مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

داستان بهلول و سوداگر

روزي سوداگر بغدادي از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم ؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه . آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خرید و انبار نمود . اتفاقاً پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزي به بهلول برخورد این دفعه گفت : بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم . جواب داد :پیاز بخر و هندوانه . سوداگر ایندفعه رفت و تمام سرمایه خود را پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود . پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه هاي او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود . فوري به سرغ بهلول رفت و گفت که بار اول که با تو مشورت نمودم گفتی آهن بخر و پنبه و نفعی برده ولی دفعه دوم این چه پیشنهادي بود کردي ؟ تمام سرمایه من از بین رفت.
بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدي گفتی آقاي شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو جواب دادم . ولی دفعه دوم مرا دیوانه خطاب نمودي ، من هم از روي دیوانگی جواب ترا دادم . مرد از گفته دوم خود خجل شد و مطلب را درك نمود .

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML