روزی ملا زردالویی چند در استین داشت و از راهی عبور می کرد
جمعی را دید نشسته اند بانگ برایشان زد که
اگر هریک از شما گفتید که در استین من چیست؟
زردالویی که از همه بزرگتر است به او میدهم
یکی از آنها گفت هرکس خبر بدهد یقینا علم غیب می داند.

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی