ستم انوشیروان ساسانی بر بزرگمهر دانا
- توضیحات
- دسته: داستان های شاهنامه
- بازدید: 19091
بزرگمهر بختگان دانشمند خردمند و فرهیخته ی روزگار ساسانی بود . وی در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان به دربار راه یافت و همواره مشاور شاه در کارهای کشوری بود.روزی انوشیروان به همراه زنی زیبا، راهی شکارگاه میشود و در آن جا به خواب میرود. در همین هنگام، مرغی سیاه با دیدن بازوبند شاه که آمیخته با جواهرات است فرود آمده و آن را برمیدارد این در حالی است که بزرگمهر شاهد ماجرا است. شاه پس از بیداری، بزرگمهر را طراح توطئه میداند و به او بدگمان شده و او را به زندان می افکند .
اما بزرگمهر این دانشمند آزاده ی ایران زمین هرگز خم به ابرو نیاورده و در برابر خسروی بیدادگر سر خم نمی کند . بزرگمهر گناهی مرتکب نشده بود که بخواهد از شاه پوزش بخواهد بنابراین هرگز در برابر شاه تسلیم و سرافکنده نمی شود .
انوشیروان پس از آنکه بزرگمهر را به زندان می افکند روزی احوال و جایگاه او را جویا می شود تا بگمان خود اگر بزرگمهر پوزش بخواهد و در برابر قدرت نمایی شاه تسلیم شود او را از زندان رهایی بخشد ، اما دانای آزادمنش هرگز سر فرود نیاورده و چنین پاسخ می دهد :
که حال من از حال شاه جهان
فراوان به است آشکار و نهان
پاسخ صریح بزرگمهر شاه خودکامه را خشمگین می کند . کسری فرمان می دهد تنوری آهنین و تنگ بسازند که دور تا دور آن را میخ و پیکان پر کرده باشد . سپس بزرگمهر را در آن می افکنند و در تنور را با آهن می پوشانند !
ز پاسخ بر آشفت و شد چون پلنگ
ز آهن تنوری بفرمود تنگ
ز پیکان و از میخ گرد اندرش
هم از بند آهن نهفته سرش
بزرگمهر دانا اینبار در تنوری تنگ جای گرفته بود که حتی نمی توانست لحظه ای بخوابد !
نبد روزش آرام و شب جای خواب
تنش پر ز سختی دلش پرشتاب
انوشیروان دگربار فرستاده ای نزد او می فرستد تا بداند آیا با این همه رنج و سختی سرانجام تسلیم خواهد شد و سر فرود می آورد. بزرگمهر به فرستاده چنین پاسخ می دهد :
چنین داد پاسخ بمرد جوان
که روزم به از روز نوشین روان
نوشین روان از شنیدن این سخنان بسیار آشفته می گردد و یک مرد دانا بهمراه یک دژخیم ( جلاد) را بنزد بزرگمهر می فرستد و می گوید اگر با مرد دانا همداستان شدی و پوزش خواستی که هیچ وگرنه دژخیم سرت را از تنت برخواهد داشت :
وگرنه که دژخیم با تیغ تیز
نماید تو را گردش رستخیز !
پیام شاه از سوی مرد دانا به بزرگمهر می رسد و او در پاسخ به تهدید شاه در کمال آزادمنشی می گوید :
چه با گنج و تختی چه با رنج سخت
ببندیم هر دو بناکام رخت
نه این پای دارد بگیتی نه آن
سرآیدهمی نیک و بد بیگمان
ز سختی گذر کردن آسان بود
دل تاجداران هراسان بود !
انوشیروان با شنیدن این سخنان از کرده ی خویش پشیمان می شود و بزرگمهر را از زندان تاریک آزاد می کند ولی غرورش اجازه نمی دهد او را به جایگاه پیشین بازگرداند . اما بر اثر سختیهای روزهای حبس حکیم دانا فرسوده شده و بینایی چشمش را از دست می دهد:
برین نیز بگذشت چندی سپهر
پر آژنگ شد روی بوزرجمهر
دلش تنگ تر گشت و باریک شد
دو چشمش ز اندیشه تاریک شد
بزرگمهر بر اثر سختی ها و شکنجه های بسیاری که از سوی انوشیروان بر وی وارد آمد، سرانجام یک ماه پس از مردن انوشیروان، درگذشت.
پس از شه به یک ماه بوزرجمهر
بپوشید در پرده ی خاک چهر
فردوسی بزرگ در این داستان به زیبایی داستان تلخ رویارویی دارندگان قدرت و صاحبان اندیشه و خرد را که بارها در تاریخ این خاک تکرار شده ترسیم می کند.
روان بزرگمهر دانا ، شاد باد...
بکوشش مهدی زیدآبادی نژاد ( گروه نویسندگان مهرمیهن )
دیدگاهها
اره عباس . انوشیروان دادگر نبود و کارهای عادلانه ای هم نکرد . این لقب رو اطرافیان پاچه خوارش بهش دادن
ایا هیچ کس در زندگی اشتباه نمیکنه؟
ایا خود ما تا حالا اشتباه نکردیم؟
به نظر من بزرگمهر میتونست اصل قضیه را توضیح بده تا این همه زجر را هم نکشه.
زنده باد روح انوشیروان دادگر
عزیزم .مورخ های غربی اون رو ستایش کردن پس بدون واقعا عادل بوده این وصله ها بهش نمیچسبه
خاستگاه این داستان چیست و چه دست نوشته های استواری بر راستی آن بجا مانده است که بتوان این داستان را پذیرفت؟
بن مایه ی این جستار شاهنامه است که ژرف ترین و درست ترین بن مایه پیرامون تاریخ پادشاهان ساسانی است و بن مایه ی آن خدای نامک است . نوشته ی بیگانگان هم نیست که بخواهند سیاه نمایی و دشمنی کنند .
پیروز باشید