مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

بلوچستان ؛ سرزمين باستاني ايران

سيستان و بلوچستان پهناورترين استان ايران است، سرزميني باستاني با مردماني غيور و خونگرم از قبايل و تيره‌هاي مختلف كه در كنار سفره نعمت‌هاي خدادادي زندگي مسالمت آميزي را سپري مي‌كنند.اين استان از دو منطقه سيستان و بلوچستان تشکيل مي‌شود كه از شمال به استان خراسان جنوبي و کشور افغانستان، از شرق به کشورهاي پاکستان و افغانستان، از جنوب به درياي عمان و از غرب به استان‌هاي کرمان و هرمزگان محدود مي‌شود.. بلوچستان امروزي که ناحيه جنوبي استان سيستان و بلوچستان را تشکيل مي‌دهد، در قديمي‌ترين اسناد تاريخي به اسم «مکا» مشهور بوده و در نوشته‌هاي هرودت تاريخ نگار يوناني از آن به عنوان «گدروزيا» ياد شده‌است. ‏

منطقه بلوچستان از زاهدان که مرکز استان است شروع شده و شهرستان‌هاي زاهدان، خاش، سراوان، ايرانشهر، سرباز، نيکشهر، چابهار و کنارک، دلگان(به مرکزيت گلمورتي)، زابلي‏(مه گس قبلي) و سيب و سوران(به مرکزيت سوران)را شامل مي‌شود.

اين منطقه تاريخ ديرينه‌اي دارد كه براي آشنايي بيشتر به آن مي‌پردازيم. ‏

‏* نيكشهر

نيكشهر از نظر وسعت سومين شهرستان استان سيستان و بلوچستان بعد از ايرانشهر و زاهدان است و شامل سه شهر نيكشهر، قصرقند و فنوج، 16 دهستان و 816 پارچه آباد مي‌شود.

نيکشهر تا زمان رژيم پهلوي اول « گِه » نام داشت كه به معني گهتر و بهتربود.نيکشهر يا «گِه» به معني «به» يا بهتر و«نيک» همان معنا را مي‌دهد. در کتب تاريخي عربي بعضي تاريخ نويسان از اين شهر به نام‌هاي « قيقان، حي، گزبون، شهرگرد و کدوگاه» ياد كرده‌اند که بعضي‌ها برگردان فارسي شده اند. علي اکبر دهخدا در فرهنگ لغت خود «گِه» را از توابع چابهار مي‌نامد.

بخش مرکزي نيکشهر در سال 1324 با چهار دهستان «مهبان، هيچان، چاهان و مخت» تاسيس شد.

نيکشهر از شمال و شمال شرق به ايرانشهر و از جنوب و جنوب شرق به چابهار و از غرب با استان کرمان همجوار است. بخش مرکزي نيکشهر بين دو رودخانه گُنگ و کشيگ (کشيک) قرار دارد که اين دو رودخانه در انتهاي جنوبي باغ‌ها و نخلستان‌هاي شهر در قسمت جنوب غرب، به هم مي‌پيوندند. شکل مثلثي و سفره‌هاي زير زميني نيكشهر تحت تاثير رودخانه کشيک است و آب آشاميدني اهالي شهر از چاه‌هايي که در مسير اين رودخانه حفر شده‌اند، تامين مي‌شود. اما رودخانه گنگ در سطح پايين‌تري از شهر قرار گرفته و تاثير چنداني براي شهر ندارد به‌جز فوايدي که روستاهاي پايين دست به‌ويژه روستاي جلايي کلگ از آن مي‌برند، «رشکي» يکي ديگر از رودخانه‌هاي کوچک نيكشهر است که به‌طرف جاده بخش بنت جاري مي‌شودو پلي فلزي بر روي آن ساخته شده است که نيکشهر را به روستاهاي بخش بنت و حومه متصل مي‌کند. گرچه فوائد چنداني براي ساکنان شهر ندارد ولي با ساخت دو سيل بند سنگ و سيماني توسط جهاد کشاورزي در دو شاخه آن که در پشت دبيرستان پسرانه امام خميني‌«ره» واقع شده، فضاي ويژه‌اي به شهر بخشيده است و در مواقع بارندگي و سرريز شدن آب از سيل بندها بسيار تماشايي مي‌شود.

نيکشهر يکي از آبادي‌هاي اوليه‌اي است که پس از دوران کوچ‌نشيني و دامداري شكل گرفته است. زمين‌هاي آن بيشتر پلکاني با شيب تند بوده و وجود آب فراوان و چشمه سارها که حتي در خشکسالي بعضي بي آب نشدند، سبب شده تا مردمان اوليه در اين محل سکونت دائمي اختيار کنند. به همين دلايل بود که بعدها به‌عنوان يکي از مراکز مهم مکران به شمارآمد که به نوعي مرکز مکران قرار گرفت. ‏

‏*سنگ نگاره‌هاي نيکشهر

شهرستان نيکشهر آثار تاريخي وفرهنگي فراواني دارد که نشانگر وجود تمدن‌هاي پراکنده در سطح منطقه ازهزاره‌هاي پيش از ميلاد تا عصر حاضر است.

‏* سنگ نگاره‌ها ( نقوش کنده‌ها):

نقوش کنده‌ها بيشتر درشهرهاي قصرقند، بنت و نيکشهر ديده مي‌شودکه با توجه به نوع نقوش مي‌توان آنها را به دو دسته نقوش حيواني و نقوش انساني تقسيم کرد.

الف- نقوش حيواني: از جمله اين نقوش نقش اسب است که به صورت خلاصه شده ودر برخي موارد طبيعي‌تر نمايش داده شده‌اند.از نقوش اسب مي‌توان از نقشي که در آن دو اسب که ارابه‌اي به آنها بسته شده ومي کشند ياد کرد. از نقش‌هاي ديگر اسبي است که با سوار در حال تاختن است. از نقوش حيواني ديگر مي‌توان از نقش‌هاي گاو، شتر دو کوهانه،گاو کوهاندار، روباه، سگ، بزهاي کوهي وشير يا ببر نيز ياد کرد. از نقش‌هاي شير مي‌توان به نقش شير در حال شکار و صحنه‌هاي شکار نام برد.

ب- نقوش انساني: اين نقوش کنده‌کاري شده انسان‌ها را در حال مبارزه با يکديگر، شکار حيوانات از جمله بزکوهي وهمچنين درحال سوارکــاري نشان مي‌دهد. اين نقوش کنده‌ها شبيه به نقاشي‌هاي غار ميرملاس درکوهدشت لرستان است.‏

بخش قصر قند شهرستان نيکشهر پيش از اين نام‌هاي مختلفي از جمله «گمج رود» و« گنداوک» داشته است. در مورد وجه تسميه قصرقند مي‌توان گفت، قصرقند که در گويش محلي نيز آن را کسر کنت مي‌گويند در واقع کسر برگرفته از واژه کستر بلوچي داراي ريشه پهلوي و فارسي ميانه به معناي کوچک وکنت نيز به معناي آبادي يا شهر است وکسر کنت به معناي آبادي کوچک است. براي مثال به اسامي همچون پنج کنت يا پنج شهر يا کندي شاپور يا(معرب آن جندي شاپور) يعني شهري که شاپور آن را ساخته يا روستايي در سراوان به‌نام پرکنت يعني آبادي بزرگ يا پر جمعيت وغيره مي‌توان اشاره كرد.آثار شناسايي شده در اين بخش به 14 اثر مي‌رسد.‏

بخش فنوج از نظر تاريخي با توجه به وجود محوطه‌هاي دوران تاريخي وپيش از تاريخ همانند قصر قند حائز اهميت است وداراي 8 اثر شناسايي شده است. بخش بنت شهرستان نيكشهر داراي شش اثر شناسايي شده‌است که از ميان آنها دو اثر کلات زنگيان وتپه سهرين دوک از نظر فرهنگي وتاريخي اهميت ويژه‌اي دارد. آب و هواي بخش لاشار واسپکه نيكشهر به‌علت واقع شدن ميان ارتفاعات نسبت به آب وهواي ساير بخش‌هاي شهرستان خنک تراست.‏

‏*تاريخچه قصرقند

لغتنامة دهخدا به نقل از جلد 8 فرهنگ جغرافيايي ايران درباره قصرقند مي‌نويسد: قصرقند، قصبه مرکز بخش قصرقند شهرستان چاه بهار كه در 110 هزار گزي چاه بهار و 56 هزار گزي خاور نيکشهر، کنار رودخانه خواجه واقع است، کوهستاني و گرمسير مالاريايي است. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات، خرما، لبنيات، برنج و شغل اهالي زراعت و گله داري است. قلعه خرابه قصرقند از ابنيه بسيار قديم است. قسمت جنوب و باختر قصرقند کوهستاني کم ارتفاع و خاکي و نواحي ديگر داراي ارتفاعات بلند و سنگي است. بلندترين کوه‌ها جبال گرگان بند و کوه آهوران است که دهستان چانف از بخش بمپور در دره‌هاي شمالي آن واقع است. اين بخش داراي يک رودخانه به نام رودخانة خواجه است. اين رودخانه از ارتفاعات گرگان بند و آهوران سرچشمه گرفته و قسمتي از آبادي‌هاي دهستان چانف از بخش بمپور و قراء قصرقند را مشروب مي‌سازد درصورتي که در زمستان يا بهار بارندگي زياد بشود، فاضلاب آن به بخش دشتياري شهرستان چاه بهار مي‌رسد و مازاد آن به درياي عمان مي‌ريزد. راه‌هاي دهستان عموماً مالرو است، فقط راه فرعي اتومبيل رو از نيکشهر از شوسة ايرانشهر به چاه بهار منشعب مي‌شود و به طول70 هزار گز پس از پيمودن دره‌هاي زياد به آبادي قصرقند منتهي مي‌شود. ‏

‏*قلعه قصرقند ‏

قلعه قصرقند با قصه‌هاي فراواني از دردها و شادي‌هاي صدها سال پيش مردم بلوچستان همچنان استوار و پا برجا در انتظار گردشگران براي بازگويي اين قصه‌ها است. قلعه قصرقند در مرکز شهر قصرقند از توابع شهرستان نيکشهر و در قسمت شرق مسجد جامع اين شهر قرار دارد که از جانب شمال غرب، جنوب شرق و جنوب به وسيله خانه‌هاي مسکوني احاطه شده است و از جهت شمال و شمال شرق به نخلستان محدود مي‌شود.اين قلعه قديم الايام مقر حاکمان بوده است وبا توجه به نوشته‌ها و کتاب‌هايي که در مورد مکران زمين و کرمان تاليف شده است مي‌توان گفت که تاريخ ساخت قلعه به دوره‌هاي پيش از صفويان باز مي‌گردد. بنا به روايت ريش سفيدان و آن چه در کتب مختلف در مورد حکمرانان قلعه قصرقند نوشته شده است بيشتر حاکمان از طايفه بليده ايها بوده‌اند.

قلعه بر روي تپه‌اي دست ساز به ارتفاع 10 متر قرار گرفته و ابعاد تقريبي اين مجموعه 100 متر در 60 متر و محدوده حاکم نشين آن 30 در 45 متر است.

ورودي قلعه در ضلع جنوبي و حاکم نشين در قسمت شرقي و بلند‌تر از ساير قسمت‌ها قرار داشته است. از اتاق‌هايي که در ضلع غربي قلعه ساخته شده آخرين بار به عنوان ساختمان ژاندارمري استفاده شده است که مساحتي برابر 285 متر مربع دارد. اين بنا توسط حاکمان براي حکمراني منطقه ساخته شده بود و پس از شکسته شدن حکومت‌هاي محلي بازماندگان حاکم مجبور به ترک قلعه شدند.قلعه تاريخي قصر قند در تاريخ 12/11/81 با شماره ثبتي 7260 در فهرست آثار ملي کشور به ثبت رسيده است.بخش قصرقند از توابع شهرستان نيکشهر بيش از 120 پارچه آبادي و روستا و دو دهستان ساربوگ و هلنچکان دارد و در فاصله 65کيلومتري اين شهرستان واقع شده است.

قصرقند در قديم انبار غله منطقه جنوب بلوچستان بوده و کشت برنج و شبدر برسيم در آن رواج بيشتري دارد و از قطب‌هاي مهم کشاورزي و گردشگري شهرستان نيکشهر به شمار مي‌آيد.‏

‏*روستاي چوت آباد ‏

روستاي چوت آباد در حاشيه يا ساحل غربي رودخانه کاجو از رودهاي مهم بلوچستان و دقيقاً مقابل شهر تاريخي قصرقند قرار دارد. نام روستا از نام باني آن يعني چوتا گرفته شده است. بنابراين نام آن ابتدا چوتا آباد بوده که به مرور زمان و بر اثر کثرت استعمال و وجود عنصر ميل به تخفيف کلمات در زبان بلوچي به چوت آباد تبديل شده است. مردم آن به تمامت بلوچ نژاد و بلوچ زبان هستند. ‏

واژه بلوچ دو معني اعم و اخص دارد: در معني اعم بلوچ را به عموم گويشوران به زبان بلوچي يا تمام سکنه و اهالي بومي بلوچستان مي‌گويند و در معني اخص بلوچ به آن دسته از بلوچستانيان گفته مي‌شود که اصالتاً کوه نشين و دامدار هستند يا بوده‌اند. و لهجه ويژه خود را دارند.در اين روستا هيچکس لباسي غير بلوچي نمي‌پوشد.

‏ ‏* محوطه‌هاي باستاني نيکشهر

تپه دِهْ قاضى در روستاى ده قاضى بخش فنوج با قدمت پيش از تاريخ 230 مترمربع وسعت دارد كه سفال‌هاى به‌دست آمده از آن متعلق به دوران پيش از تاريخ است كه شبيه اين سفال‌ها در بمپور شناسايى شده‌اند.‏

تپه دَمْبانْ با قدمت پيش از تاريخ در 5/6 كيلومترى جنوب غرب بخش فنوج ناحيه چهل دختران واقع شده است در اين محل دو ظرف مربوط به دوران پيش از تاريخ به رنگ خاكسترى و از داخل يك قنات بوسيله كشاورزان محلى به دست آمده است. ‏

‏ تپه پيركُنار با قدمت پيش از تاريخ در ناحيه چهل دختران فنوج در روستاي پيركنار واقع است. و اندازه آن 450×180 متر است كه تعدادى سفال از آن به‌دست آمده و بيشتر سفال‌ها به رنگ سياه روى زمينه قرمز و خاكسترى هستند.

تپه مَگوْنْ با قدمت پيش از تاريخ در ناحيه چهل دختران سمت چپ رودخانه هيمنى قرار دارد. اين محوطه باستانى كه در زمينى به درازى تقريبى 800 متر گسترده شده، داراى سنگ‌هاى ريخته و جدا شده از ديوارها و مقدارى سفال است. در قسمت جنوبى اين محوطه يك برآمدگى به ارتفاع 25 تا 30 متر وجود دارد كه در روى اين برآمدگى آثار ديوارهاى سنگى و ساختمان‏ها ديده مى ‏شود. سفال‌هاى پراكنده شده در اين تپه از نوع سفال‌هاى منقوش دوران ماقبل تاريخ است و رنگ بيشتر آنها سياه، بنفش و نخودى است.

تپه سياهبون در بخش قصرقند 3 كيلومترى شمال قصرقند با قدمت 51 سال پيش از ميلاد، تپه دُمبيگان در 500 مترى جنوب قصرقند با قدمت پيش از تاريخ اسلامى، تپه جادختران در جنوب شهر نيكشهر با قدمت پيش از تاريخ اسلامي و تپه محترم آباد در روستاي محترم آباد فنوج از ديگر محوطه‌هاي تاريخي اين منطقه است.

‏‏* ايرانشهر باستاني

شهرستان ايرانشهر در مركز سيستان و بلوچستان قرار دارد و فاصله مركز شهرستان تا مركز استان 321 كيلومتر است. اين شهرستان داراي چهار مركز شهري و چهار بخش، 10 دهستان و 545 آبادي داراي سكنه است.

سرچشمه رودخانه منتهي به رودخانه‌هاي كاجو، باهو و رابيچ در اين شهرستان قرار دارد.

ايرانشهر داراي اقليم بياباني گرم و خشك بوده و مردم آن به زبان بلوچي و فارسي تكلم مي‌كنند.

* كاوش‌هاي باستانشناسي گورستان اسپيدژ

بزمان شهرستان ايرانشهر بين ديگر شهرستان‌هاي بلوچستان بيشترين تعداد و در عين حال با ارزش‌ترين آثار باقي مانده از دوران پيش از تاريخ را در خود جاي داده است.

اسپيدژ يكي از مهمترين كانون‌ها و مراكز استقرار دوران‌هاي پيش از تاريخ و هزاره‌هاي دوم و سوم پيش از ميلاد در شهرستان ايرانشهر است. اسپيدز يا اسپيدژ(دژ سفيد) که نام خود را از قلعه‌اي به همين نام از دوره اسلامي گرفته، بانخلستان‌هاي سر سبز و انبوه و چشمه‌اي گوارا در فاصله 40 کيلومتري جنوب غرب شهر بزمان قرار داشت تا اين‌که تب دستيابي به دفينه‌هاي احتمالي و خيالي در سال 1381 از استان همجوار به آنجا سرايت کرد و دامن اين گورستان را نيز گرفت و بسياري از آثار آن به غارت رفت و نابود شد. همين امر سبب شناسايي و نهايتاً ثبت آن به شماره 6745 در فهرست آثار ملي کشور شد.

در بررسي توسط کارشناسان ميراث فرهنگي استان در شهريورماه سال 1381 آثار فراواني از دوره‌هاي مختلف پيش از تاريخ و اسلامي در منطقه شناسايي شده است.‏

گورستان اسپيدژ با حدود 20 هکتار وسعت در بردارنده آثار دو دوره متمايز،دوره اسلامي و دوره پيش از تاريخ است.

آثار دوره اسلامي شامل بقاياي قلعه سنگي و استحکامات سنگچين و قبور آن است که در جنوب‌شرق اين محوطه واقع شده است.‏دوران پيش از تاريخ آن علاوه بر غارهاي شماره 1و 2 در مرکز و شمال غرب آن قرار گرفته و قسمت اعظم محوطه را به خود اختصاص داده است.

آثار دوران پيش از تاريخ اين بخش خود متعلق به دو دوره کوتاهتر زماني، هزاره سوم قبل از ميلاد و عصر برنز و ديگري اواسط هزاره دوم قبل از ميلاد و اواخر عصر برنز جديد و آغاز عصر آهن است و متاسفانه بيشتر حفاري‌هاي غيرمجاز و تخريب آثار در همين مناطق انجام شده كه به هم ريختگي آثار سطحي اين دوره را در پي داشته است.

ساكنان اوليه اسپيدژ در هزاره دوم و سوم قبل از ميلاد از سطح دانش و فناوري بالايي برخوردار بوده‌اند.

آنان با دانش ذوب فلزاتي همچون مس (و حتي دوره‌اي آهن نيز) آشنا بوده و كاني مس را از كانسارهاي همجوار همچون گربودار ومادر مکسان استخراج و مس را از آن استحصال كرده و با آن ابزار و اشياء از مس و مفزغ مي‌ساختند.

از انواع دست ساخت‌هاي مسي- مفرغي مي‌توان به ساخت انواع ظروف وابزار آلاتي همچون درفش، سمبه، سوهان و ابزار چهار پهلوي نوک‌تخت و ابزار مفتولي نوک گرد و نوک پهن و سلاح‌هاي مفرغي و ديگر اشياء همچون مهره‌هاي استامپي، پيکرک،آينه‌‌هاي گرد و دسته‌دار، مهره، سنجاق‌سر و ميله سرمه و... اشاره كرد.‏

ساکنان اوليه اسپيدز علاوه بر فلزگري به تراش و صيقل سنگ‌هاي تزئيني مي‌پرداختند و از سنگ‌هاي عقيق،لاجورد،مرمر، آهک، فلينت و چخماغ انواع مهره‌ها به اشکال گرد، بيضي، لوزي، استوانه‌اي يا خمره‌اي و مهره‌هاي دوکي شکل مي‌ساختند.‏

با نگاهي به آثار مکشوفه در قبور اسپيدژ مي‌توان نوعي آثار شکل‌گيري جامعه طبقاتي را از نظر ميزان سطح رفاه و موقعيت و منزلت اجتماعي افراد مشاهده كرد.

در آن زمان تقسيمات کار انجام شده بود و مشاغل و حرفه‌هاي تخصصي گوناگوني همچون سنگتراشي و ابزار‌سازي، شکارگري، فلزکاري، سفالگري، حصير بافي (احتمالا پارچه بافي) و تجارت به‌وجود آمده بود. آنان براي احراز مالکيت خود از مهره‌هاي استامپي که از جنس سنگ يا فلز ساخته شده بود استفاده مي‌کردند.

اندازه،نقش و حتي جنس مهره‌ها بيانگر ميزان اعتبار اجتماعي صاحبان آنان محسوب مي‌شد. تاکنون تعداد زيادي‌ مهر و اثر استامپ با نقوش حيواني همچون نقش پرنده و حيوانات درنده (شيري در حال يورش و حمله که بروي دو پاي خود ايستاده) به‌ويژه از دوره پاياني عصر برنز و آغاز عصرآهن،به دست آمده است و نقش انسان بروي ظروف سفالي براي نخستين‌بار در سيستان و بلوچستان در اين محل مشاهده شده است. ‏

در اين نمونه بروي لبه خارجي يک سفالين نخودي رنگ نقوش يک در ميان مردان و زناني در حالت ايستاده با بدني دوکي شکل با دست‌ها و پنجه‌هاي باز که در حالت اجراي احتمالا رقص‌هاي آئيني هستند.

نقش بسته است. نقوش سفالينه‌هاي اسپيدژ شامل نقوش انساني حيواني، نباتي و طبيعت بي‌جان منطقه است. نقوش شانه‌اي شکل چهار بز سر به هم داده که تشکيل گردونه خورشيد يا حيات (صليب شکسته )را مي‌دهند، از نقوش محوري سفالينه‌هاي اسپيدژ محسوب مي‌شوند.‏

* فرم قبور هزاره سوم قبل از ميلاد

‏ در اسپيدژ عموما گورها دخمه‌اي يا سردابي شکل بوده به گونه‌اي که جسد را به صورت چمباتمه درون فضاي کروي و دخمه شکل آن گذاشته و اشياي تدفيني را پيرامون آن قرار مي‌داده و نهايتاً ورودي را با سنگ لاشه مسدود مي‌كردند. در اين ميان ظروف ساخته شده از سنگ به‌ويژه سنگ مرمر و سنگ صابون اهميت بسياري دارند. از اين قبور يك ظرف سفالين مكعب مربع شكل خاكستري رنگ منقوش به دست آمده كه در نوع خود در ايران بي‌نظير است. ‏

‏ از جمله دستاوردهاي مهم ديگر مي‌توان به كشف ابزار و وسايل كار يك هنرمند فلزگر در قبور متعلق به پايان عصر مفرغ و آغاز عصر آهن اشاره كرد. آثاري شامل ملاقه مفرغي، بوته يا ظرف گلداني شكل ويژه ذوب فلز(مس) كه داخل آن از مس مذاب سرد شده پر است با همراه انواع ابزارهاي نوك گرد و نوك تخت (دو سر تخت) مفرغي چهارپهلو يا گرد به همراه سمبه و ابزار آلات نوك‌تيز يا نوك‌پهن آهني به دست آمد كه در نوع خود بي‌نظير است. يكي از آثار حيرت?آوري كه در اين كاوش‌ها به دست آمده يك سر پيكان سنگي بود. دو ويژگي اين سر پيكان را از ساير سر پيكان‌هاي سنگي پيش از تاريخ متمايز مي‌كند، يكي ساخته شدن به وسيله تراش و صيقل‌كاري و نه تراش برداري و ديگري ساخت آيروديناميك لبه‌هاي آن است به صورتي كه يك طرف آن كاملاً پخ و صاف بوده و طرف ديگر داراي انحنا و قوس براي چرخش در هوا و سرعت و طي مسافت بيشتر است. در فصل دوم كاوش در محوطه باستاني اسپيدژ بزمان ايرانشهر، چندين خمره و قطعه سفالي با ارزش، مهر استامپي با نقوش عقاب، گل شش پر و نقوش هندسي به همراه يك نقش انسان كنده بر روي سفال با خميره قرمز به دست آمد. با كشف اين نقوش انسان، اين دومين نقش انساني بود كه در استان سيستان و بلوچستان بر روي سفال به دست آمد. علاوه بر آن مجاورت گورستان اسپيدژ، كوره ذب فلزات و استحصال مس شناسايي شد كه وفور سرباره‌هاي حاصل از ذوب سنگ مس نشان دهنده رونق فلز‌گري در اسپيدژ بود كه اين نمونه‌ها و اين‌گونه دست سازه‌هاي مسي و مفرقي را به صورت انواع سلاح همانند تبر، كلنگ، خنجر، سرنيزه، زوبين و انواع ظروف و اشيا و ادوات فلزي همچون كاسه، ليوان و پيكره‌هاي حيواني شاهديم. ‏

كاوش‌هاي اخير اسپيدژ نشان دهنده ارتباط فرهنگي اسپيدژ با تمدن‌هاي بمپور و جازموريان و همدوران شهر سوخته است. ‏

روزنامه ی اطلاعات - چاپ آبان 91

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML