مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

رستم و شغاد (داستان مرگ رستم)

فرجام کار رستم دستان :
زال کنيزي رامشگر داشت . او روزي پسري زاد که در زيبايي با ماه برابري مي کرد . ولي متأسفانه طالع خوبي نداشت به طوري که طالع بينان گفتند که اين پسر خاندان سام را تباه خواهد کرد.  اين مسئله زال را بسيار آزرده خاطر کرد . او نام پسر را شغاد گذاشت.سال ها گذشت و شغاد از سوي زال نزد شاه کابل رفت . او به شغاد علاقه مند شد و مال هاي بسياري را به وي سپرد . اين گونه بود که رستم هر سال يک پوست چرم گاو زرين از شاه کابل به عنوان ماليات مي گرفت . شاه کابل به اميد راحتي از اين ماليات شغاد را پناه داد ولي لين طور نشد . او اين مسئله را با شغاد در ميان گذاشت شغاد از برادر رنجيده شد,  پس با هم حيله اي ريختند تا رستم را از بين ببرند.  و آن اين بود که شاه کابل مهماني اي ترتيب دهد و در وسط آن بساط مي و شراب را پهن کند و به هواي مستي بر شغاد بياشفد و او از خشم شاه نزد رستم برود و او را به جنگ با او تحريک کند. پس شاه چنين کرد و شغاد نزد رستم رفت. وقتي شغاد رفت، شاه در نخجيرگاهي صد چاه کند و در آن ها نيزه هاي فراوان قرار داد و روي آنها را پوشاند. از آن سو شغاد نزد رستم رفت و از شاه کابل بدي هاي بسيار گفت. پس رستم به خشم آمد و با سپاهي به سوي او رفت. چون به کابل رسيد شاه آن ديار نزد او زانو زد و به عذر خواهي پرداخت و رستم او را بخشيد. پس مهماني اي ترتيب داده شد و شغاد در آن از نخجيرگاهي آباد و خرم تعريف کرد و به تطميع رستم پرداخت. رستم وسوسه ي شکار شد و به سوي آن شکارگاه حرکت کرد. چون رستم وارد آن مکان شوم شد، رخش بوي خاک تازه فهميد و از حرکت ايستاد. هنگامي که رستم و رخش به ميان دو چاه رسيدند تعادل خود را از دست دادند و در يک چاه افتادند. پهلوي رخش و رستم شکافت. رستم به سختي خود را به لبه ي چاه رساند و چون شغاد را ديد بر او برآشفت و کمانش را برداشت و تيري به سوي او گرفت. شغاد از ترس پشت در خت چناري ميان تهي پناه گرفت و رستم او و در خت را به هم دوخت. سپس روي به آسمان کرد و يزدان پاک را سپاس گفت و در نهايت پس از سال ها زندگي عادلانه در گذشت.

رستم در واپسین لحظات زندگی خود چنین می فرماید :

فراوان بمانی، سرآید زمان!
کسی زنده برنگذرد بآسمان
نه من بیش دارم ز جمشید فر
که ببرید بیور میانش به ار،
نه از آفریدون و از کیقباد
بزرگان و شاهان فرخ‌نژاد،
گلوی سیاوش به خنجر برید
گروی زره، چون زمانش رسید،
همه شهریاران ایران بدند
به رزم اندرون نره شیران بدند،
برفتند و ما دیرتر ماندیم
چو شیر ژیان بر گذر ماندیم!
فرامرز پور جهان‌بین من
بیاید بخواهد ز تو کین من!

چون خبر مرگ رستم به زال رسيد، او فرامرز، فرزند رستم، را براي انتقام جويي فرستاد. او چون به کابل رسيد پيکر رستم را به مشک و عنبر آميختند و او را در تابوت آهني قرار دادند و در بستاني در زابل دفن کرد سپس دوباره به کابل رفت و کابل را به خاک و خون کشيد و شاه کابل را کشت و زال مردي شريف را به پادشاهي کابل برگزيد.

رستم و شغاد

نگارش : امیرعلی عرب محقی - محمدحسین حیدری فروز

دیدگاه‌ها  

+16 # احمد 1395-04-25 15:05
سلام. مطلب جالبی بود ولی متاسفانه تابحال نشنیده بودم.
پاسخ دادن
+41 # علی 1395-04-27 09:54
زیبا بود نمیدانستم رستم پسری بنام فرامرز هم داشته
پاسخ دادن
+6 # عرفان 1400-02-15 01:23
فرامرز پسر خوانده رستم هست
پاسخ دادن
+6 # ناشناس 1400-11-26 16:02
فرامرز پسر خواندش نیست پسر خودشه
پاسخ دادن
+5 # بی نام و نشان 1395-07-17 22:54
خیلی عالیه بود ممنون خلاصه هم بود
پاسخ دادن
+1 # مریم 1395-09-04 19:01
عالی..... خیلی داستان خلاصه شده و با مفهومی بود
پاسخ دادن
+25 # متین 1395-10-05 09:36
عاشق شاهنامه ام باید پولامو جمع کنم یکی بخرم خیلی خوبه داستان باس اینطوری باش
پاسخ دادن
+3 # منم 1401-06-30 13:44
پی دی اف مجانی را سرج کن دانلود کن
پاسخ دادن
-28 # Hadi Asghari 1395-11-26 02:40
منسیستانی اپ پس چرا رستم رو همه افسانه میدادم ایا از روی بخل وحسد هست
پاسخ دادن
+3 # Hamid 1400-01-26 04:56
با درود همیهن گرامی شک نکن که داستنهای شاهنامه همه راست است واقعیت و هرکسی میگوید که شاهنامه افسانه است یا نادان است یا حسودی بیشرم،،،، درود بیکران بر فردوسی پاکزاد که هویت و زبان ایرانیان واقعی را تا آخر جهان جاوادنه کرد
پاسخ دادن
+3 # هلن 1395-11-26 15:20
عالي بود ولي اي كاش به زبان ساده تر توضيح داده شده بود (طوري كه بچه ي ١١ ساله بفهمه)
پاسخ دادن
+8 # ناشناس 1400-05-08 17:11
من بچه ی ۱۲ ساله هستم اما فهمیدم
پاسخ دادن
0 # محمد 1401-10-25 22:56
سلام
متن روانتر را دارم چگونه براتون بفرستم؟
پاسخ دادن
+7 # پارسا سلطانی 1396-04-07 18:22
عالی بود ولی شغاد برادر ناتنی رستم است
پاسخ دادن
+7 # سارا 1396-10-10 12:57
من شاهنامه خوانی میکنم و عاشق شاهنامه هستم
پاسخ دادن
+2 # منم 1401-06-30 13:45
هر آنکس شاهنامه خوانی کند ، اگر زن بود پهلواتی کند
پاسخ دادن
+23 # احمد 1396-11-29 08:29
خیلی عالی بود من ی بچه ی ۱۰ ساله هستم ولی کاملا فهمیدم
پاسخ دادن
+9 # پارسا 1399-12-04 09:46
ای کاش همه بچه های ایران زمین مثل شما فرهنگمون براشون مهم باشه
پاسخ دادن
+14 # آرمیتا 1396-12-07 18:03
من عاشق داستان های شاهنامه هستم دو تا کتاب شاهنامه هم دارم اما از خوندنشون سیر نمیشم از این داستان ها زیاد بگذاریدممنون
پاسخ دادن
+9 # محمدرضا 1396-12-09 12:50
نبرد بسيار جالبي بود متاسفا كم تر شنيده شده بود اميدوارم روزي همه به شاهنامه روي بيارم
پاسخ دادن
-12 # پارسزاد 1397-03-15 11:41
پرسوم سیمرغ دردست رستم بود .. چه شد؟؟
پاسخ دادن
+5 # شهریار آریابد 1397-11-01 16:51
درود
شاهنامه گنجی بی پایان و بهشتی بیکران است ، هرچندبار هم در ان بپزوهی و بخوانی از شیوایی و خنیایی ان سیراب نمی شوی بویژه که در باره جهان پهلوان رستم دستان باشد.
پاسخ دادن
+2 # ARMAN 1399-02-25 20:54
جالب بود ولی کاش ساده تر بود
پاسخ دادن
+2 # ارمان سامانی 1399-04-01 19:30
این داستان ثابت میکند که اگر برای کسی نقشه بکشند و علیه او حیله و دسیسه کنند حتی اگر رستم دستان هم باشد به دام می افتد بالای نود در صد انسانها در دام نقشه و حیله گرفتار میشوند
پاسخ دادن
+9 # فریبا 1399-06-04 12:34
عالی بود زبان شاهنامه مشکل نداره مشکل از زبان ماست ک با زبان عرب قاطی شده پس نگین سخت بود کاشکی ساده تر بود
کاشکی میشد همه شاهنامه بخونیم
پاسخ دادن
+1 # منم 1401-06-30 13:48
بهانه برای فرار از واقعیت همیشه بعد نیرنگ کارساز بوده ، کاش سیستم آموزشی به جای بدآموزی ، ادبیات را بر مبنای شاهنامه و گلستان و دیوان حافظ تدریس می کرد ، این همه گستاخ فحاش نداشتیم
پاسخ دادن
-5 # گرمابی 1399-07-26 16:13
خیلی جالی بود ای کاش درمورد شاهنامه فردوسی و شخصیتهای داستان بیشتر تبلیغ میشد
ای کاش رستم و سهراب و اسفندیار زال سام رودابه و تهمینه و ... سایر شخصیتها مقبره یا مزاری داشتند به مزارشون می رفتیم
پاسخ دادن
+5 # زهرا 1399-12-16 15:16
از این داستان اصلا خبر نداشتم خیلی ناجوانمردانه کشتش
پاسخ دادن
-6 # ماهان 1400-01-10 11:39
کاش یکم خلاصه تر بود
پاسخ دادن
+1 # Nian 1400-01-20 23:49
عالی بود ولی مگه رستم بجز سهراب پسر دیگه ای هم داشت؟؟
پاسخ دادن
-2 # @سرپرست دیدگاه ها 1400-01-21 09:18
درود بر شما
فرامرز و سهراب دو پسر رستم هستند که در شاهنامه از آنان نام برده شده است .
پاسخ دادن
+3 # رستم 1400-01-24 14:10
داستان‌ زیبایی‌ بود
پاسخ دادن
+1 # موسوی 1400-11-21 19:47
خیلی خوب خلاصه شده بود. ممنونم.
پاسخ دادن
+1 # اهورا 1401-08-18 20:02
من و خواهرم هنوز نه سالمون هم نشده ولی فهمیدیم و خیلی هم جالب بود
پاسخ دادن
0 # محمد کاظم 1401-10-05 03:09
کامیاب شدم جانم فدای ایران با این همه تمدن و نیکویی
پاسخ دادن
0 # # elisa 1402-04-25 20:41
من عاشق شاهنامه هستم و رستم .
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML