فداکاری ابرسام ، وزیر اردشیر بابکان

اردشیر بابکان بر همسرش دختر اردوان خشم گرفت و فرمان داد تا ابرسام وزیر ، زن را بکشد . زن به ابرسام گفت : من چند ماهه آبستنم. وزیر را رحم آمد ، پس به خانه آمد و زن را حفظ کرد ، و در همان وقت ، آلت مردی خود را هم برید و در جعبه ای چوبین نهاد ، و آن را مهر کرد و به حضور اردشیر برد و از او خواست تا آن را نزدیک تن از معتمدان خویش به امانت نگاه دارد ... اردشیر چنان کرد . پسری زاده شد . مدت ها بعد اردشیر در غم و اندوه فرو رفته ، به ابرسام گفت : من بر بسیط زمین دست یافتم ، ولی فرزندی ندارم تا جانشین من شود . در این وقت کودک پنج ساله شده بود .

ابرسام گفت : فرزندی تو را هست . پس دستور داد تا اول فرزند را آوردند ، و سپس گفت آن حقه (جعبه) را بیاورند . حقه را آوردند ، آن را گشود ، آلت مردی وزیر بود که در حقه خشک شده بود !

پس کودک را ولیعهد ساخت ، و ابرسام را که برای باقی ماندن جانشین او حاضر به نقص عضور خود شده بود ، مورد عنایت بیشتر قرار داد  و چهره ی او را بر سکه ها رسم کرد .

(الاخبار الطوال دینوری – برگردان نشات )

وزیر خواسته بود ثابت کند که بچه از خود شاه است .

..........

حماسه ی کویر - باستانی پاریزی