داستان پیدایش آرامگاه شاهچراغ
- توضیحات
- دسته: داستان های کوتاه
- بازدید: 18867
تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن،خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود،روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد،بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم،هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید.امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند.درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند.اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود:اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم.چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن .چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».
امیر بیدار شد و ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و چون علنا و آشکارا چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خود نمایی می کرد،خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مامور می کند و..... مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر(ع) حضرت شاهچراغ پیدا می گردد و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می شود که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت می باشد.
دیدگاهها
قتلغ خان گفت: «امر است كه ما ممانعت از حركت نماييم. ممكن است به اقتضاى وقت امر ثانوى صادر شده و بايد اجرا گردد. آقايان ناچاريد از همين جا مراجعت نماييد.»
جناب سيد امير احمد با اخوان و ساير بنى هاشم و دوستان و همراهان شور نمودند، هيچ يك حاضر به مراجعت نشدند. ...
حال : ؟؟؟!
تاريخ میگوید : قتلغ خان : مخدوم شاه دختر قطب الدین شاه جهان بن جلال الدین سیورغتمشاز حکام قراختایی کرمانی . وی در سال ۷۲۹ ه ق . بعقد ازدواج امیر مبارزالدین محمد مظفری در آمد و او مادر شاه شجاع و شاه محمود و سلطان احمد است . دختر قطب الدین شاه جهان سلطان جلال الدین سیورغمش بن سلطان قطب الدین محمد بن امیر حسام الدین از سلاطین قراختای کرمان است .
سوال اینجا است؟ چگونه خانم قتلغ خان که در قرن 8 می زیسته آقا شده اند وعلیه احمد بن موسی متوفای 202 لشکر کشی نموده است ؟؟
ملکه تاشی خاتون که بنای کنونی پایه گذاری کرد چه نسبتی با شاه شجاع دارد؟؟؟
کدام تاریخ؟ کدام کتاب؟ حداقل سند و مدرک خود را بیان میکردید تا تحقیقی کنیم ببینیم این کتاب احتمالی مورد استناد شما چقدر معتبر ه؟
لطفا مطالعه شود