلزله خیزی اقیانوس آرام هم گودال ماریاناست چرا که کُره زمین از منطقه گودال ماریانا و دیگر مناطق زلزله خیز به تحلیل می رود یعنی پوسته زمین آن منطقه مرتب و بی وقفه می شکند و فرو می ریزد در نتیجه کف گودال فروکش می کند و ژرف تر می شود از طرفی برای اینکه کره زمین هم برای حفظ شکل هندسی کروی بودن و اینکه خللی در حرکت چرخشی وضعی اش بوجود نیاید ، قاره ها مخصوصاً قاره آمریکا از غرب اروپا  و و غرب افریقا کنده شده و با حرکت خود به سوی اقیانوس آرام وگودال ماریانا با خاک خود ، مواد تحلیل رفته پوسته منطقه ماریانا را جبران کند تا شکل هندسی کروی بودن زمین حفظ شود . بر این اساس ، زلزله ها باعث تحلیل رفتن و کوچک شدن زمین هستند حالا نه تنها کره زمین بلکه همه سیارات و قمرها بر اثر زلزله هایشان به تحلیل می روند.
گود ترین نقطه فلات ایران با 56 متر ارتفاع از سطح دریا در کلوتهای شهداد قرار دارد و علت این ژرفای غیر متعارف در این منطقه زلزله خیز چیزی به غیر از بروز زمین لرزه های متوالی چند میلیون ساله نیست یعنی سمت و سوی حرکت پوسته جامد زمین استان کرمان « دراشتقاق قاره ها نظریه آلفرد واگنر » به طرف کلوتهای شهداد است.
«توضیح اینکه تکتونیک صفحه ای یا فرو رفتن صفحات زمین به زیر یکدیگر در اندیشه هایم جایگاهی ندارد و نظریه واقعی اشتقاق قاره های دانشمند بزرگ آلمانی آلفردواگنر را به گونه ای دیگر به غیر از تکتونیک صفحه ای یعنی تحلیل رفتن کره زمین در اثر زلزله ها می بینم »
پس زلزله خیز بودن حوزه شهداد بخاطر گود بودن پوسته زمین این منطقه است.
در 40 کیلومتری شمال شرق شهداد شهر افسانه ای کلوتها قرار دارد که حیات نباتی و حیوانی در این قسمت ازکره خاکی محو می گردد ...همانند شهری بزرگ با ساختمانهای کوتاه و بلند واز آن به عنوان شهر کلوخی خیالی یاد می شود.
طول این شهر خیالی 145کیلومتر و عرض آن 80 کیلومتر که بیش از 11هزار کیلومتر مربع وسعت دارد.
این منطقه دیدنی کویری به لحاظ داشتن شرایط نادر و منحصر به فرد خود ، جاذبه توریستی مهمی پیدا کرده است وگردشگران اقصی نقاط دنیا از آن دیدن می کنند و قطب گردشگری مهمی در این ناحیه بوجود آمده است حتی به خاطر شفاف بودن آسمان شبهایش هرازگاهی علاقمندان به نجوم و ستاره شناسی هم با تلسکوپ هایشان در آنجا مستقر می شوند ولی با وجود این هنوز اهمیت این منطقه را از لحاظ تحقیقات علمی نمی شناسند وپتانسیل های تحقیقات علمی و پژوهشی آن از چشم پنهان مانده و آنرا فقط به عنوان جاذبه توریستی می بینند و وقتی اهمیت این موضوع واضح تر می شود که در داخل این کلوتها و در فاصله 20کیلومتری از آن ، منطقه عجیب تری به نام گندم بریان به طول 48کیلومتر و به عرض 10 کیلومتر و مساحت تقریبی 480 کیلومتر مربع وجود دارد که این منطقه با گرمای 76درجه سانتیگرادی و به روایتی دیگر ، 100درجه سانتیگرادی ،گرمترین نقطه سطح کره زمین است بنابراین برای کشف علت های علمی عجایب آن ، جا دارد در آنجاکمپی مطالعاتی و تحقیقاتی هم در کنار کمپ های توریستی بوجود آید.
هوای منطقه گندم بریان آنقدر داغ است که دانه های گندم را برشته می کند و وجه تسمیه نام این منطقه هم از همین داغ و سوزندگی آمده است ولی چرا گندم بریان چنین داغ و سوزنده است که بازدید از آنجا فقط در فصل زمستان امکان پذیر است؟!
در حال حاضر دو علت را برای گرما و داغی این منطقه عنوان می کنند:
1 ـ سنگهای سیاه بازالتی که تمام منطقه را پوشانده باعث جذب حرارت نور خورشید و ایجاد گرما می شود.
2 ـ پست بودن این منطقه چون گندم بریان فقط 400 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و هر چه مناطق پست تر باشند هوای گرمتری دارند.
ولی!...ولی چرا شهر اهواز که با ارتفاع 18 متر از سطح دریا یعنی 382 متر از گندم بریان پائین تر است هوایش فقط به46 یا ماکزیمم 50 درجه می رسد ؟!...و همینطورچرا شهرهای بندری سواحل خلیج فارس که هم سطح آبهای آزاد هستند مانند گندم بریان حرارت هوای غیر متعارفی پیدا نمی کنند ؟!
آیا چگونگی ارتفاع مناطق از سطح دریا در دمای محیط آن منطقه تأثیر گذار است؟! و یا در پشت این قضیه یک اصل فیزیکی مهمی نهفته است ؟!
زمین و سیارات و حتی قمرها علاوه بر دو نیروی متضاد جاذبه و دافعه دارای نیروی مهم جاذبه الکتریکی هم هستند و در سیاره زمین این نیروی جاذبه الکتریکی باعث جذب و بلعیدن الکتریسیته سطح خود می شود و عمل جذب هم توسط رسانائی پوسته جامد زمین انجام می شود حال هر چه پوسته جامد زمینی رسانا تر باشد ،زمین آن منطقه مقاومت الکتریکی کمتری داردو شدید تر ابرها را به خود جذب و بار الکتریکی آنها را تخلیه و بارندگی های شدید بوجود می آورد  بالعکس هر چه پوسته زمین منطقه ای عایق تر باشد ، زمین آن منطقه مقاومت الکتریکی بالاتری دارد و به علت عدم توان جذب ابرها ، بارندگی کمتری را دارد.
مهمترین مکانیزم جاذبه الکتریکی یا چگونگی مقاومت الکتریکی پوسته زمین هر منطقه ای ، تعیین کننده میزان بارندگی ها و دمای هوای آن منطقه است.
میدانیم زمین میلیاردها سال در فضای منظومه شمسی بی وقفه در معرض تابش نور گرمابخش و به دور خورشید در چرخش است و روزانه مقدار عظیمی از حرارت خورشید را دریافت می کند حال سوال این است چرا سطح زمین به نقطه ذوب و یا آب دریاها و اقیانوسهای آن به نقطه جوش نمی رسد و همواره دمای هوای این سیاره متعادل زیست نباتی و جانوری بوده است؟!
شاید بعضی از متخصصین حرارت جذب شده از خورشید را به عنوان انرژی نگاه کنند و بگویند که این انرژی در سطح زمین صرف کار از قبیل تبخیر آب دریاها ، جریان باد ، فرسایش و غیره شده است ولی این جواب اصلاً منطقی نیست چرا که حرارت دریافت شده از خورشید آنقدر زیاد است که با این استدلال توجیه نمی شود.
در اینجا نظر فیزیکدانان را به این اصل مهم جلب می کنم که گرما وحرارت در قالب انرژی ، سفسطه است و انرژی ، هویت واقعی گرما نیست .باید گرما را از قالب انرژی بیرون آوریم و با نگاه ماده و یکی از ذرات جهان به آن بنگریم و بعد بپذیریم که ذرات گرما قابل تبدیل به ذرات الکترون « الکتریسیته » هستند.
سطح پوسته زمین « همچنین سطح سیارات و قمرها » در برابر حرارت و همچنین تابش گرمای خورشید خاصیت ترموکوپلی دارد و ذرات گرما را به ذرات الکترون « الکتریسیته » تبدیل می کند .
ذرات گرمای تابشی خورشید پس از برخورد با سطح زمین به الکتریسیته تبدیل شده و این الکتریسیته بوجود آمده توسط جاذبه الکتریکی زمین و از طریق رسانائی پوسته زمین جذب درون زمین می شود حالا هر چه پوسته زمین هر منطقه ای که بخاطر نوع ساختاری خود مقاومت الکتریکی کمتری داشته باشد گرمای بیشتری را به صورت الکتریسیته می بلعد و وقتی که ذرات گرما بدین طریق از محیط بیرون روند لاجرم برودت وسردی« محیط عاری از ذرات گرما » جایگزین می گردد به همین علت است که زمین مناطق سردسیر مقاومت الکتریکی بسیار پائینی دارند.


مصرف فلز سُرب پیشینه تاریخی دارد وپیشینیان از این فلز که به آسانی به نقطه ذوب می رسیده است درآب بندی کف آب انبارها استفاده می کردند .
در تابستانهای گرم کویری ،آب انبارهائی که این فلز در کف آنها تعبیه شده بود دارای آب بسیار سرد و گوارائی بودند « مانند آب انبار گنجعلی خان در کرمان »
فلز سرب ، ترموکوپل تبدیل ذرات گرمای آب به ذرات الکتریسیته و سپس انتقال این ذرات الکتریسیته به اِرت زمین بوده است و وقتی که ذرات گرمای آب بدین طریق از محیط خارج می شدند ، سرما و برودت بر محیط آب انبارحاکم می شده است.
علت گرمای بیش از حد کلوتهای شهداد و بطور کل بیابانهای لوت بخاطر عدم جاذبه الکتریکی پوسته زمین این مناطق است بطوریکه مقاومت الکتریکی آنقدر بالاست که توان تبدیل پذیری ذرات گرما به الکتریسیته وجود ندارد در نتیجه ذرات گرما در سطح چنین مناطقی انباشته می گردد و هوای منطقه را به شدت داغ می کند .
بنابراین پوسته زمین منطقه گندم بریان فاقد جاذبه الکتریکی و دارای مقاومت الکتریکی بسیار بالائی می باشد و همین موضوع باعث انباشتگی ذرات گرما در این منطقه است مضاف بر اینکه سطح بسیار گسترده سنگهای آتشفشانی سیاه و تیره رنگ بازالتی آنجا که باعث جذب بیشتر ذرات گرمای تابشی خورشید می شود مزید بر علت شدت یافتن گرمای آن منطقه است.
در منطقه کلوتهای شهداد و مخصوصاً گندم بریان ، حفر چاه اِرت به هر عمقی مفهوم ندارد چون پوسته زمین آنجا فاقد جاذبه الکتریکی ست به همین سبب و به همین خاطر عدم جاذبه الکتریکی ، ابرها جذب این مناطق نمی شوند و بارشی بر این مناطق ندارند .
متخصصین توانیر به خوبی می دانند که مقاومت الکتریکی زمین های کویری بسیار بالاست یعنی این زمین ها فاقد جاذبه الکتریکی هستند و زمینی که فاقد جاذبه الکتریکی باشد ، زنده نیست و مُرده است .در زمین های مرده کویری حیات شکل نمی گیرد . بارندگی نمی شود زیرا بارندگی نیازمند جاذبه الکتریکی زمین منطقه است .گیاه نمی روید چون فتوسنتز وابسته به جاذبه الکتریکی خاک زمین متصل به ریشه است . حیوان دوام نمی اورد چرا که ترشح غدد و همه اعمال فیزیولوژی اندامش در گرو جاذبه الکتریکی زمین زیستگاهش است .
در خصوص حیات در منطقه داغ گندم بریان لازم به ذکر است که یکی از خصوصیات فیزیولوژی جانوران و گیاهان ، تطابق وخو گرفتن با محیط و تغییر گونه است بنابراین نمی توانیم بطور قطع و یقین حیات را در منطقه سوزان گندم بریان نفی کنیم . داغی باعث نابودی همه جانوران ذره بینی و میکروسکوپی حتی بعضی از حیوانات نمی شود و بعضی از آنها تا حرارتهای مشابه گرمای گندم بریان زنده می مانند و به فعالیت خود ادامه می دهند کما اینکه اخیراً در یکی از دهانه های آتشفشانهای گندم بریان ، نوعی مارمولک مشاهده شده است.
در نفی حیات در منطقه داغ گندم بریان گفته شده است :
«در سال 1365 گوساله ای در این منطقه مُرده بود و پس از گذشت 15 سال از این قضیه ، لاشه این حیوان بدون اینکه در اثر فعالیت میکرواورگانیسم ها متلاشی شود خشک شده اما سالم باقی مانده بود » و بر این اساس این منطقه داغ را از لحاظ عدم حیات وعدم فعالیت میکروارگانیسمها و فساد ناپذیری تشبیه کرده اند به سطح کره ماه.
در رد اینگونه نگاه باید بگویم آنچه باعث عدم فعالیت میکرو ارگانیسمها و عدم تجزیه وعدم فساد لاشه این گوساله در طی این 15 سال شده است فقط داغی شدید هوای این منطقه است و این داغی باعث تبخیر سریع آب درون لاشه حیوان بوده است و مُسلم است میکروارگانیسمها فقط در محیط های خیس و آبکی قادر به فعالیت هستندو وقتی که گوشت سریع تبخیر و خشک شود ، میکروارگانیسمها دیگر قادر به تجزیه و فساد در گوشت خشک شده نیستند که یکی از راههای نگهداری انواع گوشتها  هم خشک کردن ، نمک سود کردن و دودی کردن آنهاست.
اگر در سال 1365 و هنگام مرگ گوساله و برای جلوگیری از تبخیر آب لاشه این حیوان ، لاشه اش را در پلاستیک ضخیمی گذاشته بودند ، اندامش سریعاً فاسد و تجزیه می شد.

پژوهش : احمد فتحی  ( گروه نویسندگان مهرمیهن )

نوشتن دیدگاه