مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

مثال دنیا

روزی دربیابانی ، شتر مستی خشمگین شد و مانند اجل به مردی حمله ور گردید و آهنگ کشتن او کرد . مرد از پیش شتر گریخت و در سر راهش به چاهی رسید . خود را در چاه آویزان کرد تا شتر بر او حمله نتواند برد . اما چون نیک بنگریست ، در بن چاه اژدهایی را دید که چون گور دهان باز کرده و منتظر است که مرد در دهان او بیفتد و او را ببلعد . چون بر جایی که پاهایش را در جداره چاه بند کرده بود نگریست ، دریافت دو مار سیاه همچون نیازمندی های زندگی دهان گشوده اند و هر دم ممکن است که او را نیش بزنند . چون بر بوته هایی که در آنها چنگ زده بود نگریست ، دید دو موش سیاه و سپید مانند شب و روز بوته ی عمر او را می جوند . چون بر سر چاه نگریست ، دید اشتر مست مانند اجل ایستاده و منتظر است او را به هلاکت برساند . در این حالت ترس و دلهره ، ناگاه در برابرش در کناره ی بوته ی خاری چشمش به عسل و ترنجبینی افتاد که مانند شهوت های زندگی شیرین بود . شیرینی شهوت باعث شد او شتر چون اجل و موش های شب و روز ، و مارهای حرص ، و اژدهای مرگ را از یاد ببرد و به شهرت شیرین خوردن عسل مشغول شود و از همه ی گزندها غافل بماند ، ولی هنوز مزه ی شیرین عسل در دهانش جایگیر نشده بود که موش های شب و روز بوته ی عمر را جویدند و پاره کردند و مرد در دهان اژدها افتاد.

سنایی – حدیقه الحقیقه – رویه ی 408 تا 409

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML