مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

سروده ی زیبای ستارخان

فریاد خشم مردم تبریز قهرمان   

چون بانگ رعد در دل افلاک می شکست

و زهر غریو غرش رگبار سرب داغ      

جان دلاوری به دل خاک می نشست

می بست دلمه بر تن تبدار رزمگاه       

خون های زخم پیکر از دست رفتگان

دود سیاه آتش و باروت می دوید       

در چشمهای خسته سنگر گرفتگان

میدان شهر کهنه چو خورشید شامگاه     

می شست تشنه کام به خون دست و روی خویش

تا رنگ خشم گیرد و تازد به سوی خصم

همپای رزم مردم پیکار جوی خویش

هرکوچه می سرود سرود بزرگ را     

هرگوشه بود سنگر آزاد مردمان

تا پیش تاخت سوی شتربان (1) ننگ خیز  

ستارخان ز کوی امیرخیز (2) قهرمان

اردوی ارتجاع چو خس از نهیب سیل     

دزدانه میگریخت به دامان چاله ها

فریاد می کشید خیابان (3) جنگجو    

تبریز نیستجای تلاش زباله ها

فرمانده بزرگ صف ضد انقلاب         

درمان کار را به دم گرم حیله دید

تا وارهد ز حمله سخت مجاهدان      

آهسته سوی سنگر ستارخان دوید

با لابه گفت حیف از این رزم بی دریغ  

بیهوده جان خویش در این ره تلف کنی

آشوب چیست ؟ پول و حکومت نثار توست  

گر ترک این گروه بد نا خلف کنی

سردار با شهامت آزادگان کورد   

خندید و گفت آنچه تو پنداشتی خطاست

من مرد کارزارم و دانم در این نبرد     

با دشمنان ما آشتی خطاست

بگذار با گلوله بیگانه جان دهم     

در راه فتح ملت رزم آزمای خویش

آنگاه همچو سیل خروشید و بانگ زد    

در راه رستخیز عزیزان من به پیش

--

1)مرکز تجمع نیروی استبداد  - 2)سنگر ستارخان - 3)سنگر باقرخان

محمود پاینده

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML