داستان شرمساری

طبیبی را دیدند که هر گاه به گورستان رسیدی ردا بر سر کشیدی . از سبب آن سوال کردند . گفت : از مردگان این گورستان شرم می دارم : زیرا بر هر که می گذرم شربت من خورده است و در هر که می نگرم از شربت من مرده است !