سورنا طلفی نیا :
آوردهاند كه، بزرگمهر، هميشه شبگير(:پگاه) به پيشگاه خسرو انوشيروان دادگر ميرفت و به او مي گفت: «شبخيز باش تا كامروا باشي.» اين گفتهي بزرگمهر چندان به پسند خسرو نميآمد، و آن را چون سرزنشي ميپنداشت. از اينرو خسرو يك روز چاكران را دستور داد تا هنگام پگاه كه بزرگمهر به دربار ميآيد، راه را بر او بسته و جامهي او بستانند. پس چاكران با بزرگمهر چنانكه خسرو دستور داده بود كردند.
بزرگمهر پس از آن پيشآمد، به خانه برگشته و جامهاي ديگر پوشيده و به دربار خسرو رفت. بنابراين، ديرتر از هر روز به آنجا رسيد. خسرو از او شوند(:سبب) دير آمدنش را پرسيد. بزرگمهر گفت: «هنگام آمدن، دزدان راه بر من بستند و جامهام را از من ربودند و من تا به خانه برگشتم و جامه پوشيدم دير شد». خسرو پرسيد: «مگر هر روز نميگفتي كه شبخيز باش تا كامروا باشي»، پس اين گزند هم از شبخيزي به تو رسيد. بزرگمهر بيدرنگ گفت: «شبخيز دزدان بودند كه پيش ازمن، از خواب برخواستند، تا كام ايشان روا شد».
مرزبان نامه