داستان دیدار عالم و زاهد

عالمي به ديدار زاهدي رفت و از يکي از آشنايان وي سخن زشتي نقل کرد...
زاهد گفت: دير به ديدارم آمدي و به سه گناه نيز دست زدي!!!
يکي آنکه به برادرم خشمناکم کرده اي!
دوم آنکه دل آسوده مرا مشغول داشته اي!
سوم آنکه خود را در معرض تهمت سخن چيني نهاده اي!!!

نوشتن دیدگاه